129

اختیار زندگی

از کتاب: مروارید گمشده ، غزل
05 February 2016


هر نفس ما راست باری از وقار زندگی 

بازی جان دارد این تن در قمار زندگی

 

گشته عمری زندگی را جستجو داریم ما 

پای تا سر خسته، اما انتظار زندگی 


میکشد هردم میان سینه اش آدم نفس 

زنده تن، اما روانش بیقرار زندگی

 

زندگی آسودن جان است در خواب عدم 

کاش میبود دست ما را اختیار زندگی 


تو رسیدی من گذشتم، تو گذشتی او رسید 

است از روز ازل این کار و بار زندگی 


تا که زرق و برق این دنیا کشد ما را به خود 

دیدۀ ما کی ببیند شاهکار زندگی 


حیف و صد افسوس از کوتاهی عمر بشر 

کو گذر دارد به غفلت از کنار زندگی 


«واهِبا» از زندگی دیگر مگو بهر خدا 

کین دل پر حسرتم شد داغدار زندگی