خنگ بت و سرخ بت
از کتاب: درکوچه های سرخ شفق
، معاصر
باران سالها و سالها
و رویش گیاهان آفتابی
کوه در کوه
آوای گنگ ترا
به نیایش نشسته اند
* * *
ای پیامبر دیرین
ایستادۀ بی پا
اکنون
کوههای بلند مشرق
در زادن و مردن
و در خواب صبحگاهی خویش
استواری دستان ترا
نقشینه میبندد
ای شیوای مقدس!
عروس سنگستان با میان!
به چه خاکستری اکنون بمویم
که در آتش تنهایی تو
سمندر گردم
و
به کدامین دیاری
یاران ناشناخته ترا
بریال بادهای سرخ
صدا کنم
تندیسه های قرن
تندیسه های بیفردا
در عظمت خاموش تو
چه کوچکند!
با میان ۱۲ ر ۱۱ ر ۱۳۵۷