استغنا

از کتاب: دیوان محجوبه هروی ، غزل

اگر ماه سما گردی نخواهم دیدن رویت

وگر مشک خطا گردی نمی سازم دگر بویت

اگر نامت شکر گردد نگیرم در دهان نامت

وگر کویت ارم گردد نگیرم در دهان نامت

ندارم آرزوی دیدن حسن و جمالت را

اگر خود گل شود یا شمع یا خورشید و مه رویت

اگر آهوست یا نرگس اگر بادام ور عبهر

نیارم در نظر دیگر خیال چشم جادویت

رمیده مرغ دل از تو نگردد هیچگه رامت

اگر سنبل اگر زنجیر اگر دام است گیسویت

اگر بایع شوی من مشتری یکجو نمیگردم

اگر مشک ختن یا نافله گردد خال هندویت

ز تو چون سرو آزادم بچشمم بید مجنون است

اگر توطی و گر شمشاد باشد قد دلجویت

اگر « محجوبه » روزی بر در مسجد گذار آرم

نیارم سجده گر محراب باشد طاق ابرویت