رتبیل شاهان کابلی

از کتاب: افغانستان در پرتو تاریخ

بعد ازقرن سوم مسیحی دراثرظهورساسانی ها درغرب و ترکان غربی درشرق قدرت دولت کوشانی در افغانستان به تدریج ضعیف شد؛در قرن ۵ مسیحی با ظهورمردمان جدیدی بنام یفتل که ۲۰هزارخانوار آنهاهنوزامروز درشمال فیض آباد دربدخشان مسکنی دارند؛ ترک ها وساسانی ها هردوعقب زده شدند ویفتلی ها اول درشمال و بعد درجنوب هندوکش درعلاقه زابل یعنی بین غزنی و قندهار دولت های مقتدری بمیان آوردند ودرهند فتوحات کردند تا بالاخره گوپتاها ایشان را پس به خاک افغانستان عقب نشانیدند وسپس ازعناصر ترکیبی کوشانی های خورد و بقایای یفتلی ها یک سلسله امرای محلی درتقاط مختلف افغانستان به حکومت وسلطنت رسید که شیرهای بامیان نمونه ئی ازآن دودمان ها بود بخاطرباید داشت که امرای محلی کابل درماخذ عربی علی العموم به لقب (کابل خدا) یاد شده اند که مقصد ازآن همان (کابل شاهان)می باشد.این کابل شاهان را به خاندان ها ودسته های مختلف میتوان تقسیم کرد که درآن جمله یکی (رتبیل شاهان) رامیتوان حساب کرد و شاخه ازآنها را به لقب (رایان کابلی) هم میتوان عنوان داد.

عرب ها از روزی که به سرحدات غربی افغانستان تماس پیداکردند؛یعنی هم حوالی سال ۲۳ هجری (۶۴۵ مسیحی) تا زمان فتح کابل بدست یعقوب لیث صفاری در ۲۵۸ هجری (مطابق ۸۷۹مسیحی) درحدود بیش از دو قرن پادشاهان کابل زمین را که یک ساحه وسیعی درجنوب هندوکش امارت داشتند به نام یا به صفت (رتبیل) یاد کرده اند. به تعقیب ماخذ عربی درآثارادبی وتاریخی متون فارسی هم امرای مذکوردرقرن های اولیه هجری همه جا بنام (رتبیل شاهان) یاد گردیده اند.

این رتبیل شاهان درتمام ساحه وسیع جنوب هندوکش از کابل تا هامون سیستان یا بعبارت دیگراز(کابل) تا (زرنج یعنی حواشی سرحدات امروزی افغانستان وایران سلطنت داشتند ودارای قدرت زیادی بودند ولی بیشتردرکابل وبه صفت امرای محلی کابل شهرت ومعروفیت داشتند؛چنانچه علاوه برمآخذ ادبی وتاریخی تحریری درداستان های فلکوری عوام کابل معروف بوده وهستند وحتی بعضی آبادی های روی کوههای شیردروازه وشاخ برنتی رابه ایشان نسبت داده ومیدهند این داستان ها عامیانه در روشن کردن حقایق تاریخی مربوط به این شاهان کمک زیاد میکند.

شبهه ئی نیست که کلمه “رتبیل” وصورت ضبط وتحریرآن کمی دقت می خواهد و صورت تحلیل آن مطالبی را روشن میسازد. همه میدانیم که کلمه "رتبیل" درمتون عربی وفارسی به صورت مختلف ضبط شده ازقبیل"رتبیل، زنتبیل، زنبیل ،زنده پیل" وغیره. این اختلاف ضبط به گمان غالب ناشی ازشیوۀ رسم الخط عربی است که درهردوزبان اختلاف ضبط تحریرصحیح اسما واعلام تاریخی وجغرافیائی را مشکل ساخته وکلمه ئی مانند (رتبیل) باجابجا شدن نقطه های (ت)و(ب)و(ی) تغییرمیکند وصورت های مختلف بخود میگیرد چنانچه مثال های آنرا دادیم.

چون رتبیل شاهان ازنظر دین پیروان آئین هندوئی بودند و درسلسله هندوشاهان یا برهمن شاهان کابلی می آیند؛گمان غالب برین میرود که اسم (رتبیل) کدام ارتباطی به نام های هندوئی کابلی داشته باشد از احتمال بیرون نیست که درترکیب این کلمه اسم خاص "رتن پاله" ها "رای پاله" دخالت داشته باشد"رتن پاله" که یک نان خاص هندوئی است به تسمیه"رتبیل" سباهت زیاد دارد و به سهولت میتوان از"رتن پاله" "رتن پال" و "رتبیل"ساخت همین قسم "رای پاله "هم درتشکیل کلمه "رتبیل" دخالت داشته میتواند "رای" به معنی "شاه"و"رائی" "ملکه"رامیگفتند و"پاله" نام خاندان بود ازترکیب "رای پاله" و "رای پال" که آنرا (شاه خانواده پاله) میتوان ترجمه کرد میشود به آسانی کلمه "رتبیل" رابمیان آورد.

بهرحال صورت تشکیل این کلمه هرچه بوده باشد این قدربه صراحت میتوان گفت که "رتبیل" نام خاص کدام پادشاه نبود ومقصد ازماخذ عربی و فارسی تنها یکنفرپادشاه محلی کابلی نیست بلکه مقصد ازآن چندین پادشاه ودودمانی ازپادشاهان محلی کابل است؛درحدود دوقرن کابل ازکابل به تمام نواحی جنوبی و غربی افغانستان درجنوب هندوکش سلطنت کرده اند وما ازتاریخ افغانستان قبل ازاسلام معمولأ ایشان رابه دو دسته تقسیم میکنیم "۱" رتبیل شاهان "2" رایان کابلی این هردو دسته ازنظرعرق ونژاد مخلوطی بودند ازبقایای کوشانی های خورد یفتلی ها که دربسیاری ازنقاط افغانستان امارت های محلی بمیان آوردند وتاظهوراسلام درحوزۀ های خود امارت نمودند؛منتها این دودمان اخیرآئین هندوئی و برهمنی داشتند چنانچه امرای محلی بامیان یا شیرهای بامیان بودائی مذهب بودند.


شبهه ئی نیست که مرکزوپایتخت رتبیل شاهان شهر کابل بود یا بهتر تربگوئیم “قلعۀ کابل” شبهه ئی نیست که یفتل شاهان در طی قرن ۵ مسیحی به قصد انتقال پایتخت ازبگرام به کابل افتادند وبه تعمیر قلعه درمحل بالاحصارکابل صرف مساعی کردند وحصارروی کوههای شهررا کشیدند و رتبیل شاهان که بجای ایشان به امارت رسیدند مرکزی حکمرانی خود را درقلعه کابل قراردادند و دراستحکام قلعه و باره وبروج آن و دراستحکام دیوارها بالای کوهها سخت مجاهدت نمودند.

بیشتراشاره نمودم که مادرتاریخ افغانستان قدیم رتبیل ها را به دودسته تقسیم می توانیم یکی رتبیل شاهان کابلی ودیگری رایان کابلی هردودسته این سلاله به عرب ها وسپاه اعزامی خلافت عرب وحتی با سلاله مسلمان صفاری های سیستان جنگ های سختی درنقاط مختلف مخصوصأ بین غزنی و لوگروکابل بعمل آوردند که خاطره های آن با جزئیات درمتون تاریخی درج است. رتبیل شاهان کابلی سخت درمقابل عرب ها جنگیدند وکابل مدت دوقرن مقاومت های شدیدی نشان داد ودریکی ازجنگ ها قشون چهل هزار نفری اعرب بکلی درحوالی بین کابل و غزنی بقتل رسید تا اینکه یعقوب لیث صفاری آنهم دراثرحیله های حربی آخرین رتبیل شاه را درحوالی غرب کابل درطی دعوت به مصالحه گرفتارکرد و کابل درحوالی ۲۵۸ هجری مطابق (۸۷۹ مسیحی) درثلث سوم قرن نهم میلادی بدست امیرمسلمانی ازنواحی غربی خود افغانستان فتح شد. معذالک بقایای رتبیل شاهان بکلی مضمحل نشدند؛چنانچه تاریخ درزمان برادروجانشین یعقوب یعنی عمرلیث صفاری ازجنگ های دیگری با رتبیل شاهان درحوالی غزنی ولوگر ذکرها می کند.

                                                              ۲۹/۳۰/۴