سر زمین اوستانی
پیشتر در تقسیمات اوستا ذکر شد که فرگاه اول یا باب اول حصۀ سوم اوستا یعنی "وندیداد" از اراضی آریائی و خواص و ممیزات آن بحث میکند. این اراضی قرار متن "وندیداد" و اصطلاح مخصوص اوستا عبارت از شانزده قطعه زمین زیبائی است که قرار عقیده آنوقت هرمزد بمیان آورده و اهریمن به تدریج در هر کدام آن آفتی تولید کرده است.
در فصل دوم تحت عنوان: "معلومات جغرافیائی ویدی" صفحه (٦٩) مبحثى برای مطالعات سروده ویدی از نقطۀ نظر جغرافیه وضع نموده و تاحدی که سرودها کمک میتوانست خاکهای کشور خود را در پرتو آن مطالعه کردیم. بعبارت دیگر آن قسمتی از خاک ها کوها و رودخانه های مملکت خود را که در سرودهای ویدی ذکر شده بود با یک سلسله تبصره ها شرح دادیم. چون روشن کردن قسمت های جغرافیائی مخصوصاً جغرافیای تاریخی در مطالعات تاریخ اهمیت به سزا دارد و بزبان دیگر واقعات و گزارشات یک دورۀ معین را روی صحنه واقعی آن مجسم میسازد درین اثر بدان اهمیت زیادی داده شده و به همین ملاحظه به تعقیب مبحث جغرافیائى ویدى خاک های کشور خود را از نقطه نظر اوستا هم معاینه میکنیم.
علمای تاریخ و جغرافیه، خصوص مدققینی که در اطراف مسایل نژادی و مهاجرت های آریائی و ظهور مدنیتهای ویدی و اوستائی در دو طرفه هندوکش تحقیقات کرده اند این شانزده قطعه زمین خیلی ها توجه شان را بخود جلب کرده و در اطراف آن نظریه ها، تبصره ها نوشته اند و حقیقت هم چه از نقطۀ نظر اصل خاک آریائى و سمت مهاجرت های آنها و چه از پهلوی انبساط نفوذ آئین اوستائی و پهنائی حدود آن و چه از نقطۀ نظر تعین قلمرو حکمفرمائی سلاطین باختری که در اوستا از آنها تذکاری رفته در خور مقام و اهمیت بزرگ است راجع به مسایلی که بالا بیان شد از هر پهلوئی که به دقت نگاه شو د بطور مطلوب روشنی می اندازد.
چیز مهمی که قابل ملاحظه است این است که این شانزده قطعه زمین به چهار طرف هندوکش پیوست و متصل بهم واقع شده و پراگندهگی از هم ندارد و مجموع هر شانزده آن به طور دقیق حدودی را در برمیگرفت که جغرافیه نگاران و مورخین کلاسیک برای آریانا داده بودند.
علاوه بر شانزده قطعه زمینی که در فر گاد اول" وندیداد" شرح یافته و از مجموع آن مملکت واحدی بمیان می آید بعض قسمت های دیگر اوستا راجع به کوها، قلل مرتفعه، بلندی ها، رودخانه ها، دریاچه ها که همه بلاشبهه داخل همین شانزده قطعه زمین مساعد اند بصورت دقیق صحبت میکند مثلاً "زمیادیشت" پایشت نوزدهم از فقره اول تا هشت بیش از چهل کوه را نام می برد که همۀ آن داخل خاک آریانا بوده و اکثر آن معین و تطبیق هم شد. همین قسم در "هوم پشت" یا یسنای دهم موقعی که از محل روئیدن گیاه" هوما" صحیت در میان است باز از عده ئی از کوه های مملکت ما نام برده شده است همین قسم راجع به رودخانه ها و دریاچه ها بعض قلل کوهها که در آنجا پادشاهان بزرگ ما قربانی ها میکردند و حتی بعض قلعه های مستحکم اسم برده شده و از نقطۀ نظر جغرافیای تاریخی کمال اهمیت را حایز است.
با این مقدمه مختصر اینک اول فهرست شانزده قطعه زمین متذکره فرگاد اول "وندیداد" را به ترتیبی که در خود اوستا ذکر شده داده بعد متن اوستا را در مورد هر کدام با پاره تبصره هائی بیان میکنیم و در پایان این قسمت به شرح سائر مطالب جغرافیائی می پردازیم:
فهرست ١٦ قطعه زمین اوستائی قرار ترتیب باب اول "وندیداد"
(۱) ایریانم ویجو . . . . Airyanem Vaêjo
(2) سغده . . . . Sughdha
(۳) مورو . . . . Mouru
(4) بخدى . . . . Bakhdi
(5) نیسایا . . . . Nisaya
(٦) هرویو . . . . Harôyu
(۷) ویکرۀ ته . . . . Vaêkereta
(۸) اوروا . . . . Urva
(۹) خننتا . . . . Khnenta
(۱۰) هره ویتی . . . . Haravaiti
(۱۱) هیتومنت . . . . Haêtumant
(۱۲) راغا . . . . Ragha
(۱۳) کخره . . . . Kakhra
(١٤) وارنا . . . . Varena
(١٥) هیته هندو . . . . Hapta Hindu
(١٦) را نگه یا رانفه . . . . Rangha
اختصاصات شانزده قطعه اراضی مذکور قرار متن اوستا و بنداهش و نظریات بعض مدققین بزرگ قرار آتی است:
(۱) آریانا ویجه:
اولین قطعۀ زمین اوستا در فر گاد اول "وندیداد" بنام "ایریانم ویجو" یاد شده و معنی تحت اللفظی آن "تخم گاه آریا" "منشاء آریا" "مسکن آریا" است که قرار متن فقرۀ سوم و چهارم وندیداد اولین زمین اعلائی بوده ورود خانۀ "وانگوهی دیتیا" آنرا آبیاری میکرد ده ماه زمستان و دو ماه تابستان داشت. درین ماه ها زمین و آب و نباتات همه سرد بود و اینجادل زمستان بشمار میرفت بنداهش میگوید قراریکه در کتب سلف ذکر شده اگر محبت مسقط الراس نمی بود همه مردم بواسطۀ زیبائی به "آریانا ویجو" میرفتند. از روی این اشاره معلوم میشود که "آریانا ویجو" در زمانه های اول سرزمین مطبوع و قشنگی بود.
مدققین در باب تعین قلمرو "آریانا ویجو" تحقیقات زیاد نموده و نظریات مختلف پیش کرده اند. لیکن از روی ترتیب و پیوستگی قطعات ۱6 گانه و بعض اشارات بنداهش و اکثریت آراء محققین معلوم میشود که "آریانا ویجو" قطعۀ زمین بلند و سرد و چشمه خانه بعض رود خانه ها بوده و موقعیت آن با اکثر احتمالات عبارت از حوزه علیای اکسوس (آمو دریا) و ایگزارت (سیر دریا) و اراضی متصل آنست.
"وندیداد" سرزمین "آریانا ویجو" را کنار رودخانه "وانگوهی دیتیا" قرار میدهد. بنداهش بعض رود خانه هائی را که از "آریانا ویجو" میگذشت بنام "دائى تیک" و "دارا گا Daraga" یاد کرده و یکی از کوه های آنرا "کوندراس" میخواند و تعبیر نام و تشخیص موقعیت این رود خانه ها در تعین موقعیت "آریانا ویجو" کمک زیاد میکند.
اسم "وانگوهی دیتیا" مرکب از دو کلمه است. "وانگوهی" اصلاً نام رودخانه و "دیتیا" به معنی قانون میباشد و بصورت اصطلاحی از آن این معنی کشیده میشود که در جوار آن قانون و آئینی بمیان آمده است که عبارت از آئین زرتشتری باشد. این رود خانۀ "وانگوهی دیتیا" طوریکه پیشتر اشاره شد در بنداهش بنام "دائى تیک" ذکر شده و چنین تذکار رفته که: رودخانۀ دائى تیک از "اران وج" آمده از میان کهستانات "میگذرد" باتد قیقاتی که شده و ا کثر احتمالات آنرا تائید میکند«رودخانۀ و "انگوهی دیتیا" عبارت از "رودخانۀ اکسوس" یا امودریا است زیرا تا عصر ساسانی هم کلمۀ "وانگوهی" که درین اسم داخل است بشکل پهلوی خود "وه Veh" در مورد ا کسوس اطلاق میشد و ( وه) به شهادت بنداهش ( ٢٣ ۲ و ۲۲ و XX ) و نویسندگان ارمنی و چینی نام این رودخانه بود گمان غالب بر این است که رودخانۀ "دائى تیک" متذکره بنداهش و "و انگوهی" دیتیا متذکرۀ اوستا یکچیز و عبارت از رود خانۀ آمو باشد. رود خانۀ دومی که بنام "دراگا" در بنداهش یاد شد زرافشان یا به احتمال قوی تر رودخانۀ سر دریا میباشد که سرپرسی سایکس آنرا ارانگ Arang خوانده و گوید: راجع به خانه اصلی آریائی جر و بحث زیادی شده حال آنکه روایات آنها واضح از "اران وج" صحبت میکند. این قطعه زمین بین دو رود خانه "واهی دیتیا" Vahi-Datya و "ارانگ" واقع بود و این ها نام های قدیم رود خانه اکسوس و ایگزارت میباشد.
قرار تحقیقات "گایگر" جرمنی و کشفیاتی که علمای روسی در این سال های اخیر در "تلى برزو" نزدیک سمرقند نموده اند معلوم میشود که "آریانا ویجه" همین علاقۀ ئی بوده که فرقاً تعین نمودیم زیرا ایشان هم محل آنرا در "فرغانۀ علیا" قرار میدهند.
(۲) سغده:
دومین قطعه زمین خوب جلگه ایست که در آن "سغد ها" زندگانی داشتند و عبارت از سغدیان میباشد اهریمن در پنجا ملخ را بمیان آورد که فصل ها را میخورد و درمیان حیوانات و نباتات امراض تولید میکرد.
(۳) مورو:
سومین قطعه زمین خوب "مورو" است که عبارت از حوزۀ مرغاب (مرو) میباشد. اهریمن درینجا هرج و مرج سواران یغما گررا بمیان آورد چنانچه این قطعه همیشه صحنه گیر و دار تورانی ها بود.
( ٤ ) بخدی زیبا:
چهارمین قطعه زمین زیبای اوستائی "بخدی زیبا دارای بیرق های بلند" بود. بخدی در تمام دوره های تاریخ بصفت زیبا و درخشان یاد شده در اوستا "بخدیم سریرام" در ادبیات پهلوی "بخل بامیک" آمده که معنی اولی "بلخ زیبا" و معنی دومی "بلخ درخشان" است و فرخی سیستان ازین خاطره قدیمی بصورت (بلخ بامی) یاد کرده مسعودی این مفهوم را به صورت "بلخ الحسنا" و دقیقى بشکل "بلخ گزین" ادا کرده اند و به این ترتیب واضح معلوم میشود که از قدیم ترین زمانه ها تا عصر اسلامی صفت زیبائی و مقبولی و قشنگی به صورت: سریرام، بامیک، بامی، حسنا، گزین به نام بلخ پیوست و متصل بود.
شهادت دیگر اوستا در باب "بلخ" "اردوو در فشام" یا (بیرق های بلند است) که به مرکزیت بخدی اشاره میکند و نشان میدهد که بلخ پایتخت پادشاهان "پارادانا" ( پیشدادی ) و کاوی (کیانی) واسپه بودو این افتخار را اوستا در میان اراضی شانزده گانه تنها به بخدی داده و مدققین شرقی و غربی
از روی "بیرق های بلند" بخدی را پایتخت پادشاهان پارادانا وکاوى تصدیق کرده اند.
(۵) نیسایا:
پنجمین قطعه زمین اوستائی علاقۀ "نیسایا" است که موقعیت آن بین مورو (حوزۀ مرغاب، مرو) وبخدی ( بلخ ) معین شده این محل همان طوریکه اوستانعین کرده با جزئی تحریفی که در نام آن وارد شده تازمان یاقوت حموی در حوالی میمنه شهرت داشت چنانچه نامبرده این محل را بنام "نسا" یاد کرده پس چه از روی موقعیت جغرافیائی که خود اوستا به آن میدهد و چه از روی شهادت تاریخ نیسایای اوستا بین بخدی و مورو (بلخ و مرو) عبارت از "نسا" یا میمنه است. اهریمن در انجا بی اعتقادی را شیوع داد.
(٦) هرای وه:
ششمین زمین اعلای اوستا "هرای وه" بود که عبارت از "هری" یعنی حوزۀ هریرود (ولایت هرات) میباشد اهریمن درینجا گریه و شیون را برای مرده رواج داد. قرار مقررات قوانین او ستائی اگر کسی بر مرده میگریست قطرات اشکش مبدل به رودی میشد که مانع عبور اواز پل "کنیوات" میگردید و در نتیجه به سرزمین فلاح نمیرسید.
(۷) ویکرۀ ته:
هفتمین زمین خوب اوستائی "ویکرۀته" است که عبارت از حوزه کابل است. اهریمن درینجا "پیر که خناتی تی" یعنی مفکوره بت پرستی را شیوع داد. در داستان های زرتشتی (پریکا) را بشکل پهلوان بت پرستی تصویر میکنند که آخر "ساوشیانی" Saoshyani پسر زرتشتر برا وغالب
شده و آئین او را از میان میبردارد. چون علاقۀ کابل از زمانه های قدیم یکی از مراکز بر همنی بود و ازان پیشتر بواسطۀ مجاورت بخاک هند معتقدات قبل از آریائی در آنجا رواج داشت و بودیزم هم در اینجا زودتر نفو ذکرد مصداق اشارات اوستا شده میتواند خلاصه ما خذی که از اراضی شانزده گانۀ اوستائی ذکر کرده اند همه تصدیق میکند که "ویکرۀ ته" عبارت از حوزۀ کابل است "دار مستتر" در نوتۀ ۲۲ صفحه ۱۰ جلد دوم ترجمۀ زند اوستای خود بفرانسه که در سال ۱۸۹۲ به طبع رسیده میگوید: "ویکرۀ ته" نام قدیم ( کاپل ) یعنی کابل است.
(۸) "او روا" یا "اوروه":
هشتمین زمین خوب اوستائی "اوروا" یا "اوروه" است که بعضی ها بکلی محل آنرا معین نکرده بعضی های دیگر به حدس طوس یا غزنه نه گفته اند ولی هیچ یک از ین جاها نیست زیرا قرار یکه خو اهیم دید غزنه به اسم دیگری یادشده وطوس جزء نام های دیگر آمده است. گایگر به این عقیده است که "اوروه" عبارت از علاقۀ "ارگون" است که قوم فورملی در آن در آن بود و باش دارد چون علاقه ئی که ار گون در آن افتاده با نقاط اطراف خود بنام جامع "روه" در تاریخ یاد شده و "روه" و "اروه" از روی تلفظ شباهت تام دارند احتمالات بیشتر میشود که "اوروا" یا "اوروه" اوستائی علاقۀ روه باشد که اراضی کهستانی بین قندهار و سند را در بر میگرفت چراگاهای اینجا در اوستا ذکر شده. اهریمن در میان باشندگان آن غرور را تولید نموده بود.
(۹) خننتا:
نهمین زمین او ستائی "خننتا" بود که قوم ورکانا Verkânas در آن مسکن داشتند. بعضی ها از روی تشابه نام اهالی که به"هیر کانیا" قریب است آنجا را عبارت از "هیرکانیا"یا گرگان دانسته اند که داخل قلمرو آریانای قدیم است و یکی از ولایات غربی آن بشمار میرفت.
(۱۰) هری ویتی:
دهمین قطعۀ زمین اعلای اوستائی خطۀ زیبای "هری ویتی" یعنی حوزۀ شاداب ارغنداب بود که در اوستا بصفت "قشنگ و زیبا" یاد شده. آنچه اهریمن در اینجا رواج داد در دادن مرده بود.
(۱۱) ای تومنت:
یازدهمین قطعۀ خاک اوستائی سرزمین قشنگ و با افتخار "ای تومنت" است که عبارت از وادی حاصل خیز هیرمند و سیستان میباشد. اهریمن در اینجا جادو و جادو گری را شیوع داد. رود خانۀ خروشان هیرمند با معاونین آن در فقرۀ ٦٧ زمیا دیشت ذکر شده و راجع به خود هیرمند چنین تصریح شده که امواج کف آلود آن تمام مصیبت ها را می برد.
(۱۲) را گایا ره گه:
دوازدهمین زمین اوستائی "راکا" یا "ره گه" است که آنرا عبارت از "ری" میدانند. اوستا می نویسد که اهالی آن مرکب از سه نژاد بود و آنرا سه طبقه اجتماعی، روحانیون، جنگجویان، دهاقین تعبیر کرده اند. اهریمن در اینجا بی اعتمادی را بمیان آورد."راغ " بدخشان چه من حیث شباهت نام و چه به مناسبت پیوستگی به دیگر علاقه های اوستائی مثل آریانا ویجه، بخدی سغده و چه از نقطۀ نظر زیبائی و سرسبزی بیشتر به "راگا" اوستائی مطابقت میکند "راغه" در پښتو به معنی دشت پر از گیاه و سر سبز میباشد و عموماً مورد استعمال است و بصورت خصوصی لغت قبایل مالدار افغان میباشد.
(۱۳) کخره:
سیزدهمین زمین خوب اوستائی سرزمین پاک "کخره" است که عبارت از غزنی میباشد. دار مستتر اینجا را یا در خراسان و یا در غزنی قرار میدهد.
(١٤) ورنا یاورنه:
چهار دهمین زمین اوستائی علاقه "ورنا" یا "ورنه" است که در آن "تری تو نا" یعنی فریدون قاتل "از هی دهاکا" تولد شده است شاید عبارت از اراضی با میان و بندامیر و یا "وانا" وزیرستان باشد.
(۱٥) هپته هندو:
یا نزد همین زمین خوب اوستائی "هپته هندو" یا "هفت دریا" است که عبارت از حوزه سند است و اهریمن در اینجا حرارت زیاد را تولید کرد.
(١٦) رانگه یا رانگا:
شانزدهمین زمین اوستائی اراضی است متصل سر چشمه رنگه که اهالی آن رئیس ندارند: "گایگر" رود "رنگه" را عبارت از "ایگزارت" یاسر دریا میداند و در اینصورت مقصد از علاقۀ "را نگه" حوزه یا اراضی متصل سرچشمۀ سر دریا بود.
این بود ۱۶ قطعه زمین اعلای اوستائی که همه به ترتیبی که ذکر رفت در فرکاد یا فصل اول وندیداد ذکر شده. این شانزده قطعه زمین همه بهم متصل و پیوست است و از هم دوری و پراگندگی ندارد. این قطعات در اوستا همه به صفت "سر زمین اعلی" یاد شده معذالک در میان آنها بعضی ها مزیت های دیگری هم دارند مثلاً "هری ویتی" حوزۀ ارغنداب بصفت قطعۀ "قشنگ"، "ای تومنت" حوزۀ هیرهند بصفت خطۀ "در خشان و با افتخار" کخره یعنی غزنی بصفت "توانا" و "بخدی" (بلخ) بصفت "زیبا و دارای بیرق های بلند" یاد شده و طوریکه در جایش شرح دادیم واضح معلوم میشود که "بخدی زیبا" کانون اوستائى مرکز خاک آریائی نشین و پایتخت پادشاهان بزرگ ما بود.