پکتها

از کتاب: تاریخ افغانستان

مانند قبیله معروف "بهارت" که از باختر تا ماورای سندهو سیر و حرکت آنها را ترسیم کردیم، پکتها هم یکی از قبایل معروف "ویدى" کتلۀ باختری است که پیش از عصر مهاجرت در جامعۀ آریائی در باختر می زیست در حوالی ۱۹۰۰ و ۲۰۰۰ ق.م که آغاز مهاجرت آریاها از باختر محسوب میشود قبیلۀ پکتها دو حصه شده شاخه ئی با قبایل و عشائر دیگر که معروفترین آنها در جزء پنکه جانا یعنی قبایل پنجگانه و اتحادیه "ده قبیله" اسم برده شده اند به جنوب هندوکش فرود آمده و بالاخره در دامنه های کهسار و مناطق دشوار گذار جنوب شرقی آریانا مسکن گرفته و آنجا را بنام "مسکن پکتها" معروف ساختند و این موضوع را پایان مفصل تر بیان میکنیم حصه ئی که مهاجرت نکرد مانند بسا قبایل دیگر در باختر به زندگانی ادامه داده و در همانجا ماند این شاخه مدنیت ویدی و اوستائی را در بخدی گذرانیده وحتى تا حوالی وسط قرن سوم ق م که "ارساس" پارتی یکی از رؤسای آنها بطرف غرب رفته و بر علیه یونانی های شامی اعلان استقلال میکند نام و نشان آنها در باختر مشهور است از پکتها یا پارتها یا پختون هائی که در بخدی ماندند شاخه ئی با مهاجرینی که بطرف غرب رفتند به ماورای غربی هریرود حوزه های "اترک" و کشف رود را تا نزدیکی های سواحل خزر اشغال کردند و آنجا به نام شان پارتیا یعنی سرزمین پارتها شهرت یافت که یکی از غربی ترین ولایات آریا نا بود با اشاره و معلوماتی که هرودوت میدهد شاخۀ کوچکی هنوز هم پیشتر بطر ف غرب رخت کشیده و در حصص غربی ارمنستان رحل اقامت افکندند و در آنجا هم خودشان بنام یکتیس یا یکتویس و خاک شان به اسم یکتیکا معروف شد و این غربی ترین شاخۀ کتله پکتهای بخدی است که تاریخ نشانه ایشان را گم نکرده است. اسم پکت، پکتی، پکتها در بخدو بخدی و پاکترا (شمال) واپاکترا (شمالی) در صفحات شمال هندوکش در پاکت و پکتها و پښتو پښتیخا و پښتونخوا در پیرامون دو طرفه "سپین غر" سمت جنوب آریانا، پارت و پارتیا حوزه کشف رود واترک یعنی هیر کانیا یا ولایت پارتیای آریانا در پکتیس وپکتویس وپکتیکا در ارمنستان غربی همه جا اثر بخشیده وفقه اللغت همه اینها را به هم پیوند میزند حالا که اصل این قبیله مهم و تاثیر نام ایشان شرح یافت قرار مرامی که این فصل ایجاب میکند شاخۀ جنوبی "پکتها" را که در سر و دویدی ذکر شده مطالعه میکنیم. آن شاخه قبیله پکتها که از بخدی به جنوب هندوکش فرود آمد در عصر ویدی در دره ها و دامنه های دو طرفه سپین غر مستقر و مقیم شد قراریکه بعدتر خواهیم دید سرودهای ریگ وید در جنگ "ده قبیله" و جاهای دیگر از ایشان نام میبرد و در بعض موارد از شاهان آنها هم اسم برده است. نام و نشان این قبیله باستانی کشور در مرور زمانه همیشه زنده و نمایان بود. و مورخین بزرگ هر کدام از آن ها اسم برده اند هرودوت پدر مورخین در قرن ۴ قبل از میلاد از قوم "کتی" یا "پکتیس" یا "پکتویس" و از خاک مسکونه آنها "پکتیکا" یا "پکتیا" از هر دو ذکر کرده و رسم الخط یونانی این نام ها و محل بود و باش شان واضح نشان میدهد که مورخ مذکور از قومی بنام "پښت" و از قطعه خاک مسکونه آنها به اسم "پښتیخا" یاد مینماید. "استرابو" و "پلینی" از ایشان نام نمیبرند زیرا آنها بیشتر نامهای عمومی را استعمال کرده اند که هر کدام آن بیش از چندین قوم و قبیله را در بر میگرفت. بطلیموس از آنها بصورت ضمنی ذکر کرده و خاک آنها یعنی "پکتین" را بطرف جنوب پارو پامیزاد قرار میدهد زیرا مشارالیه در تعریف اراکوزی (حوزۀ ارغنداب) میگوید: که اراکوزی را از پارو پامیزاد یعنی از خطه ئی که بجنوب آن باید "پکتین" یعنى خاک "پکتیها" را جستجو کردکوهی موسوم به "پرسوتس Persuetes" جدا میکند.

هر دوت پکتیس ها و خاک مسکونه والبسه وعرف وعادات و بعضى شهر ها ورؤسای آنها را خوب میشناخته و با وجودیکه معلومات او خیلی کم، و بیش از چند جمله ئى نیست معذلک جملات او هر کدام بجای خود بسیار مهم و از آن بعضی نظریه های اساسی بدست می آید. در باب لباس و اسلحه آنها می نویسد: "پکتیس ها Paetyces لباسی داشتند از پوست و تیر و کمان آنها به شکل و نمونه محلی خودشان بود، رئیس ایشان ارتینت Artynte پسر ایتها متر Ithamatre نام داشت."

نقطه مهی که از یاد داشت های هرودت بدست می آید تشابه عرف و عادات پکتیس ها با باختری ها است که بذات خود از مسایل مسلمه است و شهادت صریح مورخ معروف یونانی هم آنرا تائید میکند زیرا میگوید که باشندگان حوالی شهر کسپانیر Caspatyre (کابل) واهالی سرزمین "پکتیک" یا "پښتیخا"  از روی عرف وعادات با باختری ها شباهت زیاد داشتند.

پس درین شبهه ئی نیست که "پښت های" هرودت عبارت از کتله "پښتون" امروزی و "پکتیای" او عبارت از "پښتیخواه" سه چهار صد سال قبل و "پښتو نخواه" است که تا امروز از بین نرفته حالا که شکل باستانی این کلمه را یافتیم مفهوم جغرافیائی قدیم آنرا در چوکات آریانا ذکر میکنیم.

"پکتیکا" یا "پښتیخا" متذکره هرودوت از نقطه نظر جغرافیائی عیناً قطعه "پښتونخواه" امروزی را در بر میگیرد و شامل اراضی است که شاخه های کوه سلیمان و سفید کوه یعنی "سپیتا گوناگیری" اوستا و سپین غر امروزی در ان منبسط میباشد و از آبهای جاری آن سیراب می شود بیلو حدود شمالی این قطعه را  نقاط مرتفعه سوات وپنجکوره وسواحل جنوبی رودخانه لوگر (لوکرناء بطلیموس) و کابل (کسپاتیر هرودت و کابورا و کاروارای بطلیموس) تعین میکند. حد جنوبی آنرا کاکر علاقه پشین و شال و دره بوری میداند که به اندوس منتهی می شود. حد شرقی آنرا جریان اندوس و فاصله غربی آن نقاط منتها الیه غربی کوه سلیمان بود و سمت جنوبی امروزه با علاقه روه و ننگرهار و حصص شرقى یک حصه زیاد خاک مذکور را در بر میگیرد.

قرار تذکار هرودت چهار قوم در "پکتیکا" پهلوی هم زندگانی داشتند یکی گنداری Gandari که از زمان سرودهای وید بهمین نام در همین حصه زیست دارند. دوم "اپاریتی" Aparytae سوم "ستا گیدی" Satagyddae. چهارم دادیکی Dadicae که از هر کدام آن علیحده ذکر خواهیم کرد. اولی قراریکه گفتیم عبارت از اهالی گنداهارا دومی (افریدی ها) سومی به بعضی تعبیرها قبیله "ختک" و چهارمی عبارت از قبیلۀ "دادی" یا دادیک یا "تاجیک" می باشد و محل بود و باش آنها به جنوب حواشی خاک قدیم مسکونه "ستا گیدی ها" بود بطلیموس صاحب جغرافیاى کلاسیک قدیم شرق که از ولایات و شهرها و قبایل آریانا مفصل صحبت میکند در تقسیمات جغرافیای خود از "پکتیکا = پښتیخا" اسم نمیبرد بلکه آنرا داخل ولایت اراکوزی آورده است و این ولایت آریانا شامل علاقه امروزی غزنی و سلسله کوه سلیمان تا اندوس بود. شاید یک گوشه شرقی آن جزء ولایت پاروپامیزاد هم آمده باشد زیرا خاک قطعه اخیرالذکر از هزاره جات و کابل تاسواحل اندوس انبساط داشت و نورستان و دادستان را در بر میگرفت با تفصیل فوق واضح معلوم میشود که "پکتیکا = پښتیخاه" حصه ئی از جنوب شرقی آریانا بوده و در تقسیمات جغرافیائی کلاسیک داخل خاک اراکوزی بود در تقسیمات اداری قبایل مسکونه آنرا یک نفر نایب الحکومه اداره میکرد و در سوقیات عسکری قوماندان های علیحده داشتند پکتها در سرود ریگ وید علاوه بر اینکه در جمله قبایل ده گانه در جنگ "ده ملک" حساب شده اند در بسیار موارد دیگر هم اسم برده شده اند و قرار اصولی که درین عصر بود و پادشاه به اسم قبیله اش یاد میشد "پکهتا" بحیث شاه "پکتها" هم تذکار رفته و بصورت نمونه عین متن بعضی قسمت های سرود را که کلمه "پکتها" و "وپکهت" در آنها قید شده از روی دو جلد سرودهای ریگ وید ترجمه رالف. تی. اچ. گریفیت Ralph T.H. Griffith میدهیم.

(۱) جلد دوم صفحۀ ۱۸ جزوه هفتم سرود هفدهم

(٢) جلد دوم صفحه ١٥٣ هشتم سرود ۲۲

(۳)  "    "      "   ۲۶۰   "      "      ۱

(۴)  "    "      "   ۴۶۵  دهم    "     ۶۱

محض تذکار اینکه کلمه "پکتها" در سرودها ذکر شده کافی نیست چون محل استعمال ومعنى یک جمله بسیار موضوع را روشن تر میسازد ترجمه متن چهار مورد فوق الذکر را ذیلا میدهیم. سرود هجدهم صفحه ۱۷ و ۱۸ جلد دوم فرد ٦و٧. "... بریگوس و در یوهوس بزودی گوش فرا دادند. در بین دو قبیله دور افتاده دوست، دوست را نجات داد.


"کتها، بهالانا، الیناها، شیواها، ویشانن ها با هم یکجا گرد آمدند. رفیق آریائی برای رهنمائی آنها نزد قبیله تریتسو Tritsus آمد. این آمدن در اثر عشق به نبرد و محبت به جنگ دلیرانه بود."

درین سرود قراریکه ملاحظه میشود پکتها (پښتون ها) بهالانا (اهالی درۀ بولان یا ساکنین حواشی لغمان) الیناها (نورستانی ها)، شیواها (ساکنین حواشی اندوس یاشیوه و شگی یا شیوکی کابل)، ویشانن ها، همه یکجان ذکر شده و اتفاق همۀ آنها را در نبردی ذکر میکند.

سرود بیست و دوم جزوه هشتم صفحه ١٥٣ جلد دوم فرد ۹: "... ای اسونها Asvins بر عراده ها و گردونه های جنگی تان سوار شوید بر نشیمنگاه طلائی خود قرار گیرید، شما ای کسانیکه دارای ثروت و تمول گزاف و هنگفتی میباشید.

با کمک هائیکه به یکته و ادریگو Adhrigu نمودید "بابهر و Babhru" از دوستان خود جدا شد.

با ایشان ای اسون ها اینجا بیائید، بشتابید و عجله کنید و آنچه ضرر و مرض رسیده است التیام بخشید..."

در اینجا مقصد از پکته شاه قبیله پکتها است. هکذا "ادریگو" و "بابهرو" هم اسمای شاهان است. ازین دو فرد این سرود چنین استنباط میشود که شاعر کدام قصه جنگ را ترسیم میکند و برای فیروزی پادشاه پکتها و "ادریگو" که شاه کدام قبیله متحد او است از ارباب انواع ستارگان صبح استعانت میخواهد و ایشان به سواری عراده های جنگی فوراً به کمک "پکته" و ادرینگو پادشاه رسیده و ایشان را به فیروزی تشویق میکنند و مریضان و زخمی های آنها را پرستاری مینمایند ازین سرود واضح معلوم میشود که قبیلهٔ پکتها در عصر ویدی در جنوب هندوکش از خودشاه و نظام اداری داشتند و بعضی شاهان قبایل دیگر آریائی هم حلیف و متحد آنها بود و متفق بر علیه مخالفین آریائی یا دشمنان خود میجنگیدند. 

سرود اول صفحۀ ۲٦٠ جلد دوم جزوه هشتم: "ای اندرا از تو با آنقدر بزرگی و عظمتی که داری تمنی میکنیم که ما را به دادن گاوهای شیری غنی بسازی همچنانیکه "مگادن" به مدهه یا تی تیا Medhyatithia و نی پانی تیا Nipatthia (دو نفر شاعر معروف) در جنگ لطف و مرحمت کرد. بدان سان که به صفت محسن به قبیله کنو Kanwal به شهزاده تراساد سیو Trasadsyu و پکته (پادشاه پکتها) و به داسا وراجا Dasavraja دادی. بدان سان که ای اند را به گوشاریا Gosarya (تحت الحمایۀ اسون) ورجیسوان Rijisvan (تحت حمایه خود) گاوهای شیری وطلا لطف فرمودی..."

در دو فرد این سر و د شاعر از (اندرا) رب النوع جنگ گاو شیری که مهمترین وسیله زندگانی و معیار دارائی آریائی بود میخواهد. معلوم میشود که شاعر این سرود مرد غریبی بود چنانچه دولت و دارائی ورمه های دو نفر شاعر دیگر را مثال می آرد، بهمین ترتیب شاعر از همکاران خود گذشته احسان (اندرا) را در باب قبیله (کنوا) که یکی از خانواده های معروف شعرای ویدی است و یک شهزاده دیگر و پادشاه پکتها و دو سه نفر دیگر بیان میکند. ازین جا معلوم میشود که "اندرا" رب النوع جنگ به قبیله سلحشور پکتها و پادشاه ایشان نظری خاص داشته و این قبیله از قبایل ثروتمند آریائی بشمار میرفت و رمه های گاو وحیوانات زیاد در تصرف آنها بود.

سرود ٦١ جزوه دهم صفحۀ ٤٦٥ جلد دوم: "سخن گوی خوش ایند در طوفان جنگ این دعا را بر زبان راند تا جنگ را از اسون ها Asvins ببرند.

هنگامیکه کریم ترین ارباب انواع والدین پکتها را نجات داد "هوتا های هفتگانه" را مورد حمله و هجوم قرارداد شیاوانا Chavana (پسریکی از شعرای قدیم) به مقصد تقدیم تحالف فریبنده با ادویه زیاد مذبح را آماده ساخت توروایانا Tvrvayana خوش آوازترین موجودات مشروبات نذر را مانند سیلاب ریخت که زمین را زرخیز و شاداب کند..."

قرار پاورقی صفحه ٤٦٥ جلد دوم سرودهای ریگ وید پیشل Pischel وید شناس معروف در اطراف سه مصرع اول این سرود تحقیقات عمیق و مفصلی نموده و چنین معلوم میشود که این مصرع به یک داستان قدیم "توروایانا" پادشاه جوان پکتها و "شیاوانا" پسر یکی از شعرای قدیم ربط داشته پهلوان های این داستان "توروایانا" پادشاه جوان پکتها و "شیاوانا" پسر "بریگو" یکی از شعرای نامی زمانه های عصر ویدی آریانا است. درین داستان دو تن از ارباب انواع آریائی هم مدخلیت دارند که یکی "اسون" رب النوع ستارگان صبح و دیگر "اندرا" رب النوع جنگ است. از خلال مصرع هائی که ترجمۀ آن گذشت چنین معلوم میشود که شاید بین قبیلۀ پکتها وقبیلۀ شاعر مذکور جنگی رخ داده باشد یا شاه و شاعر از هم رنجیده باشند و کار بجنگ کشیده باشد بهر حال برای احراز فیروزی "شیارانا" شاعری که از خوردی علاقه ئی به "اسون" رب النوع ستاره های صبح داشت مذبح را به انواع ادویه و خوشبوئی ها پاک و آماده نمود و تحایف فریبنده تقدیم نمود تا بر شاه پکتها و قبیله او غالب آید ولی (اندرا) رب النوع جنگ طرفداری

قبیله سجلشور پکتها را نموده قربانی را متوقف ساخت و روحانیونی را که مامور ذبح بودند برانداخت. انگاه "توروایانا" پادشاه جوان پکتها برای خوشی  خاطر اندرا مشروبات را مانند رودخانه سیلابی نذر کرد و در نتیجه بر مخالفین خویش مظفر وفاتح برآمد.


اقتدار شاه و قبیله پکتها: اگر در سرود ریگ وید دقت شود معلومات کوچک و متفرق زیادی بدست می آید که روی هم رفته از مجموعه آن اقتدار قبیله پکتها و اهمیت آن در میان سایر قبایل ویدی و رول بزرگ شاهان آنها بارز و هویدا میشود.

پیشتر از جنگ "ده ملک" از "سوداس" پادشاه و اتحاد ده قبیله برعلیه او صحبت کردیم پدر کلان "سوداس" شاهی بود موسوم به "دی ووداسا Divodasa" که سرود ریگ وید برای او قدرت خیلی زیادی قایل شده و او را بصفت پادشاه نیر ومند و جنگجو تصویر کرده اند و یک سلسله جنگ های با قبایل متفرق آریائی نموده که صحنه آن اراکوزی است و از آن در جایش ذکر خواهیم کرد. "دی ووداسا" در تمام جنگ های غالب بوده و هیچ قبیله با او مقابل شده نمیتوانست چنانچه یکجا ذکر است که نو دو نو قلعه جنگی "سموارا" Samvara رئیس مقتدر قبیله اسورا Asura را بکمک اندر اویران کرده ولی با این همه اقتدار دریک جنگ که در آن "آیو Ayu" و "کونسا Kutsa" شاهان قبیلۀ مقتدر پورو Pouruهم متحد او بودند در مقابل توروایانا Turvayana پادشاه جوان پکتها شکست خورد "شاندرا داس" در صفحه ٣٥٦ اثر خود "ریگو دیک کلچر" میگوید که این تنها دفعه ایست که "اندرا" دی ووداسا پادشاه را در محاربه کمک نکرد و در نبرد شاه پکتها بر او غالب آمد ازینجا اقتدار قبیله سحلشور پکتها و اهمیت آن در میان قبایل ویدی بخوبی واضح میشود و برعلاوه این هم ظاهر میگردد که "اندرا" همیشه در عملیات جنگی به قبیله پکتها یاری میکرد چنانچه در اثر جنگی که پیشتر هم ذکر شد پکتها در اثر مساعدت "اندرا" به موفقیت و فیروزی نایل شدند.

قبایل دیگری که به شهادت "هرودوت" باکتها پهلو به پهلو در پکتیکا زندگانی داشتند چهاراند: گنداری ها، ستاگیدی ها، اپاریتی ها، دادیکی ها طبعی این چهار قوم مانند خود پکتها همیشه در حدود پکتیکا نمانده و در سائر نقاط آریا ناهم منتشر شده اند و ذیلا راجع به هر کدام آنها پاره معلوماتی میدهم.