ابدالیان ( ۴۴۰ - ۱۱۴۴هجری )
ابدالی عشیره بسیار معروف تارخ افغانستان و هند است که ریشه نام شان به اپتل (APAPT) یا هپتالی نام قبیله سفید پوست آریائی حدود (۴۰۰م) پیوندد، و این قبیله در باختر و تخارستان دولت مقتدری را تشکیل داد، و بقول دایرة المعارف برطانوی مورخان نام آنرا ( ابدالوی ) هم ضبط کرده اند، که صور مختلف آن هپتل ( اودل ) = ابدل = هیتل = یفتل در تواریخ مضبود است .
این هپتالیان اریایی را مردم اروپا هونهای سپید (WHITE-HUNS) گویند . که ریشهٔ کلمه ( هون - هان ) تا کنون در بین افغانان بصورت خان باقی مانده، زیرا تبدیل (ه) به (خ) از نظر فیلالوژی جایز بود مثل تبدیل هوارزم به خوارزم و (هو) به خه(خوب) این مردم در قلب آسیا قبل از اسلام حکم راندند، و با شهنشاهی ساسانیان ایران در آویختند که مورخان عرب ایشان را (هیاطله )نویسند، و بقایای ایشان را تا عصر خروج عرب و نشر اسلام در زابلستان بودند، که کتیبه های شان تا کنون در اورزگان شمال قندهار موجود است و نام های بعضی شاهان نیزپښتواست از قبیل میر کولا (میر = لمر = آفتاب ) و کولا (کهول = دودمان ) و علاوه از این شکل و اندام و بینی های کشیده شان (که بر مسکوکات ایشان نقش شده ) نیز به افغانان شبیه تر است و چنین به نظر میاید که این قبایل سپید نژاد آریایی بعد از آمدن بسرزمین افغانستان با عنصر قدیم پکهت (پښتون) درآمیخته و در بین عناصر قدیم داخلی این سرزمین منحل شده باشند .
در تاریخ دورهٔ اسلامی اولین شخص معروف بنام ( ابدال = اودل ) ولد ترین ولد شرخبون ولد سره بن جد معروف قبایل افغانیست که دو کوه سلیمان با دودمان معروف خود سکنی داشت، و نام وی در ادبیات پښتو و نسخ قدیم ( اودل – بصورت جمع منصوب اودلی = ابدال ) مضبوطست که در حدود (۴۴۰ه - ۱۱۴٨ع) قبایل پښتون را بدور خود فراهم آورده بود، و از نژاد وی ملک سلیمان مشهور به زیرک ولد عیسی قبایل افغانی را از کوه سلیمان به وادی قندهار اسکان داد، ودر اواخر عمر خود ملک بارک پسر خود را در یک جرگه بزرگ جانشین گردانید و بعد از بارک ملک پوپل ولد زیرک نفوذ خود را تا شال و ژوب ( بلوجستان کنونی ) رسانیده و پس از ۶۵ سال ریاست به عمر ٨٩ سالگی در گذشت. بعد از او ملک حبیب پسرش و باز ملک بامی ولد حبیب مرزبان قبایل قندهار بودند، و با سلطان سکندر لودی ( ٨۵۵ - ٩۰۰ هجری) روابط دوستانه داشتند، سلطان موصوف ریاست شخص اول الذکر را رسما شناخته بود .
بعد ازو بحلول ولد کانی ولد بامی و ملک صالح ولد معروف ولد بحلول مرزبانان لایقی بودند و صالح با دربار شیر شاه صوری ( ٩۴٧ – ٩۶۰ ) روابط خوبی داشت، و نمایندگان خود را به هند فرستاد، و بعد از وی ملک سد و بردار صالح که جد بزرگ دودمانی سدوزایی است، در یک جرگهٔ بزرگ قومی بر مسند ریاست و مرزبانی قندهار نشست (متولد ۱٧ ذیحجه ٩۶۵ ه- ۱۵۵٧ع ) و مرکز خود را عرغسان قندهار مقرر داشت، و حاجی زله خان رقیب خود را از بین برد، و محمد ریئس بارکزائی ( پدر اول محمد رائی ) معاصر سدو بود، و بقول سید جمال الدین افغانی و دیگر مورخان از دربار شاه عباس صفوی نیز به رسمیت شناخته شده بود حدود ( ۱۰۱۰ ه- ۱۶٢۱ م ) چون سد و حکمران مقتدر محلی به عمر(٧۵) سالگی رسید در یک جرگه بزرگ ملی از جمله (۵) پسر خود خواجه خضر خان – مودود ( مغدود خان – زعفران خان – کامران خان – بهادر خان ) اول را بجای خود مرزبان مقرر کرد و چهار برادرش فرزندان معروف سد وخان معاصرند با شاه جهان که در سنه ( ۱۰۴٧ ه- ۱۶٣٧ع ) لشکریان شاه جهان قندهار را به مدد ایشان بگرفتند، و از دربار شاه جهان مرزبانان قندهار شناخته شدند، ایشان و با دربار دهلی روابط دوستانه داشتند و به سال ( ۱۰۵۰ ه- ۱۶۴۰ م ) ملک مغدود خان و کامران به دهلی رفتند، و از طرف شاه جهان با احترام پذیرائی شدند . ملک مغدود به سال ( ۱۰۵٣ ه- ۱۶۴٣ م ) بامیر یحیی حکمران کابل مصاف داده و کشته شد، و کامران شخص فاضل بود که کتاب به زبان پښتو بنام( کلید کامرانی) به سال ( ۱۰٣٨ ه- ۱۶٢٨م ) نوشته بود، خضر خان به قول گریفن در سال ( ۱۰٣۶ ه- ۱۶٢۶ م ) انتقال نمود و بعد ازو خداداد سلطان (مشهور به خودکی) و شیرخان فرزندانش مرزبانان قندهار بودند .
خداداد با قبایل غلجی مجاور خود روابط دوستانه نگهداشت. و با سلطان ملخی در جرگه های قومی داخل مفاهمه شد; و معاهدات دوستانه بست، و حد حکمرانی طرفین را پل سنگی و کرماب جلدک ۵۰ ملی شرق قندهار مقرر کرد، و اراضی ژوب و بوری را تا دامن های کوه سلمیان بدست آورد، و در حدود ( ۱۱۰۵ ه- ۱۶٩٣ م ) شیرخان برادرش با حکمران صفوی قندهار درآوخته و قوا صفوی را در بند کوژک محو کرد، وی بر شاه حسین ولد مغدود خان نیز غالب آمد، و حسین را به ملتان نفی کرد. و همین حسین در سیالکوت ورنگپور از حضور عالم گیر جاگیر داشته، به قول گریفن با عالم گیر در جنگ دکن به منسب هفت هزاری همراه بود، و برادرش الله داد خان بودهٔ دوصد سواری داشت، حسین خان به سال ( ۱۰۶٩ ه- ۱۶۵۵ م ) در رنگ پور از جهان رفت، و شجاع خان در اصل احمد شاه ابدالی و شریف خان در عهد تیمور شاه و مظفر خان رکن الدوله که به حیث ناظمان ملتان مقرر بودند از اولاد همین حسین اند .
مرکز برادران سدوزایی عموما شهر صفا سی ملی شرق کندهار بود، و از دربار صفوی نیز به لقب میرزا به رسمیت شناخته شده بودند،و دربار دهلی شیرخان را لقب شهزاده داده بود، بزرگان قبایل ابدالی قندهار تا فراه مانند بدال خان بامی زائی و میر الکوزائی به وی اطاعت داشتند . و بعد از شیر خان پسرش سر مست خان و بعد از او دولت خان ولد سرمست جانیشنان و مرزبانان قندهار شدند، و حیات سلطان ولد سلطان خداداد نیز مرز بانی قندهار را به دولت خان سپرده و با برادر خود لشکرخان و شش هزار خانواده ابدالی به ملتان رفتند، دولت خان با حکمران صوفوی شهرقندهار زمان خان جنگ های سخت کرد، و علم استقلال خود را تا غزنی و کوه سیمان برافراشت، در این وقت دولت صفویه و تیموریه دهلی را بر سر شهر قندهار نزاع بود و چنانچه گذشت بار ها شاه جهان و عالم گیر و قندهار لشکر عظیم فرستاندن .
دولت خان که پهلوان این صحنه بود اقترار خود را بسط میداد، و طرفیین به امداد او محتاج بودند. چنانچه شاه عباس دوم صفوی در طی نامه ئیکه به دولت در اوایل ( ۱۰۵٩ ه- ۱۶۴٩م ) نوشت وی را ایالات پناه کوتوال قلعهٔ قندهار خواند و به تفویض حکومت یکی از بزرگترین صوبه های ممالک محروسه که در ایران و هندوستان نظیر آن نباشد وعده داد (عباس نامه )
چون دایرهٔ نفوذ دولت خان بسط یافت مدت پنجاه سال به کامرانی حکم راند. و اقتدار بیگلربیگی دولت صفوی را فقط به قلعه قندهارمحصور کرده بود، لهذا شاه حسین صفوی بعد از ( ۱۱۰۶ ه- ۱۶٩۴م ) زمان خان را از حکمرانی قندهار خواسته و عوض وی گرگین خان گرچی نصرانی را به لقب شاه نواز خان به قندهار بیگلر بیگی مقرر کرد. این شخص ظالم که علت سقوط دولت صفویه گردید شبانگاهی با سواران خون خواه بر خانهٔ دولت خان در شهر صفای شرقی قندهار تاخت، و دولت خان و نظر محمد فرزند اورا بکشت حدود ( ۱۱۱۵ ه- ۱٧۰٢ م ) قبایل ابدالی بمرگ دولتخان ریئس خود رنجیدند، و پسر او رستم خان را بریاست برداشتند، رستم مرد لایقی بود، به مدد سرور خان بامیزایی و کته خان اکوزایی امور مرزبانی را پیش برد، و برادر کوچکش زمان خان بطور یرغمل دست حکومت صفویی به کرمان بود، بنابران رستم خان با صفاریان مستقیما مخالفتی کرده نتواست، ولی به ذریعهٔ بلوچان لشکر صفویه را در جنوب قندهار تباه کرد، چون رستم بعد از (۴) سال درگذشت قبایل ابدالی نیز بی سر مانده متفرق شدند .امارت قبایل به دست حاجی میرویس خان معروف موسس دودمان هوتکی آمد، و بزرگان ابدالی به هرات رفته و در آن جا حکمرانی خود را ادامه دادند ( حدود ۱۱۱٩ ه- ۱٧۰٧ م ) پیشتر گفتیم : که حیات سلطان ابدالی در عصر دولت خان به ملتان بسر میبرد، وقتی که در سال ( ۱۱٢۵ ه- ۱٧۱۱ م ) کیخسرو خان با( ٢۵) هزار لشکر صفوی در قندهار از دست میرویس خان تلف گردید، عبدالله خان پسر حیات سلطان با پسر خود اسدالله خان از ملتان آمده و در هرات بر عباس قلی خان شاملو بیگلربیگی صفوی هرات بتاختند، قبایل ابدالی و هراتیان در کوه دو شاخ غوریان غربی هرات بدور ایشان فراهم آمدند و اسفزار را بگرفتند . و حکمران جدید صفوی جعفر خان را بشکستند. این قوای افغانی به تاریخ ٢۶ رمضان ( ۱۱٢٩ ه- ۱٧۱۶ع ) هرات را فتح کردند . و غوریان و کوشان و بالا مرغاب بادغیس را با تمام ملحقات هرات زمیمه حکومت خود کردند . چون فتح علی خان ترکمان از اصفهان با لشکر زیاد به مقابلت ایشان آمد در کوسو به غوریان تمام آن لشکر را از دم تیخ گزرانیده و حکومت ملی را در هرات اعلان داشتند، اسدالله در جنگی که به سال ( ۱۱٣٢ ه- ۱٧۱٩م ) در دلارام کنار خاشرود با شاه محمود هوتک نمود کشته گردید، و عبدالله خان چون از مرگ پسرش متاسف شده بود امور ریاست ملیون هرات را به مشورهٔ عبدالغنی خان ریئس تیره الکوزی به زمان خان ولد دولت خان سپرد، که مرد فعال و لایق بود،وی عشایر ابدالی را با تمام قوای ملی هرات متفق گردانید و امرای جنگی صفویان را با جعفر خان بیگلربیگی یک جا در شهر هرات بکشت، دربار صفوی صفی قلی خان ترکمان با لشکر کران از مشهد به هرات سوق داد، ولی ملیون هرات به قیادت زمان خان در میدان کافر قلعه صفی قلی را با لشکرش بکشت و زمان خان تا مدت دوسال و پنج ماه دیگر به کمال پیروزی حکمراند و به سال ( ۱۱٣۵ ه- ۱٧٢٢ م ) از دنیا رفت .
بعد از زمان خان محمد خان ولد عبدالله خان از شوراوک قندهار آمده و حکمرانی هرات را به دست گرفت، و تا مشهد پیش رفته آن شهر را چهار ماه به محاصره انداخت (حدود ۱۱٣۶ه-۱٧٢٣ع ) و نفوذ خود را در خراسان بسط داده قلعه سنگان غربی غوریان رابگرفت، ولی ابدالیان او را خلع کرده، و عوض وی ذولفقار خان فرزند بزرگ زمان خان را از شوراوک قندهار خاسته وبر خود امیر ساختند (۱۱٢۶هجری) و برای رفع نزاع یک جرگه ملی تشکیل شد، این جرگه حکمرانی با خرزو بادغیس را به ذولفقار خان داد، و رحمان خان ولد عبدالله خان را به حکمرانی فراه بگماشت، و برای حکومت مرکزی ملیون در هرات الله یار خان ولد عبدالله را از ملتان طلب داشتند ( ۱۱٣٨ ه- ۱٧٢۵ع م ) .
الله یار خان و ذولفقار خان مردان دلاوری بودند و در مقابل لشکریان متجاوز نادر شاه افشار جنگ های شدیدی کردند، و به سال (۱۱٣٩هجری) نادر شاه مشهد را گرفته ٨ هزار لشکر را به قلعهٔ سنگان فرستاد، حکمرانان هرات در جرگهٔ ملیون قوع خود را به مقابل نادر آراستند، و الله یار خان در سال ( ۱۱۴۱ ه- ۱٧٢٨ م ) پیش روی لشکر نادری را در تربت جام بگرفت، نادر به مکتوبی از الله یار صلح خواست ولی قبول نیفتاد، و در کافر قلعه جنگ در گرفت، و پای نادر زخمی شد . و لشکریان هرات عقب نشسته به هرات آمدند . ولی الله باز با لشکر خویش در رباط پریان دو فرسخی هرات به مقابله نادر آمد، و ذولقفار هم در پشت جبهه یاروی او را کردی، نادر شاه مجبور شد که با ایشان صلح کند،و حکمرانی ایشان را بر هرات شناخته در(۴) ذوالحجه بعد از دو ماه جنگ های مسلسل وا پس به مشهد رجعت کرد ( ۱۱۴۱ ه -۱٧٢٨ م ) .
یکسال بعد میلیون هرات به قیادت عبدلغنی الکوزئی الله یار را به مروچاق فرستاند، و عوض او حکومت هرات را به ذولفقار خان سپردند ( سه شوال ۱۱۴٢ هجری ) ذولفقار به تجهیز لشکر پرداخت و با هشت هزار نفر شهر مشهد را محاصره کرد. و تا ۱٣ محرم ( ۱۱۴٣ ه- ۱٧٣۰ ع م ) به جنگ پرداخت و بعد از به هرات برگشت. و از آنطرف نادر شاه باز بعزم تسخیر هرات بیامد، و در رمضان ( ۱۱۴٣ ه- ۱٧٣۰ م) این شهر را محاصره کرد. چون شاه حسین هوتک نیز از قندهار به میلیون مدافع هرات مددی فرستاد، لهذا ذولفقار مردانه جنگیدی و شهررا به دشمن نسپردی، تا که در این وقت باز الله یار از مروچاق آمده وبه هرات داخل شد ( ۱٨ صفر ۱۱۴۴ ه ۱٧٣۱ م ) ذولفقار نیز کار نبرد را به بدو واگذاشت، و خودش با برادر کوچکش احمد خان (احمد شاه ابدالی مابعد) به قندهار رفت، و همین تفرقه بلاشبهت وسیلهٔ وهن کار ملیون کردید، الله یارنیزبا نادر پنجه نرم کردو تا یکسال مدافعهٔ هرات را دوام داد، ولی در آخر از آن شهر برامده و رهسپار ملتان گردید، و نادر بر هرات غلبه جست، و دورهٔ ریاست ابدالیان اندر هرات به پایان رسید ( اول رمضان ۱۱۴۴ه -۱٧٣۱ ع م ) و بعد ازان باز احمد شاه ابدالی سلطنت افغانی را در (۱۱۶۰ ه ۱٧۴٧ م ) در قندهار بنیاد گذاشت و هرات مثل سابق جزو مملکت افغانی ماند .
مناطق حکمرانی ابدالیان هرات :
شهر هرات و اطراف آن اوبه – شافلان – کوسویه – غوریان – پوریان – جام – لنگر – خواف-با خرز زوزن تا حدود مشهد – و جنوب سواحل هلمند تا میوند و فراه و سیستان، و شهمالا بادغیس و آب مرغاب .
ابدالیان قندهار:
۱- ملک اودل = ابدال ولد ترین حدود (۴۴۰هجری)
٢- ملک سلیمان زیرک ولد عیسی ( حدود ٧۵۰هجری)
٣- ملک بارک ولد زیرک ( حدود ٧۶۰هجری)
۴- ملک پوپل ولد زیرک (حدود٧٨٣هجری)
۵- ملک حبیب ولد پوپل (حدود٨۰۰هجری)
۶- ملک بامی ولد حبیب (ححدو٨۵۰هجری)
٧- ملک بهلول ولد کانی ولد بامی (حدود٨٩۰هجری )
٨-ملک صالح ولد معروف ولد بهلول (حدود ٩۵۰ هجری)
٩- ملک سدو بن معروف بن بهلول (متولد ٩۶۵ متوفی ۱۰٣۱هجری)
۱۰-خضر خان ولد سدو(متوفی ۱۰٣۶ هجری)
۱۱- ملک مغدود بن سدو و کامران بن سدو (حدود۱۰۵۰هجری)
۱٢- خداداد سلطان و شیرخان ولدان جعفر خان (حدود ۱۰٧۰هجری)
۱٣- سر مست خان ولد شیر خان (حدود ۱۱۱۰هجری)
۱۴- دولت خان ولد سرمست خان ( ۱۱۱۵هجری)
۱۵- رستم خان ولد دولت خان حدود ( ۱۱۱٩هجری)
ابدلیان هرات :
۱۶- حیات سلطان ولد خداداد سلطان (حدود ۱۱٢٣هجری)
۱٧- عبدالله خان ولد حیات سلطان (حدود۱۱٣۰هجری)
۱٨- زمان خان ولد دولی خان ( ۱۱٣٢ - ۱۱٣۵ هجری )
۱٩- محمد خان ولد عبدالله خان (حدود ۱۱٣۶ هجری )
٢۰- ذولفقار خان ولد زمان خان ( ۱۱٣۶- ۱۱۴۴هجری )
٢۱- الله یار خان ولد عبدالله خان ( ۱۱٣٨ -۱۱۴۴هجری )
٢٢- رحمان خان ولد عبدالله خان ( ۱۱٣٨ - ۱۱۴۴ هجری )