در بیان کشتن مولوی احمد علی را
در بیان کشتن مولوی احمد علی را
عالیجاهان سلطان محمد خان و پیر محمد خان در پشاور، بفریب ضیافت
شمع قلم روشن رقمف در مجلس افروزی این مدعا چنین شعله افروز بیان میگردد که : در سنه یکهزار و دو صد و چهل و دو ۱۲۴۲ هجری، جناب سید میان احمد شاه غازی، ملک پشاور بدستور اصلیف تفویض عالیجاهان سلطان محمد خان و پیر محمد خان نموده، عزیمت فرمای جانب یوسفزئی ها گردیده مدت دو ماه حکم پشاور، بدست عالیجاهان مذکور، و انتظام مهام شریعت غرا و ملت بیضای آن سر زمینف بجناب مولوی میان احمد علی صاحب تعلقل داشت.
لیکن عالیجاهان مذکور تخم عداوت و کینۀ جناب سید ممدوح در زمین خاطر کاشته، و نهال نفاق را از سر چشمۀ غبار آلودۀ شقاوت آب داده در شوره زمین قلب قلب (۲) پرورش میدادند و منتظر وقت بودند تا رفته رفته آش گرفتاری مولوی مذکور به هیمۀ (۳) حسد و آتش حقد (۴) در
-------------------------------------------------------------------------
(۱)مهام=جمع مهم است.
(۲۹قلب اول بمعنی دل، و قلب دوم بمعنی مغشوش و ناسره است
(۳)هیمه=چوب سوختنی . (۴) حقد=حسد و رشک.
مطبخ خیال پختهف در صورت دوستی و کمال ارادۀ عقیدت، مولوی مذکور را معۀ ارباب فیض الله خان، بنا بر دعوت ضیافت در بالاحصار پشاورف صورت احضار داده، شمع مجلس آرا روشن ساختند. و انواع مواید طعام رنگین در خوان شقاوت نشان (۱) حاضر ساختند.
بعد نوش جان غذاف خوان رنگین صحبت و اختلاط از هر قسم در بزم آرزوی یکدیگر گسترده، از مواید موصوف از طباخ اجل غافل که چه آش در مطبخ خانۀ تقدیر ازلی پخت و پز خواهد شد. هنوز بازار صحبت گرم بود، که مجمعه (۳) چای خوری که رسم سلاطین روز کار قدیم است، در مجلس نزد مولوی مذکور حاضر آوردند و در عین چای خوری جناب مولوی و ارباب فیض الله خان را باین همه مراعات و نیکوئی که در حین مقدمۀ پشاور بعالیجاهان مذکورنموده بود بغتتا (۴) بضرب شمشیر قاطعه مقتول ساخته، در چاه شهادت انداختند. و از روی شقاوت جزای (۵) ابدی و من یقتل مومنا مستمیدا فجزاؤه جهنم خالدا فیها –(۶)
------------------------------------------------------------
(۱)ک:شقاوت شان.
(۲)الف: طباخ رحیل
(۳)الف: مجموعه
(۴) بغتتا ناگهان.
(۵) الف: خرابی .
(۶)قرآن، النساء ۹۳ ج ۵.
حاصل نموده، وبر انتقام کشی عالیجاه یار سنگهـ به سبب سید ممدوح خوش وقت شدند.
چون این خبر وحشت اثر، بسمع(۱)سید موصوف رسیده، بسیار از دغا بازی عالیجاهان مذکور، مشوش و پریشان خاطر گردیده دست افسوس بهم می سائید، و در فکر انتقام مولوی مذکور گردیده، که درین اثناف خالصه شیر سنگهـ [خلف رنجیت سنگهـ] به جمعیت لشکر و افره وآلات محاربات متکاثرهريال بمقابلۀ جناب سید ممدوح نیران جنگ و جدال را در اشتعال آورده. هزارها از لشکر خالصه سنگهـ بسیوف قاطعۀ مجاهدین بدار جهنم رفتند، و بسیار از مجاهدین شربت شهادت سقهم ربهم (۲) چشیدند، و در قرب و جوار رب العباد آرمیدند، و جناب سید ممدوح و جناب مولوی محمد اسمعیل صاحب که پیش امام و ناظم مهام جهاد بودند، بامید خرید متاح زندگانی جاودانی نقد حیات مستعار را در میدان جهاد باخته، جرعه نوش بادۀ حیات شهادت گردیده، بمراد دل خود کامیاب گردیدند(۳).
خوشا(۴) بحال کسانیکه نقد حیات مستعار، بر خرید متاع حیات جاودانی صرف نمودند، و جان ناتوان را در اه حق باختند، و بمقتضای [مضمون] کریمۀ و تجاهدون سبیل الله
---------------------------------------------------------------------------
(۱)ک:هر گاه بسمعف که هر گاه زاید است.
(۲)قرآن، الدهر ۲۱ج۲۹
(۳)برای تفصیل رک : تعلیق نمبر ۲۶
(۴)الف: خوشحال کسانیکه.
باموالکم و انفسکم ذالکم خیر لکم ان کنتم تعلمون یغفر لکم ذنوبکم و یدخلکم جنات تجری من تحتها الانهار و مساکین طیبه فی جنات عدن الک الفوز العظیم –(۱) عمل نمودند.
اگر چه بعد شهادت سید ممدوحT چندین روایات مشتهر عالم گردیدند، بعضی کسان می گفتند که: در فلان کوه اقامت دارد، و برخی می گفتند،که باز اجتماع قشونات مجاهدین بفلان مکان می نماید. از انجا که در حیات زندگانی جناب ممدوح هیچ یک خلاف نیست، کسی را که از شهادت حیات ابدی حاصل گردیده، چه احتیاج این حیات مستعار فانی است آفرین هزار آفرین بر استقامت و علو همتی جناب سید ممدوح! که با یک مشت مجاهدین که فکر هر کس در این امر نارسا بود، چه کارهائی کرد و باوجودیکه در حین حیات خود برای هر کس ازطایفۀ مسلمین خاص و عام، باین مضمون دعوت نامها نوشته فرستادو لیکن در گوش غفلت نیوش هیچکس موثر نیفتاد:
مضمون دعوت نامه (۲)
سید میان احمد شاه غازی، که برای دعوت عامۀ مسلمین
----------------------------------------------------------------------
(۱)قرآن الصف۱۲ج۲۸
(۲)چنین بنظر می آید، که این عین متن دعوتنامه سید شهید نباشد، زیرا اکثر خطوط سید بقلم مولوی اسمعیل دهلوی نوشته می شد، که عالم جید و محققی بود، و انشای روان و استواری داشت، و نمونۀ ان کتاب صراط مستقیم فارسی اوست درین دعوتنامه شاید مؤلف کتاب دست برده، و برخی از عبارات و جملات سرد وبی نمکی را دران وارد کرده است، که از قلم مولف در سر تا سر کتاب بنظر می آید.
مؤمنین نوشته بود:
بر الواح خواطر سادات کرام و مشاهیر علمای عظام و جماهیر مشایخ ذوالاحترام و اراکین عالی مقام و سایر خاص و عام از اهل اسلام و کافۀ اهل دین و جماعه ارباب صدق و یقین بطریق دعوت عامه، نگارش کرده می شودکه :
ای مومنان پاک! و ای مسلمانان چست و چالاک شکر منعم علی الاطلاق بجا آرید! و حقوق مالک بالاستحقاق بیاد آرید! بر حمیت (۱) اسلامی کار فرمائید و غیرت ایمانی، بروی کار آرید! و این جان نا توان و نهاد سست بنیان بخداوند حقیقی و خاندان تحقیقی بسپارید که متاع زندگانی [فانی] بعوض راحت جاودانی بفروشیدف و در تحصیل رضا جوئی حضرت رب العزت بکمال علو همت و تاکید عزیمت بکوشید و لباس صبر و استقامت، در میادین (۲) شجاعت و شهامت بپوشید و آب شمشیر بر ان مثل آب زلال بنوشید!
بالجمله محبت اهل و عیال، و الفت اخوان و اوطان پس پشت انداختهف جان و مال، در رضا جوئی ایزد متعال در باخته، و اطاعت رب ذوالجلال قبلۀ همت ساخته و علم دین متین بر افراخته، و کوس تآئید شرع مبین نواخته، مردانه وار در معرکۀ جهاد کفار فجار نگونسار در آئید و گوی سعادت دو جهانی و راحت جاودنی بقوت ایمانی از میدان
--------------------------------- -------------------------
(۱)که جمعیت ؟
(۲)میادین= جمع میدان
شجاعت و جلادت بر بائید و در مصاف قتل و قتال و معارک جنگ و جدال مثل کوه متین، در مقابلۀ اعدای دین، ثابت القلب و راسخ القدم باشید و شکستن رونق اهل کفر و جدال و عناد و بر باد دادن نمایش ارباب شرک و فساد مثابۀ راندن مگس ناپاک با پر تافتن (۱) خس و خاشاک بشمارید و نص قرآنی یاد آرید: ان تنصر الله ینصر کم و یثبت اقدامکم –(۲) در دل جلادت منزل ملاحظه کیند و آیۀ فرقانی- و کان حقا علینا نصر المومنین- (۳) – و کم من فئة قلیلة غلبت فئة کثیر باذن الله (۴) به لسان صدق ترجمان بخوانید [و مضمون] فاذا هب انت و ربک فقاتلا انا ههنا قاعدون –(۵) و لا طاقة لنا الیوم بجالوت و جنوده –(۶) مثل قاعدون سابقین بر زبان حدت نشان مرانید گلگونۀ شهادت بر چهرۀ عروس عبودیت و اطاعت مالیده سرخ روئی دنیا و آخرت حاصلل کنید و انگشت وفا و انقیاد بحنای خون اهل کفر و فساد رنگین کرده عروس وار در محضر داور دادار جلوه گر شوید! و چون به همین رفتار و کردار و گفتار، و این نیت چست و عزیمت. درست مثل شیر غر ان و پیل مست دمان (۷) در مقابل
------------------------------------------------------------
(۱)پرتافتن = دور انداختن است.
(۲) قرآن محمد ۷ ج ۲۶
(۳)قرآن الروم ۴۷ ج ۲۱ (۴) قرآن البقره ۲۴۹ج ۳
(۵)قرآن المائده ۲۴ ج ۶ (۶) قرآن البقره ۲۴۹ج ۳
(۷۹ دمان= جوشنده و دمنده وخشمناک (-غیاث).
اهل کفر و طغیان خواهند رسید، ضرور بالضرور بر طبق مضمون لازم الوثوق – و ان جند نا لهم الغالبون –(۱) مظفر و منصور خواهند شد، و از آلواث (۲) آثام (۳) مطهر گردیده، و از عذاب جهنم نجات یافته، بمدارج عالیه و مراتب شامخه (۴) در ریاض جنان و روح ریحان (۵۹ در جوار ملک المناان خواهند رسید، و در سلک عباد مقر بین و جماعه سابقین از بندگان خاص و مقبولان ذو الاختصاص منسلک خواهند گردید.
و علاوه برین انکه: اینجانب در منامات (۶۹ بیشمار و معاملات خارج از حد و حصار در بار سرانجام دادن این امر عظیم و مهم فخیم (۷) از پردۀ غیب باشارات ربانی مامور، و از مکمن (۷) لاریب به بشارات رحمانی مبشر است. و چونکه الهام غیبی بکلام لاریبی مصمم گردد، پس در نظر مومنین راسخین و مخلصین کامل الاعتقادف بمثابۀ – نور علی نور – (۹) جلوه گر شود. اگر تقاعد (۱) و تساهل (۱۱) درین باب بعمل خواهد امد پس چنانکه در دار دنیا منکوب شده (۱۲) در اخرت بعذاب الیم (۱۳) در کات جحیم
-------------------------------------------------------------
(۱)قرآن، الصافات ۱۷۳ ج ۲۳ (۲) الواث= آلود گیها.
(۳)آثام = جمع اثم بمعنی گناه (۴)شامخه= بلند.
(۵)بمعنی مهربانی و خوشی (۶) منامات= خوابها و رویاها.
(۷) فخیم = برزگ (۸۹ مکمن= جای پوشیده شدن [-منتخب] .
(۹)قران النور ۳۵ج ۱۸ (۱۰) تقاعد= فرو نشستن .
(۱۱)تساهل= سهل انگاری .(۱۲)الف: شده اید.(۱۳)الیم= دردناک.
گرفتار خواهد گردید، و در عوض ایشان دیگر سعادتمندان ازلی و مقبولان لم یزلی، در سلک جود ربانی منسلک خواهند شد قال الله تبارک و تعالی- و یستبدل قوما غیر کم و لا تضروه شئا و الله علی کل شئی ء قدیر-(۱) بالجمله ازین زندگانی فانی [روزی] گذشتی و گذاشتنی است. و در محکمۀ حساب و کتاب و سوال و جواب در حضرت رب الارباب حاضر شدنی است. اهل تقاعد و تساهل در معرکۀ حساب و کتاب بکدام زبان جواب خواهد داد؟ و در حضور ملک علی الاطلاق و مالک با استحقاق، بکدام روی حاضر خواهد شد؟ و از گرفت و گیر آن رب قدیر بکدام حیله و تزویر رهائی خواهد یافت؟ و ما علینا الا البلاغ-(۲) و السلام علی من اتبع الهدی –(۳)."
باوجود ارقام و اصدار اینچنین دعوت نامها، با آنهم احدی و فردی از ملک سندهـ و کچها و قلات و قندهار وکابل، از خواص و عوام اهل اسلام، با جناب سید ممدوح، در میدان جهاد گوی موافقت و استعانت نزدند. بلکه به تیر طعن ، از کمان نفاق هر هدف اهانت نسبت جناب سید ممدوح میزدند، و نغمۀ وهابی می سرائیدند:
-------------------------------------------------------------------
(۱)قران، التوبه ۳۹ج ۱۰ این آیت را در الف ک غلط نوشته اند، از قران عظیم تصحیح شده.
(۲)قران، یس ۱۷ ج ۲۳. (۳) قران ، ط ۴۷ ج ۱۶ .
چه حکمتست که در فرقۀ مسلمانان
کسی نزادف که آزار (۱) دیگری نکند
هزار طایفه بیش است ذات هندو را
و علاوه چندین سخنان ناتراشیده از خود تراشیده نسبت جناب سید ممدوح میگفتند، این عجب مسلمانی است! جای افسوس و حیرانی است باقی آفرین هزار آفرین زایفخ صادقۀ یوسفزئی را که چون [یوسف] از چاه ظلمت نفاق [اخوان]
زمان بر امده، هر یک صغیر و کبیر خودها را مانند زال ، در خریداران یوسف جهاد منسلک (۲) نموده، در مصر مدعا با جناب سید ممدوح، خلعت شهادت حاصل نمودندف و وسمه بی ننگی و بی عاری بر چهرۀ زلیخای حمیت ایمانی خود نگذاشتند، و به بوی پیراهن یوسف شهادت چشم یعقوب دنیا و آخرت خود را روشن نمودند.
---------------------------------------------------------------------
(۱)الف: که استهزا دیگری.
(۲)ک: ملک.