138

حکیم ابوالقاسم فردوسی بزر گترین شاعر خراسان

از کتاب: سلطنت غزنویان ، فصل شعرای زبان دری

حکیم ابوالقاسم فردوسی که بدون شبهه شاعری بزرگ و حکیم گرانمایه میباشد و شهنامۀ وی بزرگترین شهکار زبان فارسی بلکه شهکار بشری شمرده شده از طوس برخاسته و کتاب خود را بقول اکثر مورخان و تذکره نگاران بامر و فرمان شاهنشاه مشرق ابوالقاسم یمین الدوله محمود غزنوی در غزنه انشاد نموده است درباره این شاعر بزرگ و کدورت وی از سلطان مردم باختلاف سخن رانده اند چند بیتی به شهنامه ضمیمه شده که آن در هجو سلطان میباشد از تحقیقات عالمانه که دکتور محمد شیرانی نموده است پدیدار گردیده که این بیت ها را دیگران از مواضع مختلف شهنامه گرد آورده و چنین وا نموده اند که فردوسی آنرا دربارهٔ سلطان سروده است بهر حال اگر آن اشعار از فردوسی باشد یا نه و آنرا در هجو سلطان گفته است یا خیر فردوسی بزرگترین شاعر زبان فارسی میباشد و بلا شک رتبه استادی و پیشوائی بر همه شاعران ما بعد خود که در این شیوه سخن رانده اند دارد و همچنانکه در کتاب او بیتی چند در هجو سلطان دیده میشود چندین بیت در ستایش سلطان بزرگ غزنی موجود است که ارتباط وی را بدربار غزنه ثابت می گرداند.


در آغاز شهنامه گوید:


چو دانستم آمد زمان سخن 

کنون نوشده روز گار کهن 

براندیشه شهر یار زمین 

بخفتم شبی دل پر از آفرین 

دل من چو نور اندران تیره شب 

بخفته کشاده دل و بسته لب

چنان دید روشن روانم بخواب 

که رخشنده شمعی بر آمد ز آب 

همه روی گیتی شب لاجورد 

از آن شمع گشتی چویاقوت زرد 

رده بر کشیده سپاه از دو میل 

بدست چپش هفتصد ژنده پیل 

چو آن چهره خسروی دیدمی 

از آن نامداران بپرسید می 

که این چرخ و ما هست یا تاج و گاه 

ستاره است پیش اندرش یا سپاه 

یکی گفت این شاه زوم است و هند 

ز قنوج تا پیش دریای سند 

جهاندار محمود شاه بزرگ 

به آبش خور آرد همی میش و گرگ 

ر کشمیر تاپیش دریای چین 

بر او شهریاران کنند آفرین 

چو کودک لب از شیر مادر بشست 

به گهواره محمود گوید نخست 

به ایران همه خوبی از داد اوست 

جهان شادمان از دل شاد اوست 

بزم اندرون آسمان و فاست 

به رزم اندرون تیز چنگ اژدهاست