محمد حکیم میرزا

از کتاب: بالاحصار کابل و پیشآمدهای تاریخی

محمد حکیم میرزا شب چهارشنبه پانزدهم جمادی الاول سال ۹۶۱ یعنی در همان سالی که پدرش عزم لشکر کشی به هند داشت در بالاحصار کابل متولد شد. مادر وی ماه چوچک بیگم نام داشت همایون در سفربری هند پسر جوان خود جلال الدین اکبر را با خود گرفت و طفل نوزاد را بکابل گذاشت در حالیکه شاولی بیگ بکاولی را آتکه وی تعیین کرد و منعم خان را صوبه دار کابل مقرر نمود.

در زمانیکه همایون با سوریها مصروف پیکار بود و حینیکه برادرش در هند بجای پدر نشست حکیم میرزا بحکم تقاضای طفولیت از جار و جنجال سیاست و درد سر مملکت داری برکنار بود طفل بود و در عالم طفلی در حرم سرای بالاحصار ببازی مشغول بود و اتکه و اتالیق شاولی بیگ بکاولی و منعم خان و مادرش چوچک بانو بیگم و همشیره اش بخت النسا هر کدام برای حفظ جای و احراز قدرت از وجود او به نحوی استفاده کرده و هر چه سن و سال شهزده بیشتر میشد منفعت جوئی و اغراض حواشی وی از اعضای خانواده اش گرفته تا دیگران زیادتر میشد تا اینکه به اقتضای جوانی مشاهده خیالات دیگران و و تشویق و تحریک که امر عادی وقت شمرده میشد خود مدعی تخت و تاج شد. در سال ۹۶۳ حینی که برادر کلانش جلال الدین اکبر به سن ۱۴ سالگی در نزدیکی لاهور پادشاه شد، منعم خان صوبه دار کابل و اتالیق محمد حکیم میرزا فوراً عریضه از کابل فرستاده به جلال الدین بیعت و اظهار انقیاد نمود. بدین منوال حکیم میرزا عنوان والی کابل را احراز کرد ولی چون طفل بود همه اقتدار بدست مادرش چوچک بانو بیگم افتاد.

محمد حکیم میرزا یازده ساله شده بود که در طی سال نهم سلطنت جلال الدین اکبر در سنه ۹۷۱ ابوالمعالی نام یکنفر از سادات ترمذ که از امرای دوره همایون بود، علیه جلال الدین سر مخالفت بلند میکند و از پنجاب رهسپار کابل میشود و به ماه چوچک بیگم مینویسد که غرض وی از آمدن بکابل پناه جستن است. ماه چوچک بیگم نه تنها از او حسن استقبال میکند بلکه مزاوجت با وی را هم قبول مینماید. این ازدواج سیاسی دوام نمیکند و ابوالمعالی برای احراز مقام و قدرت مادر حکیم میرزا را بقتل میرساند و حکیم میرزا از سلیمان میرزا از بدخشان استعانت میکند و در نتیجه کابل بدست سلیمان میرزا می افتد و حکیم میرزا ،ابوالمعالی را بقتل میرساند سلیمان میرزا دختر خویش را به حباله نکاح حکیم میرزا می در آرد و امید علی نام را بوکالت وی در کابل تعیین میکند و کابل را به حکیم میرزا تفویض کرده خود به بدخشان مراجعت میکند.

بعد از این تاریخ وضعیت محمد حکیم میرزا در کابل تقویت میشود به نحوی که نه به سلیمان میرزا و نه به جلال الدین اکبر به هیچ کدام تمکین نمی کند. بر عقاید برادر بزرگش خورده گیری میکند و مردم را علیه او تحریک مینماید. خود میخواهد مقام پادشاهی را احراز ،کند چنانچه اطرافیان و بعضی مأخذ او را به صفت پادشاه هم خوانده اند از ین تاریخ به بعد میانه دو برادر بهم میخورد و جنگ هائی هم واقع میشود اکبر خود بکابل می،آید حکیم میرزا به غوربند فراری میشود و جلال الدین از نظر برادری مسئله را چندان بسختی نمیگیرد و خواهر حکیم میرزا را که بخت النسا نام داشت به حکومت کابل میگمارد و خود به هند مراجعه میکند محمد حکیم میرزا تا سال ۹۹۲ یا ۹۹۴ در کابل زندگی میکند و بالاخره در اثر افراط در باده نوشی فوت میکند و در جوار قبر جدش بابر دفن میشود.

محمد حکیم میرزا در ۳۳ سال زندگانی از تولد تا وفات در حیات پدر و در دوره سلطنت برادرش جلال الدین اکبر تقریباً همیشه در کابل بوده و با صغرسن مدتی بعنوان والی و وکیل و نظر به بعضی مأخذ به لقب پادشاه هم خوانده شده است. از کارهای مهم که خود بدان اقدام کرده یا در اثر ایمای برادرش بدان مبادرت نموده، لشکر کشی علیه کفار درههای کافرستان لغمان است که در سال ۹۹۰ سه، چهار سال قبل از وفات او صورت گرفته است. قاضی محمد سالم، امام سپاه با نگارش کتابی بنام (جنگنامه) درویش محمد خان غازی که سپه سالار قوای اعزامی بود، این خاطره را در آغوش تاریخ سپرده است در سال ۹۶۳ که جلال الدین محمد اکبر در قریه کلانور از توابع لاهور اعلان پادشاهی کرد، خاک هائی که افغانستان حالیه را تشکیل میدهد عموماً بدست حکام و امرای مغلی اداره میشد. ولایت کابل و غزنین و سائر حدود متعلقه این توابع از دامنه های جنوب هندوکش تا آب سند که به نیلاب شهرت دارد به منعم خان سپرده شده بود. قراریکه پیشتر دیدیم منعم خان اتالیق محمد حکیم میرزا بود و زمانیکه همایون رونده هند بود، شهزاده اتالیق وی را در کابل گذاشته بود منعم خان که بلقب صوبه دار کابل هم یاد شده به صفت اتالیق محمد حکیم میرزا از بالاحصار کابل به  ساحه وسیعی که از حدود غزنی تا کنارهای سند میرسید حکومت میکرد محمد حکیم میرزا و مادر و خواهرش با دیگر اعضای خاندان پادشاهی در کابل میزیستند.

قندهار و توابع و لواحق آن که اصلاً به جاگیری بهرام خان اختصاص داشت خود در رکاب همایون در هند رفته بود به اهتمام شاه محمد قلاتی اداره میشد. در بدخشان سلیمان پسر خان میرزا پسر سلطان محمود پسر سلطان ابو سعید حکمروائی داشت و على العموم خویش را در پناه کوه ها مستقل می پنداشت و وقت بوقت ادعا هائی در باب انقیاد کابل هم داشت.

هرات و توابع آن در ین موقع در تصرف صفویها بود ناگفته نماند که همانطور که بابر بعد از اعلان پادشاهی در کابل آگره و دهلی را فتح کرد، پسرش همایون هم بعد از اشغال کابل از دست کامران میرزا و احراز قدرت پادشاهی برای اشغال مجدد دهلی روانه هند شد یعنی مرکز پادشاهی مغلی بار دوم از کابل به دهلی منتقل شد.


بغاوت ابوالمعالی، جنبش سلیمان میرزا در بدخشان

حمله سلیمان بر کابل، حرم بیگ مشهور به ولی نعمت

منعم خان و مرمت کاری برج و باره قلعه کابل

محاصره کابل، قاضی خان بدخشی

حرکت زنان و دودمان بابری از کابل بطرف هند