رسايل اعتقادات فرق اسلامی و مأخذ کهن آن
سواد اعظم ماخذ بسا از مولفین مابعد بود
در شماره ۱۸۱ مرداد ماه ۱۳۴۲ ش نامه شريف يغما ، مقالت "كتاب شده قدیم نثر فارسی" از قلم نویسنده عاجز این سطور نشر شد که مورد تحسین دانشمندان گردید.
بعد از نشر همان مقاله، برخی از سخنهای گفتنی دیگر که استدراک و تکمیل متقال باشد، نزد من فراهم آمد ، که نکات سود مند و جالبی دارد ، و اينک آنرا نیز بخوانندگان گرامی یغما و پژوهندگان دانشمند این گونه مباحث اهدا میکنم.
تا جائی که دانشمند گرامی دکتور مهدی بیانی تحقیق کرده بودند گویا دو نسخه از رساله عقايد خواجه محمد پارسا تالیف ٧٩٥ه ) مکشوفست، که یکی از آن از هرات به تهران رسیده دو دیگر بوسیله دانشمند محقق آقای مینوی که از کتب خانه انقره در ترکیه بدست آمده است .
از همین رساله خواجه پارسا که سهوا نمونه قدیمترین نسر فارسی کنونی پنداشته شده بود، اينک، يک نسخه دیگر خطی نیز در کابل موجود است که در سطور آتی آنرا با متن سواد اعظم مورد مطالعه قرار میدهم رساله عقائد خواجه پارسا و سواد اعظم چنانچه در مقالت گذشته گفتم: سواد اعظم از بقایای نثر قديم فارسی، دوره سامانیست ، و در دوره دوم مقارن با ترجمه تفسیر و تاریخ طبری شمرده میشود ، به خواست امیر خراسان نوح بن منصور (حدو د ۳۷۰ه) از متن عربي السواد الاعظم تالیف ابو القا اسحق بن محمد بن اسماعیل مشهور به حکیم سمرقندی ( حدود ۱۹۰ه ) در بخار به فارسی ترجمه شده ، و نسخه حاضره عبارت از ١٦٤ صفحه متوسط است اما رساله عقائد خواجه پارسا بن محمد حافظی بخاری ( متوفى ٨٢٢ه ) کتاب کوچکی است در (٢٦) صفحه متوسط كه يک سدس اصل کتابست و خواجه پارسايك حصه مطالب سواد اعظم را به صورت خیلی فشرده و تلخیصی کرد ه ، به زبان متعار ف روزگار ، درین رساله كوچک درآورد ه است و این داب صوفیان آن عصر بود . که کتب قدیم را برای فهم مردم ، لهجه عامه همان روز گار نوشتندی چنانچه مولا ناجامی همین کار را در نفحات الانس کرد که مطالب طبقات الصوفيه خواجه عبدالله انصاری (متو في ٤٨١ه ) را به فارسی مروج ادبی قرن نهم نوشت ، و شخصی نا معلوم عين همین کار را با شرح تعرف ابو ابراهيم بن اسماعيل بن عبدالله مستملی بخاری ( حدود ۳۹۰) ه کرد ، که زبان نسخه مطبوع نولکشور لكنهو هند باز بان نسخ قدیم این کتا ب متفاوتست . رساله عقائد خواجه پارسا علیه الرحمه (چنانچه پنداشته شده بود) ابدا و اصلا نماینده زبان وإنشاء عصر سامانی نیست و آنچه در سواد اعظم آمده، درین رساله به صورت مخلوط در ضمن بحث مسلسل گنجا نیده شده ، ولی به زبان عصر خواجه پارسا ، ودر کمال اختصار و فشردگی، که اینک نمونه هر دو در سطور ذیل داده میشود :
از رساله خوا جه پارسا
شفاعت رسول صلى الله عليه
مراهل کبائر را از امت حق بیند آیات و اخبار درین معنی بسیار.
رسول عليه السلام فرمود : شفاعت من اهل کبایر را باشدا ز
امت من.
اهل صلاح و عافیت ایشان را
خود در مردمان یا انک همه انبیا و اولیا محتاج شفاعت رسوالله اند صلى الله عليه وسلم، به نسبت رفعت و بزرگی مراتب قرب
حضرت عزوجل ذکر کرده. هر که شفاعت رسول را صلى الله عليه وسلم منکر شود، مبذع و گمراه بود و او را از شفاعت رسواالله علیه وسلم نصیب نبود.
نعوذ بالله من ذالک
(نسخه خطی عقائد خواجه بارسا)
از سواد عظم (خطی)
مسئله پانزدهم هم آنست که شفاعت رسول الله عليه السلام مراهل کبائر مرا حق بیند از امت و هر که شفاعت رسول الله را منکر شود، معتزلی باشد و شفاعت رسول الله عليه الصلوة و السلام، در نص کتاب خدایست عزوجل وهم در جز و اماكتاب : ولسوف يعطيک ربک فترضى این اعطا شفاعتست و اماكتاب : ولسوف يعطيک ربک فترضى این اعطا شفاعتست واما در خبر: که ابو طلحه روایت میکند رضی الله عنه : که رسول عليه الصلوة و السلام گفت: که هر که بر من صلوة فرستاد ، آنرا بر من عرضه کنند روز قیامت. اول آنرا شفاعت کنم . و عایشه رضى الله عنها روایت کند: که رسول را صلى الله وسلم به حجره من بود بیدار شدم رسول را علیه الصلوة السلام ندیدم ، چون طلبیدم در نماز یافتم چون از نماز فارغ شد، سر به
سجده نهاد و میگفت :است
من ! امت من !
و چندانی بگریست که من را نیز بگریه آورد دست دراز کردم وردایش را بکشیدم گفتم: یارسول الله! این امت کیانند؟ که بدینحال و بدین زاری ایشانرا از خدای عزوجل می خواهی ! گفت: یا عایشه! امتی که از پس چهار صد سال بیرون آیند. تا در دنیا باشم می گویم: امتی او روز قیامت نیز گویم : امتی ، امتی.
پس فرمان آمد که یا حبیب من هر که از امتان تو به یگانگی مرا گواهی داد، و برسو لی تو اقرار کرده اند، همه را بشفاعت تو بخشیدم و آمرزيدم و عبدالله بن عباس گفت رضی الله عنه : كعب الا خبار را پرسیدم که چرا بوقت رسول الله صلى الله عليه وسلم مسلمان نشدنی که بوقت عمر مسلمان شدی ؟ گفت : زیر آنکه در تورية يافتم ، و آنرا پدران ما پنهان کرده بودند و آنکه : امست محمد سه گروهند ( اصل : کورهند؟) که در بهشت شود .
يک گروه حساب در بهشت شوند و يک گروه دیگر را حساب باشد و در بهشت شوند. و گرو ه سیم
صاحب كبير باشند به شفاعت محمد عليه الصلوة والسلام ایشان را به بهشت فرستند .
چون در توریة چنین یافتم قول تعالى فمنهم ظالم لنفسه و منهم مقتصد ، و منهم سابق بالخيرات. پس باک ندارم از این سه گروه باشم ، آخر در بهشت شوم.
ورسو ل الله علیه وسلم گفت : شفاهت من مراهل کبائر را باشد
از امت من گفت: هر پیغمبری
رايک دعا مستجابی بود و من
آن دعا مستجاب خود را عفو
امت خواستم و رسول عليه الصلوة و السلا گفت : اهل صلاح و عافیت را به شفاعت من حاجت نیست و ایشان را در مردمان شفاعت باشد. و شفاعت من مراهل کبیره راست از امت من . پس هر که منکر شود آنرا از شفاعت رسول عليه السلام نصیب
نیست ، این مقدار بس بود خرد مند را ، (ص ۵۰ و ۵۱ و ۴۲ سواداعظم خطی . )
از مقابله این دو متن قدیم و جدید دریافته میتوانیم، که رساله خواجه پارسا نمی تواند نموداری کامل و تمام از آن متن متین واصیل گردد.
رساله های عقائد فرق و اهوا ملل
در سواد اعظم از جمله شصت و يک مساله لقبی، و كلامي. مساله پنجاه و ششم از صفحه ۱۲۳ تا ۱۳۲ نسخه خطی مخصوص است به نامها و شرح عقائد فرق و نحل اسلامی ، که در از منه مابعد، همین حصه کتاب مورد استفاده نویسندگان و مولفین بوده ، و چندین رساله را در شرح اهوا فرق، از روی آن نوشته اند در کتب خانه آقای بهروز در کابل ، مجموعه كوچک اما گرانبها موجود است كه اينک در نوشتن این مقالت در نظر منست و از ایشان ممنوم که این رسالت ها را بدسترسم
گذاشته اند و دارای رسائل آتیست.
اول : رساله عربی سه صفحه متوسط : تالیف ابو القاسم بن محمد الرازی بنام عقايد طوائف الخلائف در شرح عقائد معتزله - کرامیه - جهمیه - دهریه - زنادقه مشبهه و حنابله - قدريه - روافض - اماميه - خارجيه - بخاريه - جبريه - حشوبه - اباحتيه - باطنیه، براهمه - اشعریه . که در آخر شرح عقايدهريک مى نویسد : واهل الحق بخلافه یا اهل السنه بخلافه... و ازین پدید می آید : که نویسند مذکور از اهل سنت بود.
دوم : مکتوب ۲۸۹ ، از مکاتیب ایشان بابا (ظاهرا از عرفا ماوراءالنهر) در شرح قضا و قدر وعقائد فرق در آن باب شش صفحه بفارسی.
سوم: رساله فارسی معرفة المذاهب از محمود طاهر غزالی نظام (كذا) مدرسه جلالی در ده صفحه که در شماره اول سال چارم مجله دانشکد ادبیات تهران ، بسعى جناب علی اصغر حکمت چاپ شده است و مولف آن نیز از اهل سنت بود.
چهارم : عقيدة المسلمين في اصول الدین : رساله فارسی از محمود بن على بن محمود حلوایی در ۲۲ صفحه که در آن عقائد اهل سنت و جماعت را بیان کرده است.
پنجم: رساله عقاید فرق اسلامی با اهل سنت از خواجه محمد پارسا که تاشرح فرقه هفتاد و یکم رسیده و این نسخه ناقص است در سی صفحه. از مقابله این رسائل با متن فارسی سواد اعظم پدید می آن ماخذ کهن سالی بوده، و از يک منبع قدیم برآمده اند ، و آن هم اعظم فارسی و یا متن عربی آن باشد، که در مسئله پنجاه و شش به تفصیل نامهای هفتاد و سه فرقه
را با اجمالی از عقاید و اقوال ایشان بر میشمارد و چنین ، گوید : مسئله پنجاه و ششم آنست که رسول علیه السلام گفت : بنی اسرائیل هفتاد و يک فرقه شدند، وامت، عیسی هفتاد و دوفرقه شدند وامت من نیز هفتاد و سه فرقه شوند، و همه بدوزخ روند مگر به بهشت شوند، و آن مذهب سنت و جماعت باشد. خواجه ابو القاسم حكيم رحمة الله گفت : خواهم تا نامهای ایشانرا بیان کنم، افعال ايشانرا جدا جدا تا شرح دهیم مردمان ایشانرا بدانند تا پرهیز کنند از ایشان ، همه نامهای ایشان به تفصیل اینست."
رساله فرق خواجه پارسا و هفتاد و سه ملت
همان طوری که خواجه پارسا از کتاب سواد اعظم ، قسمت عقاید آنرا گرفته و رساله جدا گانه یی را از آن ساخته است شرح مسئله پنجاه و ششم همین کتاب را نیز اقتباس کرده و به صور يک رساله عليحده در بیان فرق و اهواء ملل در آورده است و در سطور گذشته یاد شد.
این رساله خواجه پارسا ، متاسفانه در مجموعه مانخن فيها ناقصست و يک و دو ورق اخیر آن که حاوی شرح فرقه ۷۳-۷۲-۷۱ باشد افتاده
و نسخه کنونی بر آغاز هفتا دو یک فشاریهه مقطوع مانده است . باری چون حصه معتنابهای رساله موجود است ، از مطالعه آن از مطالعه آن نتایج سود مندی را توان گرفت در آغاز رساله نوشته اند: "نقل من رساله قطب المشايخ خواجه محمد پارسا قدس الله سره " وموضوع رساله چنین آغاز میگردد" ابو هریره رضی الله عنه میگوید: از مهتر عالم عليه الصلوة
والسلام از مذهب سنت و جماعت پرسیدم . رسول الله عليه السلام این حدیث فرمود که افترقت اليهود . الخ"|.
بعد ازین عقاید هر فرقه را با قید عدد و نام فرقه شرح و در آخر عقاید هر فرقه گوید :
"اهل سنت و جماعت گویند..." و این توضیح عقیده اهل سنت در آخر
عقیده هر فرقه از اضافات و ملحقات خواجه پارساست ، بدین معنی ید هر فرقه را طوری که حکیم سمرقندی در سواد اعظم بيان داشته، با الفاظ وسبک متعار ف فارسی قرن نهم ماوراء النهر مي آورد ، ولی شرح عقیده اهل سنت را که در آن کتاب نبود از طرف خود می افزاید مثلا:
"فرقه اول جبریه اند: جبریان گویند هیچکس را در هیچ حال اختیار نیست
نه در قول و نه در فعل و نه در خیر و نه در شر، نه در اطاعت و نه در معصیت و حرکات جمع موجودات به منزله حرکات جماد است . لا قدرة و لا فعل ولا اختيار. اهل سنت و جماعت میگویند: همه باراده و مشیت خداوندست لیکن بنده را نوعی اختیار هست، لا نفرق بالضروره بين حركة البطش حرکة الارتعاش و نعلم آن الاول دون الثاني . همچنانکه رفتار اسپ در زیر سوار با ختیار است و هم بی اختیار ، ولا نه لولم يكن للعبد فعل اصلا ، لما صح تكليفه ، ولا يترتب استحقاق الثواب والعقاب على افعاله ." صفحه اول رساله خطی . )
اینست سیاق نوشته و ترتیب نگارش خواجه پارسا در تمام رساله ، و شرح اهواء هفتاد و سه فرقه. و چون و فات وی ۸۲۲ ه است بنابران باید گفت:
که این رسا له قبل ازین سال تالیف شده باشد.
اما هفتاد و سه ملت
آقای دکتر محمد جواد مشکور ، درسنه ١٣٤١ ه رساله را از رساله یی را از مولف نا معلوم ، بنام فوق از تهران نشر کرد، که اصل این رساله در کتابخانه ملی پاریس بود و د رسنه ۳۳۲ ه بخط حسین بن شمس الحسيني استرآبادی در تبریز نوشته شده. و عبار تست از ٥٢ صفحه در عقاید ۷۳ فرقه ،اسلامی یا اعتقادات مذاهب. آقای دکتور مشکو ر به منبع اصلی و ماخذ قدیم این رساله پی نبرده و گوید: "بسی افسوس است که هنوز نتوانسته ایم در جایی نام و نشانی از این کتاب پیدا کنیم "
"ص ۵ نسخه مطبوع هفتاد و سه ملت . "
اما نویسنده این سطور بعد از مقابله و تامل در محتویات سواد اعظم و رساله خواجه پارسا ، و هفتاد و سه ملت دریافتم ، که نویسنده نامعلوم رساله اخیره حتمارساله خواجه پارسا را در نظر داشته و مضامین آنرا با تغییر بسیار جزوی ، در رساله خود گنجانیده و انتحال نموده است. و آنچه خواجه پارسا با سواد اعظم نموده عین همین عمل را مولف نامعلوم هفتاد و سه ملت ارتکاب کرده است بین عصر زندگانی خواجه پارسا و تاریخ نوشتن نسخه خطی هفتادو سه ملت ، نیم قرن فاصله زمانی موجود است و موقف هفتاد و سه ملت ، حتما رساله خواجه پارسا را در دست داشت، زیرا در اکثر موارد عين عبارات خواجه پارسا را برداشته و نقل نموده است : اينک من نمونه هایی را از هر سه کتاب در ذیل این سطور میآورم ، تا مقصد روشن تر گردد ، و اصل از فرع شناخته آید.
سواد اعظم
اما مرجیان چند نگروهاند : بعضی گفتند: بنده ایمان آورد ، بروی امر
و نهی نباشد،اگر طاعت نیکو کند نیکوست و اگر نکند بر وی هیچ چیز واجب نشود. و بعضی گویند : چون بنده بگفت :
لااله الاالله محمد رسول الله هیچ گناهی ویرا زیان ندارد (ص ۱۲۵ خطی).
رساله خواجه پارسا
فرقه دهم مرجئه اند : قالواليس الله تعالى على عباده بعد الايمان من بقیه گویند بقیه نیست خدای تعالی را بر بندگان بعد از ایمان هر ایمان دارد، ویرا هیچ زیان ندارد ، چنانکه باوجود کفر هیچ طاعت سود ندارد. اهل سنت و جماعت گویند مسلما نانرا تسلیم فرمان بودن باید چنانکه فرموده است: واعبد ربک حتى ياء نيک اليقين تاجان در تن است طاعت لاز مست (ص ۵ خطی).
هفتاد و سه ملت
فرقه (۱۱ مرجئه قالو اليس الله على عباده بعد الايمان بقیه . گویند گناه هیچ از بقیه نیست، هر که ایمان دارد، او را هیچ گناه زیان ندارد
چنانکه با وجود کفر ، هیچ طاعت سود ندارد اهل سنت و جماعت گویند که مسلمانان را تسلیم فرمان باید بود و فرمود ه اوست جل جلاله: واعبد ربک حتى ياء تيک اليقين . تا جان در بدن باشد، طاعت لازم است . (ص ۲۸ ) نسخه چاپی تهران از نمونه های با لا روشن است که اسلوب بیان سواد اعظ ساده و بسیط بوده ، و خواجه پارسا آنرا مطابق اسلو کلامی قرن نهم ترتیب و توسیع داد ، نویسنده هفتادوسه ملت تغییر بسیار جزوی در انشا و مطالب آن وارد آورد، که درین متون اسلوب وسلیقه خواجه پارسا نیکو تر و بذوق عصر خودش نزدیکتر است اينک يک مثال دیگر :
سواد اعظم
امام فروغیان گویند: خدای عزوجل فارغ شده است ، از آفریدن هر چه خواست آفرید، چیز دیگر نیافریند(ص ۱۲۸ خطی .)
رساله خواجه پارسا
فرقه چهل و ششم مفروغیه اند: قالوان الله تعالى اجرى القلم بماهو كائن الى يوم القيامة و جف القلم.
گویند هر چه نوشته اند خیر و شر سر انجام هر کس همان خواهد بود که ساخته اند و عاقبت همان که پرداخته اند، بهیچ حیات دیگر نخواهد شد و خداوند تعالی اکنون فارغ است از همه کارها . قال المنبي علیه السلام : فرغ الله تعالى من الخلق و الخلق و الرزق والاجل که ساخته اند،
اهل سنت و جماعت گویند: فرغ مما كان لا مماهو كائن. هر انچه بود نوشته اند و فارغ نشده اند و انچی میباشد روز بروز می نویسد و خدای تعالی هر روز شان دارد ، كل يوم هوفي شاءن. (ص ۱۹ خطی ).
هفتاد و سه ملت
فرقه ٤٨ مفروغيه :
قالو ان لله اجرى القلم بما هو كائن الى يوم القيامة وجف القلم. گویند هر چه بودنی بود نوشته شد از خیر و شر وسر انجا هر کس همان خواهد بود که ساخته اند و عاقبت هر کس همان که پرداخته اند. بهیچ حیل دگرگون نخواهد شد ، وخدای تعالی اکنون فارغ است از همه کار. قال النبي صلى الله عليه وسلم : فرغ الله من اربع من الخلق و الرزق و لاجل صدق نبی الله. اهل سنت و جماعت گویند: فرغ مما كان ، لامما هو كائن ، آنچه باشد نوشتند و فارغ شدند از آن ، و آنچه میباشد روز به روز می نویسند، و خدای تعالی هر روزشاء نی دارد. قوله تعالى كل يوم هو في شان.
(ص ۵۷ نسخه چاپی )
نامهای فر ق
در نسخه حاضره سواد اعظم نا مها هفتاد و سه فرقه بعدد معين آمده ولی شرح تمام آنها موجو دنیست ، و عقائد برخی فرقه راشرح داده است که نمو نه شرح عقائد دو فرقه گذشت. اما در رساله خواجه پارسا و هفتاد و سه ملت ، عقايد تمام فرقه ها با عقائد اهل سنت موجود است ، و امکان دارد که نسخه خطی سواد اعظم درین مورد سقطی و نقصی داشته باشد. اما در نام های فرق نیز برخی از تفاوتها موجود است که شاید خواجه پارسا آنرا مطابق رواج عصر خود آورده و تبدیل کرده باشد برای اطلاع پژوهندگان تاریخ عقائد و ملل و نحل نامهای این فرقه را طوری که در نسخ خطی سواد اعظم و رساله خواجه پارسا نوشته اند می آورم ولي بر خط نسخه سواد اعظم اعتمادی نیست و ممکنست برخی نامهارا کاتبان غلط نوشته باشند، چون نسخه هفتادو سه ملت در تهران طبع شده و در دست است، بنابران صورت ضبط آنرا تکرار نمیکنم و تنها بدان ضبط متین اکتفا میرود :
سواد اعظم
اول : مرجیانند. دوم: قدریانند. سوم: شمرا خیانند. چهارم: ارزا قیانند.
پنجم: احشیانند؟ ششم: تغلبیانند. هفتم : ليهمسیانند؟ هشتم: میمونیانند.
نهم : جاز میانند. دهم : معتزلیانند. یازدهم : جبریانند. دوازدهم: باطینانند . سیزدهم: لم يزليانند. چهار دهم: جعفریانند. پانزدهم: حنفیانند.
شانزدهم: کنیفیانند. هفدهم: صور یانند. هجدهم: شبهیانند.
نوزدهم: جوقیانند؟ بیستم: حبسیانند. بیست و یکم :کوز یانند ؟
بیست و دو: زیاد یانند. بیست وسوم: سارلیانند؟ بیست و چهارم: زید یانند بیست و پنجم: جهمیانند. بیست و ششم: شاکیانند . بیست و هفتم: میلیانند. بیست هشتم : قولیانند. بیست و نهم: مادیانند. سی ام : شاکیانند ؟ (مکرر) . سی و یکم: الجوشيانند؟ سی و دوم: بليتيانند ؟ سی و سوم: میانیانند.
سی و چهارم:سفیانیانند. سی و پنجم: حروریانند . سی و ششم: عباسیانند.
سی و هفتم: حشو یانند. سی و هشتم: معروفی یانند. سی و نهم : مجولیانند. چهلم : مهاجریانند. چهل و یکم: جاز میانند . چهل و دوم: معذور یانند. چهل و سوم: متولیانند . چهل و چهار: میریانند. چهل و پنجم: رقوقیانند ؟ چهل و ششم : تایبانند. چهل و هفتم: مغنیانند . چهل و هشتم: مسلمیانند. چهل و نهم :اقلیانند. پنجاهم: فکریانند. پنجاه و یکم: واردیانند.
پنجاه و دوم: ساطیانند ؟ پنجاه و سوم: شافیانند. پنجاه و چهارم: مستغنیانند . پنجاه و پنجم:طغلیلیانند. پنجاه و ششم: فداییانند. پنجاه و هفتم: مصر عیانند . پنجاه و هشتم: ملحو میانند . پنجاه و نهم: ثانیانند. شصتم: غالبیانند.
شصت و یکم : مقاتیانند ؟ شصت و دوم : شوقیانند .
شصت و سوم: بهیمیانند. شصت و چهارم: سیانیانند ؟
شصت و پنجم قیفیانند ؟ شصت و ششم امریانند.
شصت و هفتم : همیانند . شصت و هشتم : ستویانند.
شصت و نهم : کلانیانند ؟ . هفتادم؟ جبلیانند. هفتاد و یکم: شیعیانند.
هفتاد و دوم: کرامیانند. هفتاد و سوم: سنيانند و جماعتيان و نا جیانند .
اکنون این نامها را با آنچه خواجه پارسا در رساله خود آورده مقابله کنید :
۱ جبریه ۲ قدریه ٣ سوفسطائيه ٤ وجوديه ٥ معطله ٦ سابقيه ٧ عرشیه
۸ حلولیه ۹ مهمليه ۱۰ مر جيه ۱۱ حبيبيه ۱۲ خو فيه ۱۳ سارقيه ١٤ شنو یه ١٥ الحاديه ١٦ متصله ۱۷ منفصله ۱۸ حروریه ۱۹ فارقیه
۲۰ منکر به ۲۱ شیطانیه ۲۲ معتز له ۲۳ کیسانیه ٢٤ و همیه ۲۵ بکریه ٢٦ راو نديه ٢٧ مشبهه ۲۸ جهمیه ۲۹ زنادقه ۳۰ متر فيه ۳۱ ملاحد .
۳۲ منجمه ۳۳ و ضعيه ٣٤ فلاسفه ٣٥ كراميه ٣٦ خار زمیه ۳۷ اباحتیه ۳۸ لوزیه ۳۹ اخسبيه ٤٠ تغلبيه ٤١ فاسقيه ٤٢ مكنونیه ٤٣ متوسمه
٤٤ محروقيه ٤٥ بوستانيه ٤٦ مفروغيه ٤٧ بخاريه ٤٨ خارجيه ٤٩ شیعه ٥٠ رافضيه ٥١ امامیه ٥٢ کاوسیه ۵٣ امیریه ٥٤ اساعیلیه ٥٥ مشتبهه ٥٦ حکیمیه ٥٧ لاعنه ٥٨ رجعيه ٥٩ متربصيه ٦٠ قبريه ٦١ واقفيه ٦٢ حشويه ٦٣ فانيه ٦۴ اثريه ٦٥ مولهه ٦٦ مبدليه ٦٧ كنز يه ٦٨ صوفیه ٦٩ دهریه ٧٠ شمر! خيه ۷۱ فشاریه نامهای دوفرقه دیگر نیامده و نسخه خطی ناقص است . )