سمندر خیل دخمه گرشاسب

از کتاب: غرِغښت یا گرشاسب

در شمال کابل سمندر خیل وفات گرشاسب

جهان پهلوان و بیماری وی ، قرار تخمین داستانی هفت صد و سه سال کرد ، احضار ستاره شناسان ، ستاره شما گفت خطر در دو روز است ، گرشاسب فهمید که مرگ آمدنی و نزدیک است قرار یشت های اوستا گرشاسب (مرد جاودانی) صفت شده دشمنی دیوان کوشش در ناپاکی او، و گرشاسب نزدیکی او با یک زن زیبا موسوم (ننش) خدمت به ائین (هو رائی) دیانت زرد هشتی چون گرشاسب اخلاصی به ائین زردشتی داشت (سوشیانس) او را از حیله دیوان نجات داد ، مجددا پاک شد ، حین مراجعت از چین در راه یکنفر تورانی موسوم به شهر مرد تورانی او را مجروح ساخت ، گرشاسب برادر داشت موسوم به (رواخشه) او هم در راه مراجعت از چین به تحریک هریمنی بدست شخصی موسوم به (هتازرین کر) کشته شد ، گرشاسب به قصد خون خواهی برادر "هتناسب" بکشت و نعش او را به ارا به اراده جنگی خود بسته وارد کوه های افغانستان میشود ، گرشاسب نمرده و در یکی از مغاره های سمت شمالی کابل افتاده فسانه های عامیانه دخمه گرشاسب ، احتمال افسانوی در سه نقطه : بامیان ، ریگ روان ، ده سبز ، سموج مخصوص یزوایان توجه به اهالی شهر زرنج ، حضور (سام) و (نریمان) ترویج دین اخبار مرگ غرغښت برای فریدون ، نام زدی نریمان به پادشاهی، گرشاسب بر طبق افسانه ها نمرده ، در جنگ با تورانی زخم خورد دخمه او سمندر خیل دخمه در ریگ روان یاد ده سبز کابل ، یا بامیان .


زرادان همین شاه ماندست (بس)

ملک بود لف شهر یار زمین

خریدار از و بهرم نیست کس

جهاندار (ارانی) پاک دین