32

یحیی علیه السلام

از کتاب: طبقات ناصری (جلد ۱/۲) ، فصل اول ، بخش انبیاء
01 January 1280

یحیی علیه السلام ابن زکریا بو،چون مریم بکرامت فرزند بی پدر مشرف گشت،زکریا از حضرت عزت فرزن خواست اجابت آمد،علامت اجابت التماس می نمود،خطاب آمد:که نشان آنست،که با قدرت و صحت در سه روز سخن نگویی مگر با شارت حق تعالی،او را یحیی کرامت کرده شد،حصور(۱)با قدرت زن نخواست،و هرگز بزنان ننگریست،گناه نکرد ونه اندیشید.در آن عهد ملکی دختری داشت با جمال،و زن آن ملک زال شده بود،میخواست تا دختر خود را بجاءخود،در نکاح ملک آرد،مهتر یحیی منع کرد،دختر را بیا راست،و ملک را مست کرد،و دختر را نزد یک ملک فرستاد،و گفت:تا سر یحیی را پیش تو نیارد،ملک را دست ندهی.پس سر یحیی را ببریدند،وآن خون می جوشید،تا بخت نصرهفتاد هزار کس را بر آن خون بکشت تا بیارامید،و بعضی گفته اند: ارطاجوس(۲)مجوس ایشان را بکشت،و به روایتی رزین اشکانی یکی از ملوک طوایف بود.والله اعلم بمافی الغیبة(۳)مستور.

______________________________________________________________________

(۱)مردیکه با وجود قوت مردی بزن میل نکند(منتخب).

(۲)کذا فی الاصل،ولی مسعودی(۳۷-۱)و مجمل(۲۱۹)صردوس.

(۳)این کلمه بسبب نم رسیدگی خوانده نمی شود،شاید غیبه باشد،یا عیبه بمعنی جامه دان و ظرف چرمی که در آن رخت  وسلاح گذارند(منتخب).