پدر تاریخ یا دروغگوی تاریخ
هرودوت (Herodotus of Halicarnassus) را "پدر تاریخ" عنوان داده اند و کتاب"تاریخها" او را نخستین کتاب تاریخ معرفی کرده اند. ما در این مقال، پیرامون شخصیت، زندهگی و آثار بجامانده از او پرداخته، نقش او را در شکلگیری تاریخ و تاثیرات آنرا بر مؤرخان بعدی، زیر زرهبین خواهیم برد.
تحقیق حاضر، شامل چهار قسمت اساسی میباشد که هریک را در بدنۀ بحث اصلی، مورد تحلیل و تجزیه قرار خواهیم داد:
- تفاوت میان تاریخ و افسانه
- اناکرونیزم یا زمانپریشی
- دلایل و نظرات منتقدان
- تسلسل در امر نقل و تکثیر بر اساس نصاب "زمانبندی معکوس" (Reverse chronological order)
پیشنوشتار
تاریخ بصفت یک مبحث مستقل و مانند هر پدیدۀ دیگر، دارای ابعاد بنیادی و عناصر کارگر میباشد. به بیان دیگر، مؤرخ فقط با واقعیت یک رویداد سروکار دارد نه الزاماً با حقیقت آن. یعنی، یک رویداد عادی، هنگامی شامل وقایع تاریخی میگردد که در ابعاد نقلانی و عقلانی، قابل اثبات و پذیرش باشد ورنه چنین رویدادی از حکایت و افسانه چیزی بیش نیست.
باوجود چنین الزامی، اکثراً تاریخنگاران جهان، این ابعاد نقلانی و عقلانی را صریحاً نقض و تخطی کرده اند حالا، میتواند دلایل نارسائی منحصربفرد داشته باشد و یا علل سیاسی-فرهنگی، و این غافل از آنکه، آنچه مؤرخ را به راوی و تاریخ را به افسانه مبدل میسازد، اساساً نقض همین اصول میباشد. از روایات حدیث گرفته تا حکایات فراعنه و از نامه های شاهان گرفته تا نامه های خدایان، همه و همه، مثالهای واقعی و زنده ئی از این تخطی و انحراف است که راویان چگونه افسانه ها را بنام تاریخ درخور ما داده اند و چطور سرگذشتهای طبیعی را تبدیل به سرنوشتهای تحمیلی کرده، سیر تحول طبیعی مردمان را از مسیر اصلی آن منحرف ساخته اند. اما، در این مدت، کمتر کسی ابروی تعجب به بالا و کمتر کسی ابروی تردید، به پایان انداخته است.
یکی از کسانیکه در تاریخ بیشتر از همه، محراق توجه مؤرخان معاصر بوده و حتی او را "پدر تاریخ" لقب و صفت داده اند، شخصی میباشد بنام هرودوت (Herodotus) که ما در ذیل این گفتار، به شرح حال و احوال و آثار او خواهیم پرداخت.
آنچه در مورد هرودوت حایز اهمیت خاص میباشد، دو نکتۀ مهم است. یکی تعلق او به یونان باستان یا "گهوارۀ تمدن اروپا" و دیگری، نقش او در شکلدادن تاریخ مردمان شرق.
پس بیجهت نیست که اگر بعضی از مؤرخین، او را بجای "پدر تاریخ"، لقب "پدر دروغ" داده اند. اگرچه نسبت دروغ به یک افسانه گوی، چندان "اتهام وارد" نیست چون ذات افسانه، خود زاده ئی تخیل و تصورات میباشد و انصافاً نمیشود کسی را به فعل دروغبافی در بیان افسانه، محکوم نمود. اما، بار این جنایت را باید کسانی بر دوش بکشند که آنها با شناخت شخصیت هرودوت و با فهم آنکه افسانه های او تاریخ نیست، بازهم تلاش بر جعل و انحراف تاریخ از مسیر تحولی طبیعی آن کرده اند.
در اینجا شاید ذهن کنجکاو اینرا بپرسد که چرا یونان باید "مهد تمدن جهان" محسوب گردد و چرا مستشرقین باید در پی انحراف و جعل تاریخ برای مشرقزمین، بوده باشند؟ و یا چرا عصر روشنگری غرب آغاز خود را از رکود شرق الهام گرفته و چگونه خود را "رنسانس" یا تولد مجدد داد؟ طبعاً، پاسخ به این سؤالات، الزام مداخل مستقل و مستلزم تحقیقات جدیدی میباشد که از حوصلۀ این نوشته، فراتر میرود و ما در اینجا به آن نمیپردازیم.
ما در این تحقیق، اساساً در پی یافتن قاصر و اثبات قصور نیستیم و نه هدف تخریب و تحقیر تاریخ دیگران را دنبال میکنیم، بلکه آنچه را بصفت موجود آزاد و متفکر میخواهیم بدانیم، آنقسمت از واقعیتهای تاریخی است که لااقل به ما و به تاریخ ما، تعلق میگیرد.
پس بنابرین، ما در ذیل این تحقیق، بر اساس اسناد معتبر و بر پایۀ منطق و استدلال علمی و تاریخی، برای هر ذهن متعقل، اینرا اثبات خواهیم کرد که اولاً شخصیت هرودوت، مؤرخ نبوده است و ثانیاً، تسلسل نقل از عصر حاضر تا قلم هرودوت، دچار انفصال و گسیختهگی های آشکار میباشد که این امر نهایتاً، اصول عقلانی و نقلانی تاریخنگاری را پایمال و نقض میکند و فقط همین دو نقص و نقض کافیست تا هرودوت را مؤرخ نپنداشته و آثار وی را بصفت وقایع تاریخی نپذیریم.
مرور ادبیات
آنچه از قرائت رایج در دست داریم ما را چنین میفهماند که شخصی بنام هرودوت (Herodotus) در حدود سال ۴۸۴ قبل از سنۀ مشترک در شهر هالیکارناسوس (Halicarnassus)، که یکی از شهرهای یونان بوده، متولد شد. کلمۀ "یونان" از نام "ایونی" (Ionia) گرفته شده است که اشاره به منطقه ئی در آسیای صغیر، یا ترکیه امروزی دارد که در آنجا قبایل یونانی بویژه همین ایونیها سکونت داشته اند.
در زبان گریگ، نام کشور گریس (Hellás) و بطور رسمی (Elláda) میباشد. گریکان سرزمین خود را هلاس یا الادا مینامند، اما در فارسی به دلیل ارتباط با مناطق ایونی، این کشور به "یونان" معروف شده است.
هرودوت در میان سالهای ۴۲۵-۴۳۵ قبل از سنۀ مشترک، کتابی را بنام "تاریخ ها، Histories" نوشت که اساساً به تاریخ و سرگذشت مردمان مناطق گسترده ئی از جهان باستان پرداخته است که شامل یونان، پارس، مصر، آسیای صغیر، بابل، هند، سکاها، لیبی، فینیقیه، و بخشهایی از اروپا و آفریقا میشود.
هرچند هرودوت به مجموعۀ وسیعی از موضوعات تاریخی و فرهنگی پرداخته، اما محور اصلی کتاب او را جنگهای یونانی-پارسی و تعاملات بین یونانیان و امپراتوری هخامنشی، تشکیل میدهد.
این کتاب اساساً به ۹ بخش تقسیم شده است که هر بخش، نام یکی از الهه های موسیقی و شعر (موزها) در اساطیر یونان را بر خود دارد. این تقسیمبندی و نامگذاریهای ۹ بخشی، هرگز توسط شخص هرودوت انجام نشده است بلکه، در ابتدا به شکل یک متن پیوسته نوشته شده بود و بعدها، در دوران هلنیستی، به منظور سهولت استفاده، توسط ویراستاران کتابخانۀ اسکندریه به ۹ بخش تقسیم شده است.
چنانکه که آمد، این تقسیمبندی در قرن ۳ پیش از میلاد توسط دانشمندان و ویراستاران کتابخانه اسکندریه، به ویژه آریستارخوس ساموتراسی (Aristarchus of Samothrace)، که یکی از مهمترین فیلسوفان و ویراستاران آن دوره بود، صورت گرفت. این افراد به نامهای موزها (الهههای شعر و هنر) اشاره کرده و برای هر بخش یکی از نامهای موزها را انتخاب کردند.[۱]
۹ بخش و نام موزها:[۲]
- کلیو (Clio) - بخش اول
- اوتروپه (Euterpe) - بخش دوم
- تالیه (Thalia) - بخش سوم
- ملپومنه (Melpomene) - بخش چهارم
- ترپسیکور (Terpsichore) - بخش پنجم
- اراتو (Erato) - بخش ششم
- پولیهیمنیا (Polyhymnia) - بخش هفتم
- اورانیا (Urania) - بخش هشتم
- کالیوپه (Calliope) - بخش نهم
هرودوت در بخشهای مختلف کتاب خود به پارس و امپراتوری هخامنشی پرداخته است، بویژه در بخشهای اول (کلیو)، سوم (تالیه)، چهارم (ملپومنه)، و هفتم (پولیهیمنیا). اطلاعاتی دربارۀ پارس، فتوحات کوروش، کمبوجیه، داریوش، و خشایارشا ارائه میدهد و همچنان از مناطق در افغانستان مانند بکتریا (بلخ)، اراکوزیا (اطراف هیرمند)، پاراپامیزوس (هندوکش)، و گدروزیا (جنوب شرقی) نام میبرد. [۲]
تفاوت میان تاریخ و افسانه
افسانه گوئی در اروپا به عنوان یکی از مهمترین سنتهای فرهنگی و ادبی، تأثیر عمیقی در شکلگیری تمدن غرب و ادبیات آن داشته است. این سنت افسانه گوئی از چندین منبع اصلی نشأت میگیرد که ما در اینجا، اختصاصاً به افسانه گوئی در یونان باستان، اشارات مختصری داریم.
افسانه های یونانی از قدیمیترین و غنیترین مجموعه های اسطوره ئی اند که به روایت ماجراهای، خدایان، انسانها، قهرمانان و موجودات افسانه ئی میپردازد. این اسطوره ها به شکل شفاهی و یا مکتوب از طریق شاعران و نویسندهگان یونان باستان مانند هومر، هزیود و اورفئوس به ما منتقل شده است. از مهمترین منابع این افسانه ها میتوان به ایلیاد و اودیسه هومر و تبارشناسی خدایان هزیود اشاره کرد.
افسانه در فرهنگ یونان باستان نقش حیاتی و چندجانبۀ ایفا کرده است. این افسانه ها به عنوان ابزاری برای توضیح پدیده های طبیعی، تحکیم ارزشهای اجتماعی و فرهنگی و ارائه آموزههای اخلاقی بکار رفته اند.
سرگذشت انسانها و دخالت خدایان در زندهگی آدمها و یا ماجراهای قهرمانان در تعیین تقدیر و سرنوشت، از جمله موضوعات جالب و دلچسپی اند که افسانه های یونانی را از دیگر اسطوره ها متمایز و برازنده میسازد.
ما در ادامۀ این گفته، بیشتر به تحلیل و تفکیک رویدادهای تاریخی میپردازیم و تلاش خواهیم کرد تا مرز بین افسانه و تاریخ را، روشن و واضح سازیم.
پس بر اساس آنچه قبلاً بیان شد، یک رویداد طبیعی زمانی شامل زنجیزۀ تاریخ میگردد که در ابعاد عقلانی و نقلانی مورد اثبات و پذیرش باشد چنانکه در غیرصورت، فقط حکایت و افسانه محسوب میگردد. ما در اینجا بشکل مشت جو، نمونۀ خروار، چند مثال کوتاه از کتاب هرودوت را میآوریم تا خواننده خود، تفاوت میان تاریخ و افسانه را تمیز کند:
- "آستیاگس، پادشاه ماد و پدربزرگ مادری کوروش، خوابی دید که در آن دخترش ماندان فرزندی به دنیا میآورد که جهان را در برمیگیرد. مغان (کاهنان و مفسران خواب) این رؤیا را به این تعبیر کردند که فرزند ماندان تاج و تخت پادشاهی را از آستیاگس خواهد گرفت." [۲]
- "پس از این خواب، آستیاگس نگران شد و دستور داد که پس از تولد نوزاد، او را به قتل برسانند. او این وظیفه را به یکی از فرماندهان وفادارش به نام هارپاگوس سپرد." [۲]
- "هارپاگوس که نمیخواست نوزاد را بکشد، او را به چوپانی به نام میتریداتس سپرد. همسر این چوپان، که خود به تازگی فرزندی مرده به دنیا آورده بود، تصمیم گرفت کوروش را به عنوان فرزند خود بزرگ کند و نوزاد مردهی خود را به جای کوروش به دربار ماد برد. "[۲]
- " کوروش به عنوان فرزند چوپان در دشتهای پارس و ماد بزرگ شد و تا سالها کسی نمیدانست که او در واقع شاهزاده است. او دوران کودکی خود را در جنگلها و دشتها گذراند و از محیط روستایی تربیت یافت. در این دوران، برخی از نشانههای پادشاهی در او نمایان شد، از جمله شجاعت و رهبری ذاتی." [۲]
- "چند سال بعد، کوروش در بازیهای کودکان به رهبری و فرماندهی پرداخت و رفتار او چنان تأثیرگذار بود که آستیاگس به او مشکوک شد. نهایتاً هویت واقعی کوروش فاش شد و مشخص گردید که او همان نوزادی است که قرار بود کشته شود." [۲]
هرکسیکه با قصص الانبیاء آشنا باشد، اینرا میداند که اینها وقایع تاریخی نه بلکه افسانۀ حضرت موسی و فرعون است. آیا استنباط از تعبیر خواب، و یا فال بینی از علم غیب، وظیفۀ یک مؤرخ است؟
پس براساس موازین علمی تاریخنگاری، چگونه میتوان این سطور را شامل تاریخ یا رویداهای واقعی دانست؟
- "هنگامیکه مارهای بالدار از صحرای عربستان به طرف مصر پرواز میکنند، لکلکها با آنها در بین راه برخورد کرده مانع میشوند که به طرف گردنه بروند. سپس آنها را هلاک میکنند. عربها میگویند به واسطۀ این فایده و خدمت است که لکلکها در مصر، قدر و احترام فراوان دارند.....لکلکهای مزبور تماماً سیاه استند، ساق های آنها مثل پای درنا است، منقار خمیده جالبی دارند و به اندازۀ آبچلیک آبی استند.....مار بالدار شبیه مار آبی است اما، بر بالاهایش پر دیده نمیشود و مثل خفاش است..." [۲]
- "در بخشهایی از هند، مورچههای بسیار بزرگی به اندازه سگهای کوچک یا کمی بزرگتر وجود دارند. این مورچهها زیر زمین زندگی میکنند و در حین کندن تونلها، شنهای طلا را به سطح میآورند. اهالی هند، با دانستن این که این مورچهها شنهای طلا را بیرون میآورند، به سرعت به صحرا میروند تا شنهای طلا را جمعآوری کنند. آنها باید سریع باشند، زیرا اگر مورچهها متوجه حضور آنها شوند، به دنبالشان میدوند و انسانها را شکار میکنند. به همین دلیل، این یک کار خطرناک است."[۲] (کتاب ۳، بند ۱۰۲-۱۰۵)
- "مردم اتیوپی (مکروبیها) بهطور معمول بیش از ۱۲۰ سال عمر میکنند. راز عمر طولانی آنها در استفاده از چشمهای خاص است که آب آن چنان سبُک است که هیچ چیزی روی آن شناور نمیماند و این آب به آنها عمر طولانی میبخشد. همچنین غذای اصلی این مردم از گوشت و شیر تشکیل شده و بدنشان به طرز شگفتانگیزی سالم و مقاوم است." [۲] (Ethiopians، بند ۱۷-۲۵)
- "مصریها سیستمهای شگفت انگیزی برای مدیریت آب نیل ایجاد کردهاند. این رود بزرگ که حیات کشورشان به آن وابسته است، از طریق شبکهای از کانالها و قناتها به سراسر کشور هدایت میشود. آنها توانستهاند به وسیله سدها و کانالهای دقیق، طغیان نیل را کنترل کنند" [۲] (کتاب ۲، بند ۱۲۴)
- "در برخی نقاط شرق، در مناطقی از هند، مردمانی به نام Cynocephali زندگی میکنند که بدن انسان و سر سگ دارند. این موجودات قادر به صحبت نیستند، بلکه مانند سگها پارس میکنند و از طریق اشارات و حرکات با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند. آنها به عنوان شکارچیان و جمعآوران زندگی میکنند و در طبیعت بیابانی میزیند." [۲] (Cynocephali، بند ۲)
- "در لیبی، قوچهایی وجود دارند که پشمهایی بسیار بلند و ضخیم دارند. این پشمها به قدری بلند است که به زمین میرسد. برخلاف سایر قوچها که پشمهایشان کوتاه و زبر است، قوچهای لیبیایی به واسطه پشمهای نرم و انبوهشان شهرت دارند. مردم این ناحیه از پشم آنها برای ساختن لباس و پوشاک استفاده میکنند." [۲] (کتاب ۴، بند ۱۹۲)
- "در نواحی لیبی، جایی که به طور خاص خورشید به صورت عمودی بر آن میتابد، مردمانی زندگی میکنند که به آنها میگویند "بیسایه ها". هنگامی که خورشید در آسمان قرار دارد، این افراد هیچ سایهای بر زمین نمیافکنند، زیرا خورشید دقیقاً بالای سر آنها است. آنها در نواحی جنوبی این سرزمین زندگی میکنند و مردمانی شگفتانگیز و عجیب به شمار میروند." [۲] (کتاب ۴، بند ۱۰۵)
- "هنگامی که کوروش در سامان ماساگتها در خواب بود، پسر ویشتاسب را در خواب دید که دو بال در شانۀ اوست که یک بال اش بر آسیا و بال دیگرش بر اروپا سایه انداخته است" [۲] (هرودت، تواریخ، کلیو، فصل ۲۰۹)
- "بنابرین مخالفتی بین نوشته های هرودوت و نبونید و بیانۀ کوروش را صحیح تر بدانیم، زیرا این نوشته ها از اشخاص معاصر است و حال آنکه هرودوت کتب خود را تقریباً صد سال بعد نوشته..."[۳]
- "شجره نامۀ پادشاهی که هرودوت (کتاب هفتم، ۱۱) ارائه می دهد، دقیقاً با آن چه به وسیله داریوش داده شده است، مطابقت نمی کند..." [۴]
- "هرودوت از قول داریوش مینویسد که: آن جا که دروغ لازم است باید دروغ گفت، چه، مقصود از دروغ و راست، یکی است..."[۳]
- هرودوت کوروش را به عنوان یک شخصیت بزرگ و اخلاقی توصیف میکند. اما این توصیف واقعیتهای تاریخی و سیاستهای سختگیرانه و ظالمانۀ او شدیداً در تضاد است. کوروش در واقع حاکمی بود که برای تحکیم قدرت خود از جنگ و خشونت غیرانسانی استفاده میکرده است. [۲] (کتاب ۱، بند ۳۰ -۳۵)
- هرودوت دربارۀ هارپالوس، یکی از یاران داریوش روایت میکند که در آن او به دورانی اسطوره ئی برمیگردد. هارپالوس از خدایان و افسانه های قدیم به عنوان توجیه اقدامهایش استفاده میکند، که این امر ممکن است با اصول تاریخنگاری تناقض دارد. [۲] (کتاب ۱، ۱۳۹-۱۴۴)
- هرودوت در توصیف جنگ تروآ به داستانهای اسطوره ئی و افسانوی تمکین میکند، مانند داستان هلن و پارسفاله. این داستانها در بستر تاریخی، دور از واقعیت و بافت تاریخی زمان هرودوت قرار دارند. [۲] (فصل ۱.۵-.۱.۱)
دقت تاریخی:
برخی منتقدان معتقدند که هرودوت در روایت وقایع تاریخی به دقت کافی پایبند نبوده است. او اغلب از منابع غیرمستند و نقلقولهای شفاهی استفاده کرده که بیشتر نادرست و یا افسانه بوده است.
اسطورهپردازی و افسانهگرایی:
- توسیدید (Thucydides):
توسیدید، مورخ یونانی و معاصر هرودوت، بطور صریح روش هرودوت را به دلیل استفاده بیش از حد از افسانه ها و داستانهای شگفت انگیز، مورد انتقاد قرار داده است. توسیدید تاریخ را بر پایه مستندات و تحلیلهای منطقی، ممکن میداند که هرودوت را به خاطر روایتهای غیرواقعی و داستانهای اغراقآمیز سرزنش کرد.[۵]
- پلوتارک (Plutarchus):
- کیکِرو (Cicero):
- لوسیان (Lucian of Samosata):
- ژوزف اسکالیجر (Joseph Scaliger):
- توماس آرنولد (Thomas Arnold):
- فلیکس ژاکوبی (Felix Jacoby):
- آرنولد توینبی (Arnold Toynbee):
- جان گولد (John Gould):
- رابین لین فاکس (Robin Lane Fox):
- ماری بویز (Mary Boyce):
- هنری استیوبس (Henry Stubb):
- ویلیام میچل رامسی (William Mitchell Ramsay):
- ادوارد مایر (Eduard Meyer):
- ژان فرانسوا بروس (Jean François Boissonade):
- پیر بریان (Pierre Briant):
- المسعودی (۸۹۶-۹۵۶ سنۀ مشترک):
- ابن جریر طبری (۸۳۸-۹۲۳ سنۀ مشترک):
- ابوریحان بیرونی (۹۷۳-۱۰۴۸ سنۀ مشترک):
- ابن خلدون (۱۳۳۲-۱۴۰۶ سنۀ مشترک):
- ادوارد سعید ( ۲۰۰۳ - ۱۹۳۵ سنۀ مشترک):
- ناصر پورپیرار (۲۰۱۵ - ۱۹۴۰ سنۀ مشترک):
تحلیل تاریخ
آیا ۹ بخش حاضر میتواند از قلم شخص هرودوت به ما رسیده باشد؟
( تسلسل در امر نقل و تکثیر )
قسمیکه در بالا گفته شد، ما با روش از نصاب "زمانبندی معکوس"، از آثار حاضر به طرف آثار قدیم میرویم تا جائیکه به مکتوب و یا ملفوظ شخص هرودوت برسیم. به عبارت دیگر، آنچه امروز از هرودوت مکتوب شده است باید دوباره، به نوشتار و یا گفتار اولی و اصلیش برگردد. و اگر چنین نگردد، ذات مطلب، نقض ادعا کرده باطل میگردد.
- آگوست بوش (August Boeckh) - قرن ۱۹ سنۀ مشترک
- ادوارد گیبون (Edward Gibbon) - قرن ۱۸ سنۀ مشترک
- ژان بودین (Jean Bodin) - قرن ۱۶ سنۀ مشترک
- بید (Bede the Venerable) - قرن ۸ سنۀ مشترک
- پروکوپیوس (Procopius) - قرن ۶ سنۀ مشترک
- پائوسانیاس (Pausanias) - قرن ۲ سنۀ مشترک
- لوسیان ساماساتا (Lucian of Samosata) - قرن ۲ سنۀ مشترک
- آریان (Arrian) - قرن ۲ سنۀ مشترک
- پلوتارک (Plutarch) - قرن ۲ سنۀ مشترک
- دیودور سیسیلی (Diodorus Siculus) - قرن ۲ پیش از سنۀ مشترک
- گزنفون (Xenophon) - ۴ پیش از سنۀ مشترک
- توسییدید (Thucydides) - قرن ۵ پیش از سنۀ مشترک
- هیرودت (Herodotus) - "تاریخها" (Histories) حدود ۴۲۵-۴۳۵ پیش از سنۀ مشترک
- قرن ۱۹ سنۀ مشترک
مؤرخ: آگوست بوش (August Boeckh)، پژوهشگر آلمانی، از مهمترین مفسران و محققان هرودوت
کتاب: Histoire de la Grèce، August Boeckh
تفاوت زمانی با منبع ماخذ: با ادوارد گیبون: یک قرن
- قرن ۱۸ سنۀ مشترک
مؤرخ: ادوارد گیبون (Edward Gibbon)، تاریخنگار برجسته انگلیس
کتاب: Decline and Fall of the Roman Empire
تفاوت زمانی با منبع ماخذ: با ژان بودین: دو قرن
- قرن ۱۶ سنۀ مشترک
مؤرخ: ژان بودین (Jean Bodin)، فیلسوف و تاریخنگار فرانسوی
کتاب: Les Six Livres de la République
تفاوت زمانی با منبع ماخذ: با بید: هشت قرن
- قرن ۸ سنۀ مشترک
مؤرخ: بید (Bede the Venerable)، تاریخنگار انگلوساکسون
کتاب: Ecclesiastical History of the English People
تفاوت زمانی با منبع ماخذ: با پروکوپیوس: دو قرن
- قرن ۶ سنۀ مشترک
مؤرخ: پروکوپیوس (Procopius)، مؤرخ بیزانسی
کتاب: Wars
تفاوت زمانی با منبع ماخذ: با پائوسانیاس: چهار قرن
- قرن ۲ سنۀ مشترک
- قرن ۲ سنۀ مشترک
مؤرخ: لوسیان ساموساتا (Lucian of Samosata)، مؤرخ بیزانسی
کتاب: True History
تفاوت زمانی با منبع ماخذ: با آریان: مقارن
- قرن ۲ سنۀ مشترک
مؤرخ: آریان (Arrian)، تاریخنگار و نویسندۀ یونانی
کتاب: Anabasis of Alexander
تفاوت زمانی با منبع ماخذ: باپلوتارک: مقارن
- قرن ۲ سنۀ مشترک
مؤرخ: پلوتارک (Plutarch)، تاریخنگار، فیلسوف و نویسندۀ یونانی
کتاب: Parallel Lives
تفاوت زمانی با منبع ماخذ: دیودور سیسیلی: چهار قرن
- قرن ۲ پیش از سنۀ مشترک
مؤرخ: دیودور سیسیلی (Diodorus Siculus) ، تاریخنگار و نویسندۀ یونانی
کتاب: Bibliotheca historica
تفاوت زمانی با منبع ماخذ: با گزنفون: دو قرن
- قرن ۴ پیش از سنۀ مشترک
مؤرخ: گزنفون (Xenophon) ، شاگرد سقراط و تاریخنگار یونانی
کتاب: Cyropaedia
تفاوت زمانی با منبع ماخذ: با توسییدید: یک قرن
- قرن ۵ پیش از سنۀ مشترک
مؤرخ: توسییدید (Thucydides)، تاریخنگار
کتاب: History of the Peloponnesian War
تفاوت زمانی با منبع ماخذ: با هرودوت: مقارن
این است، تمام آنچه از هرودوت بدست آمده
بر اساس آنچه از این تحلیل حاصل شد، اولاً، گسستهای قابل ملاحظۀ زمانی میان مؤرخان یا نویسندهگان وجود دارد و ثانیاً، نوعیت و کیفیت و کمیت انتقال گزارشهای تاریخی، همچنان مشکل دیگری است که باید بطور جدی به آن پرداخت.
نتیجهگیری
موضوع افسانه گوئی در فرهنگ اروپا بویژه در یونان باستان، نقش حیاتی دارد و اغلباً بعنوان ابزاری برای توضیح پدیده های طبیعی، تحکیم ارزشهای اجتماعی و فرهنگی و ارائه آموزه های اخلاقی بکار رفته است. اروپائیان همیشه کوشیده اند تا مردمان و فرهنگ خود را به نحوی از انحا، مصدر و منبع دانش بشری معرفی و توجیه کنند اما، تاریخ واقعی اروپا اشاره به خلاف این واقعیت دارد.
آنان از عصر رنسانس به اینطرف، در تلاش این افتاده اند تا با پیوستن به "تمدن یونان" و سرقت از "تمدن اسلامی"، صاحب اصالت و قدامتی گردند که آنها را بر سایر مردم جهان، "مجوز باداری" بدهد.
قسمیکه در پیشنوشتار ذکر شد، یک رویداد عادی و معمولی، هنگامی شامل وقایع تاریخی میگردد که در ابعاد نقلانی و عقلانی، قابل اثبات و پذیرش باشد ورنه، در جمع حکایات و افسانه ها حساب میگردد. ما در این مقال، متونی را از قلم شخص هرودوت آوردیم تا خواننده بنابر آنچه مؤرخ بیان میکند، واقعیت آنرا دریافته، قضاوت در صحت و سقم آن کند که مثلاً، مارهای بالدار و یا مورچه های به اندازۀ سگ، چطور میتواند از ذهن و قلم یک مؤرخ تراشیده شود؟
بعداً، در بخش اناکرونیزم یا زمانپریشی، همچنان به وضاحت دیدیم که هرودوت چگونه مرتکب مغالطات و تناقضگوئی های زمانی میگردد. یعنی، او با درهم آمیختن شخصیتها و داستانهای اسطوره ئی و بدون ملاحظات زمانی، زبان به افسانه گوئی دراز میکند که طبعاً ارتکاب چنین سهل انگاریها برای یک افسانه گوی، یک امر معمول و متداول میباشد اما، یک مؤرخ نمیتواند مرتکب چنین عمل گردد.
نظرات دانشمندان و مؤرخان بعدی، موضوع دیگری بود که به آن پرداختیم و با آوردن برخی از این نظرات، اثبات کردیم که به ده ها مؤرخ متقدم و مؤخر، از نوع تاریخنگاری هرودوت، انتقادهای جدی و شدیدی کرده اند و بسیاری از آنان، او را فقط یک افسانه گو معرفی و قلمداد کرده اند.
اما، آنچه در این مبحث حائز اهمیت خاص بوده، انفصال زمانی میان راویان بعدی میباشد، ما در بخش تحلیل تاریخ و با استفاده از نصاب "زمانبندی معکوس"، دریافتیم که فاصله های زمانی میان راویان و یا مؤرخان پس از هرودوت، از یک گرفته تا هشت قرن، وجود دارد.
آنچه از هرودوت بصفت "اثر ملموس" به ما رسیده، همان تصویری است که در بالا نشان داده شده چنانکه ما امروز به همین اثر استناد میکنیم. هرچند که گفته شده که کتاب اصلی هرودوت در قرن ۳ پیش از میلاد، توسط دانشمندان و ویراستاران کتابخانه اسکندریه، به ویژه آریستارخوس ساموتراسی به ۹ بخش "موزه ها" تقسیمبندی و بازنویسی شده است اما، سؤالی که ذهن تاریخنگاران را همیشه مشغول و مغشوش نگه داشته، این بوده که چگونه وقایع تاریخی میتواند بشکل شفاهی، از نسلی به نسلی دیگری، اینهمه دقت و شفافیت و کمیت و کیفیت خود را تا امروز حفظ کرده باشد؟
بویژه در ادوار که نه قلمی وجود داشته و نه کاغذی، نه زبان تاریخنگارئ ملفوظ وجود داشته و نه خط نوشتاری مکتوب؟ مثلاً، ویراستاران کتابخانه اسکندریه، با کدام "امکانات تحریری" و بر اساس کدام نسخۀ خط اصلی ( Original Manuscript)، توانسته اند تاریخ هرودوت را بقلم تحریر درآورده، ۹ بخش هنری و تاریخی ازآن استخراج نمایند؟
پس بر اساس آنچه بیان شد، میتوانیم به این نتیجه برسیم که هرودوت اصلاً مؤرخ نبوده است و نه از او کتابی بنام تاریخها بجا مانده است که بتواند مصدر و یا منبع و یا مأخذ تاریخهای مابعد خود، بوده باشد.