مقصورۀ اختصاصى کوشک سلطنتی و مسجد جامع لشکرگاه

از کتاب: لشکرگاه ، بخش گفتار هفتم

به بست رهگذر دیو و بیخ کفر بکند

بجاى بتکده بنهاد مسجد و منبر

دوره تمدن غزنوی در افغانستان یک تمدن اسلامی است و خانه خدا در میان خانه های مردم چه در غزنه چه در بست چه در زرنج چه در هرات چه در بلخ شکوه و عظمت و جلال مخصوصی داشت. اردوی فاتح غزنوی چه در غزنی وچه در لشکرگاه و چه در سائر بلاد پهلوی به پهلوی سلطان نماز میگذرانید و با قوت ایمان صدای تکبیر الله اکبر را نا کرانه های گنگ بلند آوازه کردند .


در مبحث (حفریات در لشکرگاه) متذکر شدیم که در سال ١٩٤٩ در طی مرحله دوم حفریات در حالیکه جریان کاوش ها را موسیو لوبز مدیر هیئت حفریات فرانسوی نظارت میکرد در جوار تالار دربار کوشک سلطنتی مسجد کوچک که اصلاً مقصورۀ اختصاصی بود کشف شد. هکذا این هم گفته شد که در خزان ۱۹5۱ در طی پنجمین واخرین مرحلۀ حفریات در حالیکه بساط تحقیقات نزدیک بود بر چیده شود در مقابل بدنۀ دیوارهای کاخ جنوبی لشکرگاه بالاخره مسجد جامع با سنگ فرش صحن و بقایای فیل پایه ها و محراب مکشوف شد. راجع

مقصورۀ اختصاصی کوشک سلطنتی مسجد جامع لشکرگاه 


عبادت گاه و بارگاه پهلو به پهلو


مسجد جامع غزنه


جایگاهای مخصوص برای نماز گذاری سه هزار غلام 

خطوط زرین و لاجور دین روی سنگ رخام


مدرسه و کتابخانه جامع مسجد غزنین 


مسجد آدینه لشکرگاه 


خراب شدن مسجد جامع در عصر جها نسوز


مرمت کاری مسجد آدینه


اولین مسجد به سبک عمرانی افغانستان



به مقصوره ومسجد جامع لشکرگاه پاره مطالبی گفتنی داریم که از نظر ارتباط با خود کاخ خالی از دلچسپی نیست ولی چون روشی که در نگارش این اثر تعقیب شده چنین بوده که اول موضوع را در روغنی متون تاریخی و ادبی مطالعه کرده ایم با اینکه متاسفانه راجع به مقصوره ومسجد جا مع لشکر گاه چیزی در دست نیست به تاریخ یمینی مراجعه میکنیم و انچه ابو نصر محمد بن عبد الجبار عتبی مربوط به مسجد جامع غز نه نوشته نقل میکنم با اینکه مسجد جامع غزنه بدان شرحی که عتبی میدهد از بدایع جهان معماری و مهندسی بوده و مقصوره ومسجد جامع لشکرگاه نحوی از آن بدان نمیتوان مقایسه کرد ا بهیچ معذالک نقل متن ترجمه تاریخ یمینی در اینجا بسیار مفید و دلچسپ است و علاوه بر اینکه عظمت و نفاست مسجد جامع غزنه واهتمام سلاطین مقتدر آنرا در تعمیر مساجد وانمود میکند برای نشان دادن ترتیباتی که برای ساختن مقصوره و عبادتگاهای شخصی و اختصاصی گرفته میشد هم بسیار مفید است و بعد از خواندن آن موضوع مقصوره خصوصی بارگاه کوشک سلطنتی دشت لکان و دیگر مسایل مربوطه خوب تر فهمید خواهد شد. این است نظریات عتبی که تحت عنو ان (ذکر مسجد جامع غزنه) از تاریخ یمینی اقتباس میشود :

"چون سلطان از دیار هند مظفر ومنصور با اموال موفور و نفایس نا محصور بازگشت و چندان برده بیاورد که نزدیک بود که مشارب ومشارع غزنه برایشان تنگ آید و ماکل و مطاعم آن نواحی بدیشان وفا نکند و از اقاصی اقطار اصناف تجار روی بزنه آوردند چندان برده با طراف خراسان وماور النهرو عراق بردند که عدد ایشان بر عدد جزائر و احرار زیادت شد و مردم سپید چهره در میان ایشان گم میگشت و سلطان را رغبت افتاد که انفال آن اغفال در وجه بریتی واقی و حسنه با قی صرف کند و بوقت نهضت فرموده بود تا از بهر مسجد جامع بغزنه عرصه اختیار کنند چه جامع قدیم بر وفق روزگار سابق و قدر خفت مردم بنیاد کرده بودند بوقتی که غزنه از زمعات بلاد بود و از بلاد معمورو دیار مشهور دور دست افتاده و چون سلطان ازین غزو بازگشت تقطیع وتوسیع جامع تعین رفته بود و تاسیس و تربیع آن تمام گشته و دیوار های آن بنیاد ممهد شده. بفرمود بفرمود تا در وجه اهتمام اتمام آن عمارت مال فراوان بریختند و استادان حاذق وعمله چابک ترتیب دادند و ازثقات حضرت قهرمانی کافی و معماری جلد برایشان گماشته تا از بام تا شام بر کار ایشان مشارفت میکرد وبصدق عمل ومرمۀ خلل مطالبت می نمود و چون کفه افتاب بر قله افق مغرب نشستی تر از و فرا پیش گرفتی و ازعهدۀ اجرت ایشان بیرون آمدی و همه گران بارد و اجر جزیل و دو ثواب جمیل با مساکن خویش رفتندی یکی منقود از خزاین سلطان و یکی موعود از حضرت رحمن و از نواحی و اقطار سند وهند درختی چند بیاوردند در رزانت ورصانت متقارب و در ثخانت و متانت متناسب و در کمال اعتدال بغایت و دراستقامت قامت به نهایت همانا رحم زمین آندرختها را از بهر کاری معلوم تربیت میکرد و از برای روزی محتوم تربیت میداد و از جاهای دور دست سنگهای مرمر فرا دست آوردند مربع و مسدس همه روشن و املس و طاقها بقدر مدبصر بر کشیدند که تدویر آن از مقوس فلک حکایت میکرد وسدیر و خورنق را از حسن مبانی آن ناموس میرفت و آنرا بانواع الوان و اصباغ چون عرصه باغ بیار استند و چون روضه ربیع پر نقش بدیع کردند چنان که چشم در آن خیره میگشت و عقل در آن حیران میماند و تذهیب و تزویق آن بجایی رسانید که صنعت صناع رصافه باضافت تصنع وتنوق نقاشان آنروزگار در مقابله آن ناچیز شد و در تزئین و تمویه آن بزخارف زریاب اختصار نکردند بلکه شفشفهای زر از قدود بدود و اجسام اصنام وابدان اوثان فرو میریختد وبردرها و دیوارها می بستند و سلطان یکخانه از بر ای مستعبد خویش ترتیب فرمود در تربیع بنا و توسیع فناء و تشکیل اعطاف و ارجای آن ابواب تاثق تقدیم رفت و ازار و فرش آن از سنگ رخام فراهم آوردند و پیرامن هر مربعی از مربعات آن خطی از زر در کشیدند و بلاجورد تکمیل کردند و از حسن تلوین و تزئین بجائی رسانیدند که هر کسی که میدید انگشت تعجب در دندان میگرفت و میگفت ای آنکه مسجد دمشق دیدۀ و بدان شیفته شده دعوی کرده که مثل آن بنیادی ممکن نگردد و جنس آن عمارت صورت نبندد بیا و مسجد غزنه مشاهدت کن تا بطلان دعوی خود بینی و سخن خویش را بکلمۀ استثنا استدراک کنى و بدانی که حسن صفتی است از اوصاف او و ابداع عبارتیست از صنعت الطاف او و در پیش این خانه مقصور بود که در مشاهر هر اعیاد و جمعات سه هزار غلام دروی بادای فرایض و سنن بایستادندی و هر یک در مقام معلوم خویش بی مزاحمت دیگری بعبادت مشغول شدی و در جوار این مسجد مدرسۀ بنا نهاد و آنرا بنفایس کتب وغرائب تصانیف ایمۀ مشحون کرد ، مکتوب بخطوط پاکیزه ومقید به تصحیح علما وایمۀ فقها وطلبه علم روى بدان نهادند و به تحصیل و ترتیل علم مشغول شدند و از او قاف مدرسه وجوه رواتب و مواجب ایشان موظف میگشت و مشاهرات و میاومات ایشان رائج میرسید و از سرای عمارت تا حظیرۀ مسجد راهی ترتیب دادند که از مطمح ابصار وموقف انظار نظار پوشیده بود وسلطات در اوقات حاجات با سکنیتی تمام وطمانیتی کامل از بهر ادای فرایض بدان راه به مسجد رفتی و هر یک از افراد امراء و احاد کبراء حظیره مفرد بنانهادند که حقیقت خبر واستکمال وصف آن جز بمعاینه و مشاهده امکان نپذیرد و عرصه غزنه در ایام دولت سلطان در اتساع بنیان و استحکام ارکان از جملگی بلادعالم در گذشت و از جمله زواید مبانی آن هزار محوطه بود از جهت مرابط فیلان که در هریک سرائی فسیح وخطه وسیع میبایست از جهت فیالان و مرتبان طعام وکافلان حوائج و خدای تعالی را در تعمیر بلاد و تکثیر عباد مصالح خافی وحکم وافی مدرج ومضمر است ."

معلوماتی که عتبی راجع به مسجد جامع غزنی میدهد هر حصۀ و هر سطرش قابل تفسیر و تبصره است که اینجا سخن را به درازی میکشاند و بحث ما عجالتاً اینجا مختصر و محدود به لشکر گاه است. پیشتر متذکر شدیم که در سال 1328 (1949) مقصورۀ درجوار تالا دربار کوشک سلطنتی دشت لکان کشف شد. از روی معلومات عبتی معلوم میشود که تعمیر مقصوره،عبادت خانه های خصوصی در عصر غزنوی ها باب بود چنانچه در جوار مسجد جامع غز نه (سلطان یکخانه از برای مستعبد خویش ترتیب فرمود) و قراریکه دیدیم سنگ فرش آن از پارچه های مربع سنگ رخام بود و مربع ها را خطوط زرین مکحول به لاجورد از هم جداساخته بود مقصوره کوشک سلطنتی لشکرگاه در داخل تالار دربار در زاویه جنوب غربی کشف شد. در حقیقت اگر روی پلان بارگاه قصر ملاحظه شود در ضلع جنوب آن در دو زاویه جنوب غربی و جنوب شرقی دو اطاق کوچک دیده میشود که اولی مسجد بوده و دومی معلوم نمیشود به چه مقصد ساخته شده بود. دیوارهای چهار ضلع مقصوره ومحراب آن با گل ها و اشکال هندسی و کتیبه ها به رسم الخط کوفی تزئین شده بود واین تزئینات همه پارچه هائی است بریده در کچ که من حیث کار و شیوه خط نهایت زیبا و قشنگ است وجود این مقصوره متصل بارگاه سلطانی نشان میدهد که این عبادت خانه کوچک مخصوص شخص سلطان و بعضی از مقربین دربار بوده در روزهای دربار در اینجا نماز میگذاردند. طبیعی است که از لحاظ تزئین و تلوین مقصوره کوشک لشکرگاه به مقصورۀ سلطان محمود که در جوار مسجد جامع در غزنی ساخته بود نمیرسید معذالک گچ بری ها و نقوش آن نهایت زیبا است و خوشبختانه با ترتیباتی که گرفته شده است محراب و تمام تزئینات دیوار های این مقصوره بصورت لوحه های بسیار بزرگ بریده و به موزۀ کابل آورده شده است و در نظر است که در جایگاه مخصوصی مجدداً ساخته شود زیرا به حیث یک مسجد اوائل عصر غزنویان قدیم ترین مسجد افغانستان است که با همه جزئینات خود خوشبختانه تا حال باقی مانده است.

هیئت حفریات فرانسوی علاوه بر مقصوره بابی صبری تمام انتظار کشف مسجد جامع را در لشکرگاه میکشیدند و قراریکه در مبحث حفریات لشکر گاه شرح دادیم بالاخره مسجد جامع در پیشاپیش حصه ووسطی ویرانه ها کشف شد و موسیو شلوم برژه مدیری هیئت حفریات فرانسوی در شماره نمره ۱ سال ۱۹5۲ مجله افغانستان در آن مورد می نویسد :

"مسجد جامع لشکری بازار عبارت از بنای معظمی بود که دو صحن طولانی داشت به درازی ٨٦ متر و عرض ده ونیم متر یکطرف آن به دیوار محوط مسجد متکی بود و سه طرف دیگر آن رخ به میدان وسیعی باز بود. این مسجد بشکل و قیافه اولی خود عمارتی بوده در عین زمان ساده و مجلل شبستان مرکزی آن که محراب مسجد دران قرار داشت گنبدی داشت بلند و روی چهار پایه آجری استوار بود، به دو طرف گنبد شبستان مرکزی جناح شمالی و جنوبی مسجد در دو قطار گنبدی های کوچک روى یک سلسله پایه های آجری آباد شده بود و منتها الیه این دو جناح بصورت دو کمان در نظر جلوه میکرد تنها دیوار این مسجد دیوار محوطه آن بود که مانند پرده ئی در حصۀ عقبی محراب و بنا کشیده شده بود و در مقابل آن دو قطار پایه ها دیده میشد اندازه خشت ها ، اهتمامی که در گذاشتن آنها بکار رفته ، وزحمتی که در قالب گیری خشت های ذوزنقه ای شکل برای فیل پایه ها کشیده شده و اشکالی که چیدن خشت ها نشان میدهد همه یکجا شده به مهارت بناهان این عصر حکم میکند و ثابت میسازد که ثمره کار آنها عمارتی زیبا و قشنگی بوده" باستان شناسان حین کشیدن خاکهای متراکم از صحن مسجد وصفا کاری سنگ فرش و فیل پایه ها و محراب وغیره به تثبیت پاره ملاحظاتی مبنی به خرابی و آبادی مجدد مسجد مذکور موفق شدند که ذکران خالی از دلچسپی نیست و اینک به بقیه مقاله موسیو شلوم برژه مراجعه میکنم :

"از روی پاره ملاحظاتی که حین جریان حفریات بعمل آمد واضح شد که بنای عالی مسجد جامع لشکر گاه یک دفعه طوری خراب شده است که تجدید تعمیر آن بکلی سرازنو صورت گرفته است. بجای فیل پایه های اصلی فیل پایه های عادی ساخته اند و حتی اگر از پایه های قدیم بقایائی مانده بود روی آنرا با اصلاح و سطوح مربع پوشانیده اند، عوض گنبد بزرگ اصلی گنبد کوچک وعوض محراب، محراب جدیدی وضع کرده اند. بدین صورت مسجد جامع بعد از خرابی بار دیگر آباد شده و مورد استعمال یافته و بعد بار دیگر بکلی ویران شده و متروک بدست عوامل طبیعی مانده است.

مطالعه چنین بنائی اشکال زیاد ندارد. اگر در عالم خیال ملحقات جدید و آبادیهای تازه ساخت آن برداشته شود عمارت قدیمه با شکل وقیافه اصلی آن هویدا خواهد شد. این تخیل اگر جامه عمل بخود بگیرد باز اشکالی پیش نمیشود زیرا میان طرز اسلوب آبادی اولیه و جدید میان مصالح تعمیر درین دو دوره آنقدر فرق بارز است که اشتباهی ابداً رخ نمیدهد موضوع دیگری که حالا جلب نظر میکند و بصورت سوال در خاطر میگذرد تعین تاریخ تعمیر مسجد جامع و تاریخ مرمت کاری انست. البته حفریات درین زمینه کدام دستاویز قطعی به ما نداده ولی چون از احتمال بعید مینماید که قصر لشکری بازار در عصر سلطنت محمود ( ٤٢1-٣٨٨ مطابق ۱۰۲۰-۹۹۸) و مسعود (٤٣٢ - ٤٢١هـ مطابق ( ١٠٤١-١٠٣٠م) مسجد جامع نداشته باشد من شخصاً به این عقیده هستم مسجد مذکور در عصر سلاطین فوق الذکر غزنه آباد شده و مهارت و ذوق فنی هم این نظریه را تائید میکند. تعیین تاریخ مرمت کاری آن مشکلتر است. حفریات حصص جنوبی قصر سلطنتی واضح ساخت که این کاخ عالیشان یکدفعه در اثر آتش سوزی ویران شده و بار دیگر در ان مرمت کاری بعمل آمده و بالاخره در اثر حریق دوم ویران گردیده است. این مراتب وحوادث عینا در مورد تعمیر و مرمت کاری و ویرانی اول و دوم مسجد جامع هم صدق می کند یک چیز که پیش ما واضح است تاریخ مرمت کاری قصر است که خوشبختانه در پارچه ئی از یک کتیبۀ عربی بجا مانده و بدست ما رسیده به قرار این کتیبه مسجد جامع لشکری بازار بین (٥٥٩-٢٥٠) هجری مطابق (١١٦٤ - 1155م) مرمت کاری شده. از طرف دیگر تاریخ حریقی که در عصر سلطان علاوالدین حسین جهانسوز بوقوع پیوسته است هم معین است که در حوالی ٥٤٥ هجری و ۱۱5۰ مسیحی قرار میگیرد. پس اگر بصورت محقق و یقین گفته نتوانیم به احتمال پس قریب اظهار نظر میتوانیم که مسجد هم در طی واقعات آتش سوزی و خرابکارى عصر جهان سوز ویران شده و بعد در دوره سلطنت جانشینان علاوالدین موقعیکه خاندان سلطنتی غور قصر را مرمت کاری میکردند مسجد هم مرمت شده. خرابی و انهدام قطعی مسجد جامع مانند کوشک سلطنتى لشکرگاه در عصر تهاجم مغل صورت گرفته و ازان روز تا حال ویرانه ومتروک مانده است اهمیت مسجد جامع لشکری بازار از نقطه نظر سبک عمرانی علاوه بر تاریخ محلی در تاریخ خاکهائی که دارای فرهنگ ایرانی هستند خیلی زیاد است. اگرچه درین موضوع مخصو هنوز اظهار نظر قبل از وقت است معذالک درین ١٥ سال اخیر در اثر تحقیقات موسیواندره گودار که در (آتارۀ ایران) طبع شده است مراحلی را پیموده و تایک حد کافی معلومات لازمه فراهم شده است. شبهه ئی نیست که مطالعات موسیو گوداز سراسر وقف آبدانی است که در خاکهای ایران وجود دارد. در افغانستان به استثنای یک مثال که عبارت از مسجد جامع هرات است و در عصر غوریها تعمیر شده است تا حال از وجود کدام مسجد که قبل از تهاجم مغل آباد شده و بقایای آن مانده باشد سراغ نداریم ومسجد جامع الشکرى بازار اولین مسجدی است که از لحاظ فنی سبک افغانستان را در تاریخ تعمیر مساجد در قرون اولیه اسلامی نشان میدهد و چون تاریخ مسجد جامع نسبتاً قدیم و ارتباط آن به عصر غزنوی ها مسلم میباشد مطألعه خصوصیات آن از نقطه نظر چگونگی روش بناهای مساجد در عالم اسلام کمال اهمیت دارد .