بیاد یار

از کتاب: دیوان محجوبه هروی ، غزل

ماه را دیدم رخ نیکوی یار آمد بیاد

سرو را دیدم قد دلجوی یار آمد بیاد

چون صبا جعد بنفشه شانه زد در صبحدم

کاکل مشکین عنبر بوی یار آمد بیاد

ماه نو را دیدم اندر طاق چرخ نیلگون

دل ز دست شد خم ابروی یار امد بیاد

نرگس مخمور را دیدم بطرف گلستان

غمزه های نرگس جادوی یار آمد بیاد

لاله را دیدم خون شد زهجر روی او

جعد سنبل دیدم و گیسوی یا آمد بیاد

جون ز واعظ گوش کردم وصف ایوان بهشت

دل طپید اندر برمن کوی یار امد بیاد

گریه میآید مرا « محجوبه » چون ابر بهار

مهربانیها و خلق و خوی یار امد بیاد