السابع عبدالرشید بن محمود
سلطان بهاء الدولة عبدالرشید بن محمود به تخت نشست در سنه احدی و اربعین و اربعمائه، و او مرد فاضل و عاقل بود، و اخبار سماع داشت، و روایت کردی ( ۷ ) ، ( اما ) قوت دل و شجاعت چندان نداشت. چون تبدیل ( ۸ ) و تحویل مملکت متعاقب شد، سلجوقیان را از خراسان ، طمع ملک غزنین افتاد، تخت خراسان به داود ( ۹ ) در رسید، و الپ ارسلان از طرف طخارستان با لشکر انبوه در امد پدرش داود از راه سیستان به بست آمد. سلطان عبدالرشید لشکر مستعد گردانید و طغرل را که یکی از بندگان محمود بود، و در غایت جلادت بر ایشان سالار کرد، بطرف الپ ارسلان فرستاد، در پیش دره خمار ( ۱۱ ) الپ ارسلان را بشکست ، و از انجا به ( ۱۲ ) بست آمد بر سبیل تعجیل ، چون با داود مقابل شد داود از پیش او برفت، و او در عقب او بسیستان رفت، و بیغو ( ۱۳ ) عم داود را بشکست. چون چنین دو سه فتح او را برآمد بغزنین باز آمد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(۱) مط : تازیک. ( ۲ ) در بعضی نسخ خطی: و هر که بخون پدر او متهم بود جمله را بکشت و بغزنین باز آمد، و اطراف ممالک پدر را ضبط کرد. ( ۳ ) در حاشیه مط اسمای اولاد مودود چنین است : منصور، محمد، سلیمان، محمود اصل: ندارد. ( ۴ ) مط : با شرکت هر دو. ( ۵ ) مط : بنشاندند . ( ۶ ) مط : وضبطی . ( ۷ ) اصل: کردند . ( ۸ ) مط : تبدیل . ( ۹ ) اصل: بدو رسیده بود. ( ۱۰ ) مط : لشکر کشی و بدره شده. ( ۱۱ ) ر : ۲۱ . ( ۱۲ ) مط : بجانب بست . ( ۱۳ ) اصل: بیغر : مط و راورتی و راحة الصدور : بیغو
غزنویان طبقه(۱۱) (۲۳۶)
و سلطان عبدالرشید را بگرفت و بکشت ، و خود بر تخت نشست، ملک او دو نیم سال ( ۱ ) بود، و [ غایت ] عمر او سی سال ، و الله اعلم.