111

خنگ بت و سرخ بت

از کتاب: درکوچه های سرخ شفق ، معاصر

باران سالها و سالها 

و رویش گیاهان آفتابی

کوه در کوه

آوای گنگ ترا

به نیایش نشسته اند

*  *  *

ای پیامبر دیرین

ایستادۀ بی پا

اکنون

کوههای بلند مشرق

در زادن و مردن

و در خواب صبحگاهی خویش

استواری دستان ترا

نقشینه میبندد



ای شیوای مقدس!

عروس سنگستان با میان!

به چه خاکستری اکنون بمویم

که در آتش تنهایی تو

سمندر گردم

و

به کدامین دیاری

یاران ناشناخته ترا

بریال بادهای سرخ

صدا کنم

تندیسه های قرن

تندیسه های بیفردا

در عظمت خاموش تو

چه کوچکند!


با میان ۱۲ ر ۱۱ ر ۱۳۵۷