32

الاول الامیر الغازی الناصر لدین الله سبکتگین

از کتاب: طبقات ناصری (جلد ۱/۲) ، فصل طبقه ۱۱ ، بخش غزنویان
01 January 1280

( علیه الرحمه و الغفران )

امام ابو الفضل بیهقی می آرد: که نصر حاجی مرد بازرگان ( ۷ ) بود در عهد امارت عبدالملک نوح سامانی سبکتگین را بخرید به بخارا برد، چون ( آثار ) کیاست و جلادت بر ( ۸ ) ناصیه او ظاهر بود، او را الپتگین امیر حاجب ( ۹ ) بخرید ، و در خدمت الپتگین به طخارستان رفت. وقتیکه ایالت طخارستان حواله او شد [ و پس از ان چون ایالت خراسان به الپتگین حواله شد. ]  امیر سبکتگین بخدمت او بود، چون الپتگین  بعد از حوادث ایام بغزنین افتاد ( ۱۰ ) و ممالک زاولستان فتح کرد،و غزنین از دست ( امیر ) انوک ( ۱۱ ) بیرون کردند و امیر الپتگین  بعد از هشت سال برحمت حق پیوست، پسر او اسحاق بجای پدر بنشست.  

______________________________________________________________________

 (۱) مط: حمادی .      ( ۲ ) مط : بطنی دو سه بگذشت.     ( ۳ ) مط : بر قرار است.    ( ۴ ) اصل: قراء بوارسلان.         ( ۵ ) مط : قرا نعمان.   ( ۶ ) در رجمه راورتی قرا نعمان را پسر فبروز بمسینجان ( برسینجان ) نوشته. دول اسلامیه : سبکتگین بن جوقی بن قرا ارسلان بن قرا الب بن قرا نعمان بن مارسیجان بن فیروز بن یزد جرد .      ( ۷ ) اصل: بازارکان .                 ( ۸ ) مط : در .   ( ۹ ) اصل: امیر حاجی .( ۱۰ ) مط : آمد .    ( ۱۱ ) کذا فی الاصل ولی در ترجمه راورتی امیر ابوبکر لا و یک آمده ، و نسخه مطبوع با خطی موافق است. دوکتور ناظم بحواله راورتی و گردیزی ( ص ۳۸۵ ) ابوبکر لا و یک . دول اسلامیه : لا و یک ( ر : تعلیقات) 




غزنویان طبقه(۱۱) (۲۲۷)


و با انوک مصاف کرد و هزیمت افتاد، و به بخارا رفت. [ و ] بخدمت منصور نوح ( تا ) ایشان را مدد فرمود ، تا باز آمد و غزنین بگرفت و بعد از یکسال اسحاق در گذشت، ملکا نگین را که مهمتر ترکان بود با مارت بنشاندند ، و او مرد ( ی ) عادل و متقی بود از مبارزان جهان، ده ( ۱ ) سال در امارت بود و درگذشت، و امیر سبکتگین بخدمت او بود، و بعد از ملکا تگین امیر پری ( ۲ ) به امارت بنشست، و او مردی مفسد عظیم بود، جماعتی از غزنین بنزدیک ابو علی انوک چیزی نبشتند واو را استدعا کردند، ابو علی انوک پسر شاه کابل را بمدد آوردن ، چون در حد چرخ ( ۳ )  بهم رسیدند ، امیر سبکتگین با پانصد ترک بر ایشان حمله برد   ( ۴ ) ، و ایشان را بشکست ، و خلق بسیار را بکشت و اسیر کرد، و دو ( ۵ ) پیل بگرفت و بغزنین آورد، و چون چنین فتحی بر دست او بر امد همکنان از فساد پری سیر آمده بودند با تفاق امیر سبکتگین را با مارت بغزنین بنشاندند، در بیست و هفتم شعبان ( ۶ ) سنه ست و ستین و ثلثمائه روز آدینه ( ۷ ) از بالا ء قلعه با چتر لعل و علمها بجمعه آمد، و امارت و پادشاهی بر وی قرار گرفت ( ۸ ) ، و از غزنین لشکر با طراف برد ، پس زمین داور، و زمین قصدار و بامیان و جمله طخارستان و غور در ضبط آورد، و از جانب هند جیپال ( ۹ ) را با پیلان و حشم انبوه بشکست، و بغرا خان کاشغر ( ۱۰ ) را از خاندان سامانیان دفع کرد و ببلخ آمد، و امیر بخارا را بتخت باز ( ۱۱ ) فرستاد، و در عهد او کار های بزرگ بر آمد، وماده فساد باطنیه از خراسان قلع کرد،و در شوال سنه اربع و ثمانین و ثلثمائه امیر محمود را اسپه سالاری خراسان دادند ، و سیف الدولة لقب شد، وامیر سبکتگین را الناصر الدین الله ( ۱۲ ) لقب شد، و ابوالحسن سیمجور ( ۱۳ ) را دفع کردند،و خراسان صاف شد ( ۱۴ ) از خصمان ایشان. 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

(۱) مط: دو سال، راورتی: ده سال .  ( ۲ ) اصل و مط : پری. دوکتور ناظم پپری یا پری تگین، عوفی  ورق ۳۹۱ ) : پیرای. ترجمه راورتی : پیری .   ( ۳ ) چرخ موجوده لوگر جنوب کابل .  ( ۴ ) مط : برایشان زد .   ( ۵ ) مط و ترجمه راورتی ده پیل .  ( ۶ ) اصل: در هفتم شعبان . راورتی و مط : مانند متن.   ( ۷ ) مط : جمعه .  ( ۸ ) اصل: و آن امارت و پادشاهی بود برو قرار گرفت .  ( ۹ ) اصل: جانب هند و جیپال.  ( ۱۰ ) اصل: کاشفور .   ( ۱۱ ) اصل: بار .   ( ۱۲ ) کذا در اصل و راورتی . مط : ناصر الدین . البیرونی و گردیزی  : ناصر الدین و الدوله .    ( ۱۳ ) اصل: ابوالمحسن . در حاشیه مط بحواله یکی از نسخ : سمجور .   ( ۱۴ ) مط : دفع کرد و خراسان صاف گشت 






غزنویان طبقه(۱۱) (۲۲۸)


امیر سبکتگین مرد عاقل و عادل و شجاع و دین دار و نیکو عهد و صادق قول ( ۱ ) و بی طمع از مال مردمان ، و مشفق بر رعیت و منصف بود، و هر چه در امر او ملوک از اوصاف حمیده بباید ( ۲ ) ، حق تعالی جمله او را کرامت کرده بود، و مدت ملک او بیست سال بود، و عمر او پنجاه و شش سال بود، و وفات او بحدود بلخ به دیه مدر روئی ( ۳ ) بود، در سنه سبع ( ۴ ) و ثمانین و ثلث مائه