32

الثانی و العشرون السلطان علالدین محمد (بن)ابی علی ختم المولک

از کتاب: طبقات ناصری (جلد ۱/۲) ، فصل طبقه ۱۷ ، بخش غوریان
01 January 1280

پیش ازین بچند موضع ذکراو رفته است او را در اول عهد ملک ضیا الدین در غور(۴)گفتندی و چون بعد از سلطان غیاث الدین محمد سام بتخت فیروکوه بنشست لقب او ملک علالدین شد،و چون درین کرت(۵)ملک نصیرالدین حسین سلطان علالدین(اتسز۹را شهید کرد فیروز کوه (وممالک غور)در قبط امرا لشکر غزنین و غور آمد باتفاق ملک حسام الدین حسین عبدالم سرزراد(۶)را بفیروز کوه بنشاندند و قلعه فیروزکوه را عمارت کرده و در میان شهر و کوه حصار برکوشک(۷)را در بند آهنین نهادند و باره کشیدند و مقاتله در میان نهادند و ملک علاالدین را از حصار اشیار بیرون اوردند و بطرف غزنین بردند و این حوادث در سنه عشر و یا احدی عشر و ستمائه برود.

چون ملک علالدین بغزنین رسید سلطان تاج الدین یلدوز علیه الرحمه او را اعزاز وافر کرد و فرمان داد:تاچتر سلطان معزالدین از سر روضه او برگرفتند و بر سر او نهادند واو را اسم سلطانی داد و بحضرت فیروکوه فرستاد چون به غور باز آمد مدتیکاسل و چیزی ملک راند و خطبه و سکه بنمام او شد و لقب سلاطنی(۸)در خطبه اطلاق کردند. سلطان محمد خوارزمشاه عهد نامه یی که در نیشاپور از وی ستتده بود که هرکز بروی تیغ(۹)نکشد به نزدیک او فرستاد در شهور سنه اثنی عشر و ستمائه


(۱) اصل:محمود.مط و راورتی:محمد(۲)اصل:داراد(۳)راورتی:سلطان علالدین محمد بن شجاع الدین علیک وی گوید که مولف خلط کرده زیرا شجاع الدین ابوعلی جد علالدین محمد بود(۴)اصل: در غوژ(ه)مط:در ینوقت(۶).اصل:سردار،مط:سرزراد.راورتی:کذا،سر زاد(۷)اصل و پ:کذا.مط و راورتی:بزکوشک را در آهن نهادند.(۸)مطکسلطان.(۹)مط:بروی او نکشد.





غوریان طبقه(۱۸) (۳۸۳)


سلطان علالدین محمد شهر فیروز کوه را به معتمدان سلطان خوارزمشاه(۱)تسلیم کرد او را بخوارزم بردند و اعهزاز و اکرام بسیار فرمود(ند)و بزندیک ملکه جلالی که در حباله او بود و دختر سلطان غیاث الدین الدین محمد سام منزل کرد و مدتی د رخوارزم باهم بودند چون قضا اجل در رسیده برحمت حق پیوست(۲)و در عهد امارت و مملکت خود معتمدان فرستاده وبد و در جوار شیخ بایزید(۳)بسطامی علیه الرحمه موضعی حاصل کرده و مرقد خود را معین گردانیده چون برحمت حق گیوست وصیت کرد:تا او را از خوارزم(به بسطام)نقل کردند(۴)چون بوصیت او را بطرف بسطام آوردند خادم خانقاه بسطام در شب(۵)شیخ بایزید(۶)را در خواب(۷)دید که فرمود:که فردا مسافر و ممانی میرسد باید که شرایط استقابل بجای اریً

خادم خاناقه بامداد از بسطام بیرون آمد،بقدر یک پاس از روز از طرف خوارزم محفه سلطان علالدین محمد برسید باعزاز او را در بسطام آوردند و دفن کردند و ملوک غور و سلاطین شنمسبی بر انقراض ملک او ختم شدند.

رحمه الله علهیم اجمعین و ادام دولة السطانیة الناصریة المحمود یه(۸).




مط:به معتمد اوسلطان محمد خوارزمشاه.(۲)مط:اجل در رسید برحمت حق تعالی پیوست(۳)اصل:شیخ ابویزید.(۴)مط:کنند.(۵)دو شب.(۶)اصل:ابویزید.(۷)مط:بخواب.(۸)مط:اجمعین ملک تعالی سلطان اسلام قاصر الدنیا والدین ابوالمضفر محمود را برتخت جهانداری پاینده داراد بمحمد و آله اجمعین،آمین رب العالمین.