32

محقق قندهاری

از کتاب: مقالات دری

چگونه یک دانشند افغانی کتب گرانبهارا در علوم معقول و مقتول نوشت؟

اثار مشابه رنسانس در قندهار 

یک خانوادۀ علمی:

در حدود۱۱۲۰هـ نهضت ملی مردم قندهار در مقابل سلطۀ اجنبی بقیادت مرد دانشمند و دلیر میرویس خان هوتک آغاز شده بود، که در نتیجه آن یک حکومت ملی و مرکزی در قندهار بوجود باز آمد و شهر قندهار مرکز سیاست و ادب و ثقافت ملی ما گردید.

در همین اوقات بود که رجال  علم و ادب و اداره و سیاست باین مرکز خویش روی آوردند و ما می بینیم که چند سال پی بعد دربار شاه حسین هوتک فرزند میرویس خان در کاخ نارنج قندهار مجمع دانشمندان و ادباء و ارباب فرهنگ است (۱) در همین عصر است که بسا خاانواده های علمی از طراف  و اکناف دور باین مرکز ملی خویش می آیند و بسا علماء و شعراء و فرهنگیان نامی را در پایتخت هوتکیان می یابیم. از آنجماه یکی  از علمای ژوب علیا، که ملا بابر نامداشت از ولایت کاکرستان که جزوی از سرزمین قندهار بود، به پایتخت هوتکیان و شهر قندهار آمد و در حلقه های علمی این شهر دخیل گشت.

با خروج نادرشاه افشار بساط شهنشاهی هوتکی از ایران بر چیده شد، و بالاخره این جهانکشای آسیا، پایتخت هوتکیان قندهار را بعد از مقاومت عنیف یکساله در اوایل ذیحجه ۱۱۵۰ هـ نیز فتح نمود و ملا بابر درین گیر و دار در مصایبی که هموطنانش می دیدند سهیم بودف و در بیگار بنای قلعۀ جدید نادر اباد (شیر سرخ جنوبی قندهار) محشور بود.

ملا بابر پسر بنام ملافیض الله داشت که در عصر احمد شاهی بعد زا ۱۱۶۰هـ در ولایت قندهار که بمفهوم وسیع علیمی و عرفانی سید فقیر الله حصارکی جلال آبادی در شکاپور پیوستگی داشت، و در قندهار جدید التعمیر احمد شاه در حمایت وزیر بزرگ احمد شاهی شاه ولیخان بامیزائی میزیست و با استاد حصارکی مکاتبه ها مینمود (۲).

ملا فیض الله در منطق رساله یی را بزبان عربی مبنی بر مبادی این علم برای پسرش حبیب الله که بعدها یکی از علمای نامور و محقق گشت نوشته بود، و معلومست که در معقول و منقول استاد و در مکتب عرفان هم پیر و سید فقیر الله حصارکی جلال آبادی بود.

طفلی در گهواره علم:

علامه حبیب الله در ۱۲۱۳هـ درین خانواده علمی در محلۀ بامیزئی شهر قندهار بدنیا آمدف و دروس ابدایی خود را در درسگاه خانوادۀ خود خواند، و در ایام علوم ادبی و اسلامی را از قبیل صرف و نحو وفنون بلاغت و تفسیر و حدیث و فقه تحصیل نمود، و علاوه بر درس علوم منقول به آموزش معقول نیز پرداخت و در ریاضی ونجوم و شعب این علوم مطالعه ها کرد، او در ممالک مجاور هند و ایران سیاحتها نمود و در درسگاههای آن ممالک از محضر دانشمندان معروف عصر بهرۀ وافی بدست آورد و بارها به ممالک از محضر دانشمندان معروف عصر بهرۀ وافی بدست آورد و بارها به ممالک عربی و زیارت حرمین نیز شتافت، و درین جهانگردی بسیر آفاق وانفس پرداخت.

در حلقۀ دانشمندان:

علامه حبیب الله بعد از طی مراتب تحصیل و فرا گرفتن علوم معقول و منقول، در قندهار و هرات و کابل و غزنه با دانشمندان معروف محشور گردید. وی ملا احمد الکوزیی قندهاری قاضی القضاة شهر احمد شاهی را در بعضی  از علوم عقلیه استاد خودمی داند، و شیخ فرح الدین (مدفون شهر قندهار) را در تصفیه و اشراق روحی رهنمایی خود می شمارد  و بوسیلۀ این شیخ  بمکتب عرفانی شیخ میا فقیر الله حصار کی ثم شکارپوری انتساب می یابد زیرا شیخ فرح الدین شاگرد مستقیم عارف حصار کی بود.

علامه حبیب الله با عالم معروف و محقق ملا محمد اعظم اندر ساکن گیرو (در شلگر غزنه) نیز روابط علمی و ارادت داشته ، و در مکتوبات خود از و ذکری مشحون به خلوص و صفا مینماید.

از فرزندان مرحوم سرار پاینده خان، سردار مهر دل خان مشرقی مرد ادیب و صاحب قریحه و دانش پروری بود و هموازه از محضر علامه حبیب الله استفادهمی نمود، و اورا به حیث استاد خانوادۀ خویش می شناخت چنانچه کتاب نقد الثقات را در تخرج احادیث موضوعه به خواهش همین سردار دانشمند تالیف کرده است. علاوه برین با جمعی از علمای معروف هند و پشاور مانند تبعۀ مولوی اسماعیل دهلوی و خانوادۀ قاضی خیلان پشاور نیز روابط علمی داشته، و یکی از شاگردان نامور وی مولوی عبدالله غزنوی در سر زمین پنجاب اساس مکتب تحقیق را در علوم اسلامی گذاشته بود، که تاکنون هم شاگردان همین مکتب در هند موجود اند. (۳)

در داخل وطن علامه قندهاری مدتی را در هرات که شهر علم و هنر بود نیز گذرانیده و با فضلای ان دیار محشور بوده است، چنانچه بعد از زیارت و اقامت آن شهر دانش خیز قصیدۀ تائیۀ بلیغی را بزبان عربی در مدح فضلا ووصف مراقد آندیار انشاد فرموده اند که این ابیات رقت انگیز از آنجاست:

زر یا صبا سکان ارض هرات 

بلغ سلامی مجمع الحضرات 

قل داعیا مستد عیا لدعائم 

سقیا لکم من فضله مطرات

و استنزل البرکات بالزورات 

و ببات شیخ الطاق رد مستعبرا

ثم احک عنی مسکبت العبرات

واقصد حریم جناب گازرگاهها

و الزم بشوق محجرا الحجرات 

یعنی : ای نسیم سحرگاهی! بر باشندگان سر زمین هرات بر گذر! و سلام مرا به یاران آندیار برسان! از ایشان دعایی پخواه و بگوی که همواره از زلال فضل آن سر زمین سیراب باشید. زیارتگاه را زیار کن و فیوضی را از ان حریم برکت بر گیر بدرب شیخ طاقی اشکی را نثار کن و ارادت مرا عرضه دار!

بر آستان گازرگاه نیز بر گذر و مدتی در حجرات آن حریم فضیلیت بیارم !

از منقول به معقول :

بعد از خروج چنگیز شهرهای بزرگ و زیبای افغانستان که پرورشگاه دانش و علماء بودند، مانند بلخ و بست و زرنج و غزنه و بامیان بویرانه های هولناک تبدیل گشتند، و مدارس علمی خراسان که در دورهای سامانیان و غزنویان و غوریان موجود بودند از بین رفتند.

با این جریان تباه کار نشو و نمای علم نیز درین سر زمین را کد ماند، ابتکاری داشتند بمیان نیامدندف و مردم  به آموزش منقولات دینی اکتفا کرند و درس علوم متروک ماند.

اما علامه حبیب الله یگانه مردی بود که در چنین عصر خود را از قیود استوار محیط محدود آنروزه رهانیده و برای  آموختن علوم به کشور های دیگر سفرها کرد، و ذخایر فراوان فرهنگی و علمی را در آن بلاد اندوخت و ارمغانهای نیکو را بوطن با خود آورد، و تدریس علوم معقول را از قبیل ریاضی و هنده و نجوم و اقلیدس و هیئت و منطق درین دیار باز رواج داد.

کتب و رسایلی که علامه قندهاری نوشت:

علامه حبیب الله بر موضوع های مختلفه دینی و علمی در حدود (۳۳) کتاب و رساله بزبانهای عربی و فارسی و پشتو نوشته که درینجا تبصره بر آثار فقهی و دینی و اخلاقی و ادبی وی مورد بحث ما نیست و تنها به ذکر نام آنها کفایت میشود.

۱.شوارق در علم حدیث بزبان عربی بر طرز مشارق صاغانی ب زیادت استیعاب احادیث قولیه صحیحین.

۲.اقسام و مجاری و آفات غرور (فارسی) در مطالب عرفانی و اخلاقی.

۳.رسالۀ تفکر بفارسی در اخلاق و عرفان و فواید تفکر

۴.رسالۀ نماز و اسرار آن از نظر منقول و معقول بفارسی

۵.موعظه ها و خطب بعربی و فارسی

۶.رسالۀ صبر و شکر در اخلاق به فارسی

۷.رسالۀ محبت الهی در اخلاق و تصوف بفارسی

۸. رسالۀ محبت الهی در اخلاق و تصوف بفارسی

۸. رسالۀ تمییز مومن و کافر تحقیقی است کلامی و دینی بزبان فارسی در برخی از مکفران تنگ نظر

۹.تواریخ وفیات مشاهیر اسلامی قرون ثلاثه (فارسی)

۱۰.شمعۀ بارقه در شرح وحدت شهود ووجود . بفارسی که از آثار تحقیقی گرانبهای اوست باوسعت نظر در شش فصل.

۱۱.چهل مسئله دینی (بفارسی) در پاسخ سوالهای ملا محمد اعظم اندر.

۱۲.احکام المله فی احکام اهل القبله در عربی مشتمل بر محصل فی التفرقه امام غزالی بازیادت و تحقیقت دیگر.

۱۳.مغتنم الحصول فی علم الاصول، بزبان عربی در فلسفۀ تشریع و نظر انتقادی باصول فقه که از کتب معروف اوست و علمای هند آنرا خیلی پسندیده اند، زیرا با نظر صایب اجتهادی تالیف شده. ختم تالیف آن در سنه ۱۲۵۷ق باشد و یک مقدمه و سه مقاله در مبادی و اصول اربعه در بیان مقاصد دارد. و این کتابرا علمای هند نهایت پسندیده و بجای مسلم الثبوت علامه محب الله بهاری در نصاب دروس عالی مدارس خود قبول کرده اند. و من شرحی را بقلم مولانا سید انور شاه کشمیری عالم معروف و استاد هند در اوایل قرن بیستم در کتب خانۀ مدرسۀ رفیع السلام پشاور نزد مولانا سید صمدانی دیده بودم، که یافتن نسخ خطی مغتنم و تدریس آنرا سپارس کرده بود و نسخه های متعدد خطی آن موجود است و یکنفر عالم معاصرش ملا محمد عمر سلجوقی در هرات کتابی را بنام الماهم بر مغتنم نوشته است.

۱۴.نمذج العلوم که شرح آن بیاید.

۱۵.رسالۀ مغالطات که شرح ان می آید.

۱۶.ابانة المله فی التوقف عن تکفیر اهل القبله بزبان عربی در چهار فصل که وسعت نظر و تبحر کامل مؤلف در علم فقه و عقاید و کلام از آن پدیدار است و همین کتاب را بزبان دری نیز نوشته است.

۱۷.مرآة الحق بزبان عربی مشتمل بر هفت فصل در ابحاث قید الحیثیه تالیف سال ۱۲۶۲ق.

۱۸.وحدت وجود و شهود بزبان دری بجواب عالم معاصر خود ملا محمد اعظم غزنوی اندر، دربارۀ حیثیت شرعی مسلکین نوشته که تبحرش در تصوف و فلسفه اشراق از آن نمایانست.

۱۹.مستحقة القبول و القبله فی تحقیق سمت القبله بزبان دری در شرح طرف قبله با دلایل ریاضی و فقهی که ذکر آن بعدا می آید.

۲۰.رسالۀ موسیقی بزبان دری.

۲۱.تنقیح التهافت الفلاسفه (عربی) که ذکر آن بعدا بیاید.

۲۲.حاشیه و تحقیق جدید بر زیج الغ بیگی بزبان دری (نسخۀ خطی موزه کابل)

۲۳.شرح نمط تاسع اشارات ابن سینا بعربی 

۲۴.منتخب تحریر اقلیدس (عربی) که شرح آن می آید.

۲۵.ترجمۀ تحریر اقلیدس بزبان دری که شرح آن می آید.

۲۶.ترجمه اکرثاو ذوسیوس که شرح ان می آید.

۲۷.مختصر کشف القناع که شرح آن می آید.

۲۹.ریاض المهندسین که شرح آن می آید.

۳۰.ترجمه و تشریح فارسی مقامات حریری

۳۱.نقد الثقات فی تزییف الموضوعات در تخریج احادیث موضوعه بفارسی در ۲۹ باب بخواهش سردار مهر دل خان مشرقی تالیف شده است.

۳۲.ابجد التواریخ بزبان عربی در تاریخ اسلام تالیف ۱۲۵۲ق در حدود۵۰۰ صفحه.

۳۳.منهاج العابدین منظوم پشتو در اخلاق و عرفان و بحر قصیر در حدود هفت هزار بیت منظوم ۱۲۳۶ق 

آثار مشابه رسانس در یک گوشۀ قندهار:

چهار قرن قبل ازین در اروپا حالت علم و دانشمندان دیگر گون شد، و مقدمات نهضت علمی که آنرا دورۀ رسانس یعنی تجدید حیات علم و ادب  گویند نهاده شد و در آغاز صده شانزدهم مسیحی این دوره جدید دانش و بینش انسانی آغاز یافت.

قرن هجدهم مسیحی که در اواخر آن محقق قندهار بدنیا آمده، در حقیقت زمان نشو نمای اندیشۀ بشری و سیر سریع انکشاف علوم بود، و طوریکه اهل تحقیق متفق اند و رود حقیقی اروپاییان بدورۀ تجدد دانش و فلسفه بدستیاری دو مرد بزرگ واقع شده است یکی از دانشمندان انگلیسی موسوم به فرانسیس بیکن که در نیمه دوم صده شانزدهم و اوایل قرن هفدهم میزیسته است (معاصر تیموریان هرات)

دیگر حکم فرانسوی موسوم به رنه دکارت (رینه دیسکارتس) که در قرن هفدهم زندگی داشت(۴) و این عصریت که در کشور ما بعد از سقوط تیموریان هراتف جنگهای آزادی بادو امپراطوری بزرگ آسیا(بابریان هند و صفویان پارس ) در کمال شدت ادامه داشت، و نهضت های ملی پیرروشان و خوشحالخان و ایمل خان و شیر خان ترین و صفویان از اتک تا سیستان دیده می شدند که بالاخرهمنجر بسقوط سلطۀ صفویان و نهضت معروف میرویس خان هوتک در قندهار گردید.

درآثار علمی این دانشمند بسا موارد تشابه فکری با علمای بزرگ رنسانس اروپا موجود است و آنچه را بیکن و دکارت در ریاضی و منطق و فلسفه کرده اند عین یا مشابه همان کارها در یک زاویۀ قندهار همین دانشمند فکور و جید عصر کرده است.

ظاهرا گمان نیمرود که علامه قندهاری مستقیما از افکار و اکتشافات علمیه امثال دکارت استفاده کرده باشد، زیرا در آن زمان وسیله نبود که لمعه یی از افکار جدید بکشور ما آید و نه علامه قندهاری جز عربی و فارسی و پشتو و اردو زبان اروپایی را می فهمید و نه اثری از متون علوم جدید درین زبانها ترجمه شده بود.

پس احتمال استفاده و الهام او افکار علمای دورۀ رنسانس اروپا برای علامه قندهاری بعید بنظر می آید، ولی چون همواره بین دانشمندان و ارباب بصیرت و اندیشندگان توارد افکار و تحقیق محتمل الوقوع است ازین رو امکان دارد که محقق قندهاری در گوشۀ خانقاه خود در یک کوچه قندهار مشابه همان فکری را کرده باشد خانقاه خود در یک کوچه قندهار مشابه همان فکری را کرده باشد که رنه دکارت در یکی از بلاد فرانسه میکرد زیرا منابع اندیشه انسانی مشترکند و ذا و زیرکی را از یک منبع فیاض به اندیشۀ انسانی سپرده اند.

چگونه دو دانشمندان افغان و فرانسه در یک مجرای فکری پیش میروند؟

گویند رنه دکارت در دورۀ رنسانس مبتکر روش تازۀ علمی است. زیرا در زمان دکارت اساس علوم ریاضی مخصوصا در قسمت حساب و هندسه همان بود که یونانیان بنیاد نهاده بودند و نسبت بآنچه اقلیدس و استادان دیگر یونانی بیادگار گذاشته بودند ابداعی نشده و انقلابی روی ننموده بود اما دکارت علمی که آنرا هندسه تحلیلی 

Analytic Geometry

گویند بوجود آورد، که دارای همان اهمیت اکتشافات فیثاغورث و ارشمیدس عصر قدیم میباشد. 

علوم ریاضی آنوقت توان شمرد، و ازین کتاب دو نسخه خطی تاکنون دیده شده، که نسخۀ اول در حدود ۱۳۰۰ ش از قندهار به هند برده شد و معلوم نیست که اکنون کجاست؟ این نسخه که کاملتر و جامع تر و بخط مؤلف بود اکنون از دسترس ما بیرون است.

محقق قندهاری در اواخر عمرش خواست که تمام علوم ریاضی را در مجموعۀ بزرگی فراهم آورد، و مسایل مغلق ریاضی را بزبان ساده و آسان شرح دهد، تا مبتدیان ومتهیان را مرجعی باشد، و بنا برین ریاض المهندسین را مشتمل بر شش روضه ذیل تالیف کرد.

الف:روضۀ اول مشتمل بر تراجم ثلثه یعنی ترجمۀ اصول هندسیۀ اقلیدس صوری که بتحریر محقق طوسی منقح و محرر گشته. و ترجمه کتاب اکرثاو ذو سیوس و ترجمۀ کتاب را اکرمانالاوس هر دو از علوم متوسطۀ ریاضی که در ترتیب تعلیمی میان اصول اقلیدس صوری وو میان  مجسطی تالیف حکیم بطلیموس متوسط میباشند و ما در سطور اینده روش علمی اورا در شرح این کتاب توضیح خواهیم داد.

ب:روضۀ دوم در قواعد علم حساب با براهین که دارای ابواب ذیل است:

حساب صحاح-حساب کسور- حساب عشریه- حساب ارقام سته- قواعد- شریفه (؟) استخراج مجهولات بطریق مفتوحات- جبر و مقابله –و مسایل مفید تدرب و تمرن با یک مقدمه در تعریف حساب ولی ازین روضه فقط ورقی چند در نسخۀ فاکولته ادبیات باقی مانده است.

ج:روضۀ سوم  در توابع علم هندسه و حساب از مساحت و تکسیردوایر و استخراج مقادیر جیوب و اظلال وجز آن متضمن یک دریچه و هفت قصر :

دریچه در بیان تعدید اقسام خط مستقیم وتحدید مساحت و تقدیر مقایسی آن.

قصر اول: در استخراج مقادیر اوتار و جیوب.

قصر دوم در معرفت مقادیر اظلال

قصر سوم : در تکسیر دایره.

قصر چهارم: در مقادیر اضلاع و زوایای مثلث مستقیم الاضلاع

قصر پنجم: در مقادیر اضلاع و زوایای مثل قوسی واقع بر سطح کرده

قصر ششم: در مساحت.

قصر هفتم: در توابع مساحت از تسویۀ ارض و معرفت ارتفاع مرتفعات و عروض آنهار و اعماق آبار.

این روضه خوشبختانه در نسخه فاکولتۀ ادبیات محفوظ مانده، که مؤلف در ۲۹ صفر ۱۲۶۱ ق از تالیف آن فراغ یافته بود.

د:روضۀ چهارم علم الابصار مشتمل بر یک مقدمه در مبادی و اصول موضوعه و تویع این علم بدو فن: فن اول علمم المناظر در ۵۳ شکل فن دوم علم المرایا یا علم الانعکاس در ۲۰ شکل و یک خاتمه در احکام ابصار در ۸ شکل. این روضه نیز در نسخۀ مذکور کاملست.

هـ: روضۀ پنجم در علم هیئت مشتمل بر یک مقدمه در بیان حد و موضوع و مبادی آن و پنج قسم.

قسم اول : در هیئت افلاک کلیه وبسایط سفلیه و کیفیت نضد این اجرام مشتمل بر سه بحث.

قسم دوم: در بیان آلات رصدیه وطریق رصد مشتمل بر ۸ مطلب و ۷ نقش و ۱۲ مقصد و ۲۰ مرصد. که درین قسمت علامه قندهاری برخی از ارصادات خود را هم شرح داده و مطالعات جدید فرنگیان را در کشف کواکب نو با نظریات علم جدید می نویسد مثلا گوید: وواضح باد که عقلای فرنگ قمر را سیارۀ اصلی نمیدانند بلکه از توابع ارض میشمارند و ارض را سیارۀ اصلی نمیدانند بلکه از توابع ارض میشمارند، و ارض را سیارۀ اصلی متحرک حول افتاد متحرک باشد سیارۀ اصلی و آنچه به تبعیت دیگری متحرک باشد قمر میخوانند و برای اکثر این اقمار را منسوب به هر شل رصاد قوم انگلیس و مؤرخ بتاریخ سنوات ما بعد یکهزار و هفت صد و هشتاد مسیحیه داشته اند.

قسم سوم : در هیئت افلام جزییه و کیفیت و کمیت حرکات آن ممنوعیت قوانین رصدیه مشتمل بر نه باب 

قسم چهارم در هیئت خواص بقاع ارضیه و متعلقات آن.

قسم پنجم: در معرفت ابعاد و اجرام و سبب اختلاف تشکیلات نوریۀ قمر و خسوف و کسوف مشتمل بر دوفصل.

خاتمه در بیان منشاء اختلاف مدرکات راصدان.

روضه پنجم هم در نسخۀ موجوده نقص دارد، و حاوی تمام این مطالب نیست 

و روضه ششم در موامرات زیج مشتمل بر دو قسم :

قسم اول: در بیان مواد و ارکان زیج مشتمل بر سه بحث.چ

قسم دو مصطلحات تقویم که این روضه هم در نسخۀ مورد نظر ناقص است و این نسخه را در سنۀ ۱۲۷۰ق بخط نستعلیق متوسطه نوشته اند و علاوه بر نواقص و گسیختگی های مضامین، اغلاط املا و سقطات فراوان دارد، و بنابرین تا وقتیکه نسخۀ صحیح و کاملی بدست نیاید این نسخه مدار اعتبار نتواند بود و لو با حالت کنونی هم مغتنم و حای از تبحر مؤلف دانشمند است.

در تمام کتابهایی که محقق قندهاری در علوم ریاضی نوشته این نکته با وضاحت تام بنظر می آید که وی قیود و حدودی را که علماء از مدتها در چوکات آن محصور بودند شکستانده و در کشف و تحقیق مسایل ریاضی از نظر اجتهادی کار گرفته و به کشفیات جدید علمی هم نظری داشته است.

علامه قندهاری در تحقیق مسایل هندسی و تمییز  و تعریف خطوط و اشکال راه جدید را که ابتکار فکری او شمرده می شود و در پیش گرفته بود. وی مانند دکارت ترسیم خطوط و اشکار را با ارقام ابجدیه مخل مقصود، و موجب تصحیف و تحریف دانسته و قواعدی را در وضع نامهای مناسب برای خطوط و اشکال ابداع و اختراع کرده بود که حاجت به تحریر اشکال و استعمال حروف ابجدیه نیفتد بلکه نامها و القاب مناسبی را وضع نموده که از روی آن مانند شطرنج بازان ماهر خیالی، بدهن مبتدی به آسانی برسد واز طرق قدیمه استغنا حاصل آید.

در مقدمۀ تحریر اقلیدس عربی گوید:

ثم ان العادة جاریة بتمیزالخطوط و السطوح بعضها عن بعض بالارقام الابجدیه و قد یلتبس و یتطرق الیها التصحیف و التحریف فیختل المقصود من التمییز و التعریف. فالتزمت ترک الارقامف ووسمت الخطوط بالقاب و اسام مناسبة یقع بها التمییز و الاعلام. علی انه لایخفی ان التمییز بمجرد الارقام یوجب الاشکال فی تخیل صور الاشکال و اما التمییز بالالقاب المناسبة للمقام فقد یغنی عن رسم الاشکال بالاقلام فان بعض الاقویاء علی التخیل قدیقوی علی استثبات ای وضع و شکل نشاء من الاوضاع و الاشکال فی لوح الخیال و ان لم یتفق له احساس بمثله فی الماضی و لا فی الحال. کما ینقل من بعض الحذاق من الرجال من تلاعبهم بشطرنج الخیال.

ترجمه: تاکنون عادت برین جاریست که امتیاز خطوط و سطوح را از یکدیگر بوسیلۀ ارقام ابجدیه میکنند. ولی این رویه التباس و تصحیف و تحریفی را موجب میگردد، که مقصد تمییز و تعرف آنها را از بین می برد.

بنابران من ارقام مذکوره را ترک گفتیم، و خطوط را بالقاب و نام های مناسبی موسوم ساختم که بوسیلۀ آن از یکدیگر تمییز کرده شوند. 

زیرا میدانیم که امتیاز دادن آنها بمجرد ارقام، تخیل صور اشکال را مشکل می سازد اما نامزد کردن آنها بالقاب مناسبه، مردم را از ترسیم آن اشکال بوسیلۀ قلم بی نیاز می گرداند وزیر کان را نیرو می بخشد، تا هر وضعی و شکلی را بخواهند  در لوحۀ خیال خویش تثبیت دارند، و لو در گذشته و حال چنین احساسی به آنها دست نداده باشد اما ایشان برخی از شطرنج بازان خیالی وزیرکی خواهند بود که شطرنج خیالی بازند.

ازین اشارات علامه پیداست که در مسایل مختلف علم هندسه و ریاضی دارای نظر خاصی بوده کهه تحقیق و شرح ان کار متخصصین ریاضی باشد. اگر این آثار وی که بصورت نسخ خطی هنوز هم در کشور  ما و یا در موزیم ها و کتب خانهای پشتونستان و هند و پاکستان دیده میشوند فراهم آیند و مورد بررسی ارباب تخصص و دانشمندان ریاضی دان قرار گیرند، ممکن است درجۀ مهارت و استادی علامه خوبتر و بهتر روشن شود.

نظر انتقادی به منطق از دکارت و کانت تا محقق قندهاری:

قدماء منطق را عبارت از قواعدی می دانستند که مراعات آن نگاهدارندۀ ذهن از خطاهای فکری باشد(۹)

گویند واضح این علم زینون فیلسوف قرن پنجم قبل از میلاد کشور یونان است که ارسطو آنرا اکمال کرد، و افلاطون به تهذیب آن پرداخت (۱۰) در عصر خلافت مامون عباسی (۱۹۸-۲۱۸هـ) چون نهضت علمی در بین مسلمانان آغاز گردید، کتب علم منطق نیز بعربی ترجمه شد، اما نخستین بار کتب منطق ارسطو را در عصر منصور خلیفۀ عباسی، عبدالله بن المقفع در حدود ۱۵۸هـ از یونانی بعربی در آورد (۱۱)و بعد از آن کتب فراوان را علمای اسلامی در آن فن نوشتند چنانچه تنها فیلسوف معروف الکندی نه کتاب را در آن علم نوشت . ۱۲

اما منطق ارسطور که دارای شش کتاب بود، تازمان بیکن و دکارت تقریبا کم و زیاد بنیاد علم بوده و پس از آن نیز همان اصول با ترک بعضی و زاید و ضمیمۀ بعضی فواید قسمت مهمی از فلسفه شمرده می شد (۱۳) اما کاریکه دکارت دانشمند فرانسوی در احیاء و تجدید علوم  و حکمت نمود این بود که سلوک و روش تازه و اسلوبی را در کسب معرفت اختیار کرد که بوسیلۀ آن راه تازه یی را برای طلب علم باز نمود، و از آن جمله ملتفت شد که قواعد منطق با هم درستی و استواری مجهول را معلم نمیکند، و منطق ارسطو وسیلۀ کشف مجهولات نیست، و اهمیتی را که اصحاب فلاسفۀ مدرسی در کشف حقایق کوشید. 

دستور بیکن منحصر به تجربه و مشاهد بود ولی دکارت بکار بردن قوۀ فکر و نظر را سفارش میکرد  و باثر این دو رو علمی که مکمل یکدیرند، در مدت سه صد سال اخیر در اروپا غیر از منطق صوری ارسطو یک منطق جدید متودیک و علمی بوجود آمد که اهمیت آن بیش از منطق ارسطو است (۱۴)بعد از این امانویل کانت فیلسوف معروف المانی (۱۷۲۴-۱۸۰۴م) در مقام تجدید فلسفه بر آمد و تقریبا همان کار ارسطو را بوجه دیگر ار سر گرفت وکتاب نقادی عقل مطلق را نگاشت که متمم منطق است و قسمت اعظم آنرا خودش منطق نامیده و برای ابواب آن نامهایی را که ارسطو گفته بود بکار برده است. (سیر حکمت – ۲/۱۳۲)

و من در مقدمۀ این کتاب با بیان صریح روشن خواهم کرد، که منطق یگانه راه استدلال صحیح و نگهدارندۀ از غلطی های فکری نیست و بعد از آن برخی از مباحث علمیه تصورات مشهوره را که بین اهل این فن مسلم اند بصورتی توضیح خواهم دادف تا مرتبۀ حق الیقین از ظنون و اوهام تمییز  کرده شود.

(مقدمۀ لسان المیزان)

با چنین وصف علامه قندهاری مانند مدقق دورۀ رنسانس علوم و فنون مروجۀ عصر را به نظر نقد و تحقیق می نگرد، و پژوهندگان علم را به ترک تعصب فکر و دوری از تقلید محض قدما دعوت میدهد، و این خود یگانه روش نوی است که در ان عصر آنرا به محیط محدود و محصور در متون و کتب و افکار سالفۀ تقدیم نمود، و اگر مانند اروپا محیط علمی و پرورنده یی در آن زمان وجود میداشت لابد آیندگان در اثر پرورش و تمنیه و تقویۀ این فکر بجایی میرسیدند و مبادی فکر کرد و اندیشۀ آزاد علمی نشو و نما می یافت.

ولی فسوسا که درآن دوره کشور ما به خانه جنگی ها و تهاجمات خارجی گرفتار آمد و حتی آثار علمی این دانشمند که منحصر به نسخ واحدۀ خطی بودند نیز درین گیر و دار جان اوبار، یا در زوایای تاریک متروک ماندند و یا بکلی از بین رفتند.

تشویق به علم و سیری در فلسفه:

علامه قندهاری در اواخر حیات بمرتبۀ تحقیق و تفکر عمیق رسیده بود وی پردهای تعثب و تنگ حوصلگی اخوندان انوقت را در درهم دریدف و با وجود پای بند بودن به فضایل اخلاقی و اوامر دینی بحث و خوض را در تحقیقات علمی فتوا داد، و حتی با فکری آزاد و اندیشۀ رسا، مبادی قدما را جرح و انتقاد نمود. در آنوقتیکه مردم علم را تنها خواند کنز و قدوری میدانستند، وی به تدریس علوم معقول و تلقین انتقاد آزاد علمی پرداخت، در یک قصیده نونیۀ عربی و یاران خود سروده ایشانرا به کس دانش و علوم عقلی چنین تشویق مینماید:

ولاتذمن من علما لیس عنه غنی 

للناس فی عیشهم ما فیه نقصان

طبعا حسابا و تنجیما و هندسه

فللمعایش هذا الجنس بنیان

ترجمه: علمی را که در زندگانی ازان چاره یی نیست بنظر بد ننگرید، طب و حساب و نجوم و هندسه را بیاموزید، زیرا بر این علوم شالوده زندگانی استوار است.

علامه قندهاری در علوم دیگر وفلسه نیز کتابهای را نوشت که از آنجمله کتابیست بنام "انموزیج العلوم در عربی متضمن محصل نماذج ثلاثه که یکی از آن محقق دوانی و دیگری از میرزا حبیب الله شیرازی و سومین آن از خواجه افضل ترکیست. درین کتاب تحقیقات و مطالعات خود را بر افکار قدما افزود، و همچنین ملخص تهافت های ثلاثه اما غزالی (متوفی ۵۰۵هـ) و ابن رشد اندلسی (۵۹۵هـ) و حکمیت خواجه زاده رومی (متوفی ۸۹۳هت) را بنام (تنقیح التهافه)در یک کتاب فراهم اوردف و در مناظرات فلسفی ایشان بارعایت انصاف و فکر آزاد حکمیت نمود و در برخی از موارد رای خود را با اقامت دیل و رهان علیحده کرد، و از روش انتقادی خود در مسایل علوم کار گرفت.

توارد فکری بین دو دانشمند شرق و غرب:

گاهی بین دو دانشمند در سیر مجاری فکری تواردی دست میدهد و عین انچه را یکی در شرق فکر میکند آن دیگری در غرب می سنجد و شاید علت این امر اشتراک انگیزه های فکری و استعداد های پر ارزش علمی در قریحه هر دو مفکر باشد.

اما فرق دارندگان اینگونه استعداد های روشن و قرایح تابنده درینست که محیط و عوامل خارجی بایکی سازگار می آید، و اورا به تحقق مظاهر استعداد خویش از مدارج ذهنی بمراحل عملی موقع میدهد، و آنچه راوی سنجیده و فکر کرده است دیگران تکمیل میکنند، و فوایدی را از آن بر میدارند که نظایر این امر را در تاریخ انچه را بشر امروزی از متاع دانش و فرهنگ بدست دارد، در نتیجۀ همین سیر تکامل بوجود آمدهه و علم انسانی را به مرتبۀ کنونی رسانیده است.

هنگامیکه در اروپا نهضت تجدید حیات علمی در دورۀ رنسانس اغاز شد بلا شبهت در همان عصر شرق و آسیا نیز رجال دانشمند و فکور را با استعداد های خلاق و اندیشه های ژرف و جهان بینی داشت، و این نظریۀ حرکت جوهری را که در قرن بیستم انشتاین معروف تحقق علمی داد قرنها قبل ازو ملا صد را در اسفار اربعۀ خود پرورده آورده بود، ولی دانشمند قرن بیستم آنرا در محیط مساعد تر و روشنی های علوم مثبته تجربی بمرتبۀ کمال و تحقق و ثبوت رسانید، اما محیط تاریک آسیا که در مرحلۀ باز گشت و انحطاط علمی با سرعت تمام و قهقرا میرفت بسا استعداد های علمی را خاموش و عقیم بود. گفتیم که در اظهار اندیشه و مجاری فکری ره دکارت و محقق قندهاری موارد تشابه فراوان موجود است و از نظایر این مقصد یکی اینست که دکارت رساله معروف خود را بنام(گفتار در روش راه بردن عقل) در حدود ۱۶۳۷م=۱۰۴۷هـ نوشت وی در بخش نخستین این رساله اظهار میدارد که از کودکی بتحصیل علم و ادب پرداخت و علوم و فنون عصر خود را آموخت و در صف فضلا و دانشمندان قرار گرفت. ولیکن چون درست تامل نمود از آنجمله چیزیکه طبع اورا قانع کند بدست نیامد و دانست که آن آموخته ها همه با غلط است یا بیحاصل و معلومات مکتسب گذشته یقینی و چیز قابلی نیست و نتیجه از آن عاید نمی شود. پس پی بنادانی خود برد و ادغان نمود و بیهودگی و ناقابلی و غلط و غیره یقینی بودن علم و حکمت عصر خود را دریافت، و بران شد که بقوۀ شخصی خویش طلب علم نماید.

(سیر حکمت۱/۹۹)

این بود بارقه یی از پرتو افکار یکنفر دانشمند فکور افغان که بر سبیل اختصار بدان اشارت رفت و امید است که نسل دانشمند وجوان افغان در آینده قریب باحیای چنین مواریث فکری و علمی خوی همت گمات و همانطوریکه در ممالک مترقی رسم است تمام آثار خطی این دانشمند و علمای دیگر کشور را فراهم آورده، و در پرتو دانش و تجربۀ کنونی بشری آنار مطالعه و تحلیل و توضیح کنند. و دقایق کار و تحقیق اورا در علوم ریاضی و منطق و فلسفه و تشریع از آثار وی کشف و تشریع نمایند.

آثار علمی این دانشمند تاکنون در زوایای فراموشی فرومانده و حتی کسی از وجود آن خبری ندارد، و برخی از کتب زبدۀ وی ازو کسی از آن نسخۀ ثانی هم نبرداشته است.


شاگردان و معاصرین او:

از اساتید علامه روزگار دو نفر را میشناسیم یکی مولوی احمد بن اسماعیل یعقوب زیی الکوزیی قندهاری قاضی القضاة قندهار(متوفی ۶ ربیع الثانی ۱۲۳۳ق) مؤلف رساله کاشفه و رسالۀ فارقه و بیان والوافیه لطوایف الصوفیه که عالم معروف عصر خود بود، و علامه حبیب الله دربارۀ او می نویسد: فضایل انتساب اخند ملا احمد مرحوم در بعضی از علوم عقلیه استاد فقیر بودند.

(مجموعۀ رسایل خطی ص ۱۹۶)

معاصر دیگر علامه قندهاری مولوی محمد اعظم اندر ساکن گیرو غزنیست که چندین رسالۀ خود را در جواب پرسش های علمی او نوشته و او را به القاب مخدوم معظم می ستاید، که باید مقام استادی را داشته باشد. این شخص غالبا همان عالم معروفست که در عصر امیر دوست محمد خان محکوم به حبس و اخراج گردیده و تا عصر امیر شیر علی خان هم زنده بود و در اسناد  و مدارک سید جمال الدین(نمبری ۱۴۶)عریضه یی موجود است که این مطلب را از آن در ک توان کرد.

همچنین در سفریکه مجاهدین هند سید احمد بریلوی و مولوی اسمعیل دهلوی در سنۀ ۱۲۴۱ق به قندهار و کابل نمودند، علامه حبیب الله در قندهار بایشان ملاقی گشت، و بقول منشی محمد جعفر تنهانیسری (در سوانح احمدیه ص ۱۸۴) چون با مولوی اسمعیل دهلوی مذاکرۀ علمی کرد،هر دو ارادتمند یکدیگر گشتند وحتی در سفر کابل با کاروان مجاهدین مذکور همراهی داشتند چنانچه خود گوید:

روزی در کابل خدمت مولوی اسمعیل شهید رحمة الله تعالی فقیر را در نماز عصر پیش کرد و در عقب فاتحه خواند. مجموعۀ رسایل خطی ص ۳۶۳)

علامه حبیب الله در سنۀ ۱۲۶۳ ق و ماه رمضان در شهر قندهار وفات یافته و در گورستان بزرگ شمالی شهر نزدیک عیدگاه مدفون است و از اعقاب او پسرش مولوی عبدالرحیم استاد ولیعهد امیر شیرعلیخان سردار عبدالله خان و نواسه اش عبدالرؤف ملای حضور امیر عبدالرحمن خان و امیر حبیب الله خان و ناشر اولین سراج االاخبار در سنه ۱۳۲۳ ق و مؤلف بسا آثار و قوانین قضایی و نظامنامه های دولتی و مولوی عبدالرب نخستین مدیر مکاتب ابتدائیه شهر کابل و ملای حضور بعلم و فضیلت معروف بودند، و در قضا و معارف و مطبوعات کشور آثار جاویدان دارند. (۱۵)