138

مقدمه

از کتاب: سرود خون

بسم الله الرحمن الرحیم 


اذاالتسبست علیکم الفتن کقطع اللیل المظلم فعلیکم بالقران 1 

پیکر هستی ز آثار  خودی است

هرچه میبینی ز اسرار خودی است

وانمودن  خویش را خوی خودی است

خفته در هر ذره نیروی  خودی است

چون حیات عالم از زور خودی است

پس بقدر استواری زندگی است 

اصول و ضوابط سیستم سیاسی  حاکم بر یک کشور بر تمام ابعاد و اوضاع زندگی  فردی  و زیست اجتماعی  مردم آنکشور اثر گذار است، از آنجائیکه اوضاع اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی .. تا حدودی  تابع قوانین نظام حاکم  بر جامعه می باشد، لذا ثبات  و استحکام نظام یا تزلزل و از هم پاشیدگی رژیم در وضعیت عمومی جامعه فوق العاده موثر بوده و نقش تعیین کننده ای را داراست .

صلح و امنیت و آرامش نسیم معطر خود را دارد و بحران و فتنه و آشوب  رنگ و بوی دیگری به اجتماع می بخشد، در شرایطی که جنگ و در گیری و دعواست  همه چیز غیر طبیعی  به نظر می رسد علی الخصوص  که این آشوب یک جنگ فتنه انگیز داخلی بوده، آتش فروزش ابر قدرتها و هیزم بیار معرکه اش نامردمان وطن فروش باشند. 

در یک  ستیز نا متعادل نا هماهنگ داخلی که نیروی ها نابرابری متخاصم از یک طرف بین خود و از طرف دیگر به صورت غیر منظم و پراکنده با دشمن مشترک در نبرد هیچ ضابط و قانون پایدار و مورد احترام باقی نمی ماند.تشتت و پراگنده گی و بی نظمی و از هم پاشیدگی  بر کل  اوضاع حام می باشد و بهترین  و نزدیکترین تعریف واقعی از یک چنین وضعی  همان فتنه و آشوب است، و این درست زمانیست که حق و باطل درهم آمیخته و به هم  پیچیده اند. یکی بدون دلیل بر قول باطل  اصرار می ورزد و دیگری با حجت نا استوار در پی اثبات حقیقت بر آمده است، عفریت جهل و هیولای نا آگاهی دست بدست هم داده پیام آوران حسد و بغض و کینه و تعصب اند، در چنین اوضاع تاریک زا و ظلمت خیز است که طاعون بی تفاوتی ، انزوا ناامیدی و از همه بد تر افسردگی به سراغ جامعه آمده کانون هستی و ستون استقامت و ثبات آنرا درهم می ریزد.

در چنین فضای غبار آلود ظلمتزا و آشوب خیز تشخیص راه صواب و خطا بسیار دشوار و غامض است، چه بسیار  اند مردان بزرگ بر گزیدۀ که وقتی در مسیر سیل بنیان برانداز حوادث قرار می گیرند و در جریان تند باد دهشت زای  طوفان واقع می شوند راه گم می کنند و منحرف می گردند و به بیراهه می روند و یا در هالۀ ترس و وحشت برای  ابد در گورستان انزوا و نا امیدی و افسردگی و بی تفاوتی منزل می گیرند.

بسیار بوده اند و دیده ایم مدعیان مبارزه و جهاد را که پس از عبور از چند گردند و جهش از چندین پرتگاه در برار یک مانع صعب العبور حادثه آفرین پر پیچ  و خم، از پویائی و تحرک باز می مانند، از سستی اراده عزم متزلزل  و ایمان نا پایدار متوقف می شوند و به بن بست می رسند و سقوط می کنند آری ظاهرا بسیار اند استوار قامتان ثابت قدم که بعد از طی چند گام ناموفق در برابر حوادث و ناملایمات مانند محتضران بی رمق رنگ می بازند و از جریان انقلاب بدور، و در زیر تل انبار آرزوهای نایافتۀ خویش عملا نابود می شوند. 

اگر به تاریخ نظر افکنیم بسیار می بینیم رهبران راه و روشن گران مسیر را که با اندکی غفلت در آشفته غوغای ستیز بین حق و باطل و خیر و شر راه گم کرده خود خار مسیر و سد هدف شده اند و گاهی یک لحظه دوری از صراط مستقیم رضای خدا و اراده مردم، بنیان برانداز ترین شکست ها را سبب شده است. 

زمانیکه انسان  خود را در محاصرۀ کامل تاریکی و جهل و فتنه و فریب  و نیرنگ  و ریا و تظاهر و دروغ و مکر وحیل .. گرفتار می بینند و رگبار تگرگ ظلم و ستم بر او می بارد. دوست و دشمن نا مشخص اند و ظالم  و مظلوم ناشناخته و در یک جلمه فتنه و آشوب است احساس تنهائی می کند و عطش نیازمندی او را به جستجوی دلیل  و راهما و هدایت گر می برد و از آنجا که در آن حال و احوال هیچ کس را به هیچ کس اعتمادی نیست تنها و افسرده حال و غریب می ماند و این جاست که شان عمل به این حدیث مبارک از هر زمان دیگر سزاوار تر به نظر می رسد که: اذا لتبست علیکم الفتن کقطع اللیل المظلم فعلیکم بالقران.

زمانیکه ظلمت و تاریکی و جهل و ناآگاهی جامعه را فرا می گیرد و رهبران مریض برای تحقق آرزوهای استبدادی و استکباری خویش با فریب و نفاق توده ها را بسیج می کنند و برای رسیدن به امر مباح چندین منکر واجب  را زیر پا می گذارند هیچ میزان و محک سزاوار تر از قرآن مجید سراغ نداریم، و اما از این کتاب ظلمت سوز و تاریکی زا، هر کس به میزان آمادگی ها و زمینه مساعد معنوی که برای پذیرش آن در خود ایجاد نموده است بهره می برد یا به عبارت دیگر گرفتن پیام نور آفرین قران تابع عوامل و زمینه هایست که در انسان بوجود آمده باشد یعنی بریدن از همه ای طاغوت ها و اجتناب از پلیدی ها و زشتی ها و فساد ها و در یک جمله ترک همه ای شیاطین و تمامی نا محرمان و آنگاه با قران انس گرفتن و عشق ورزیدن و با او به پرواز آمدن و به معراج سعادتمندی رفتن. و گرنه خود در منجلاب فساد و رذالت غوطه ور بودن و یا بر سکوی خیانت و ستم تکیه زدن و آنگاه به ظاهر آیۀ و جملۀ از قرآن خواندن و حجت آوردن مکر است با قرآن و کسانیکه با قرآن مکر نمایند هر گز  راه به سوی سعادت نخواهند برد. آنانیکه بنام مجاهدان اسلام و رهبران مقاومت رشتۀ سر نوشت مردم را بدست گرفته و در مسیر انقلاب به پیش می تازند و منت می گذارند، بایستی از انقلاب اول تصفیه باطن و خود سازی فردی موفق  و رستگار بیرون آمده باشند و الا روشن است که انقلاب را و مردم را از یک تاریکی و اسارت به سوی یک ظلمت و بردگی دیگر رهنمون اند که آغازش ننگین و پایانش ناپیداست. 

فقط کسانی از این راه پیروز و سربلند به منزل رسیده اند که هم به خصم درون و هم به دشمن بیرون نه گفته اند یعنی  نه در برابر هوس ها و هواها و شهوات و نه در مقابل ستم و طاغوت .

ایجاد یک جامعه سالم، آزاد و نیرومند و شکوفا میسر نمی شود مگر اینکه افراد ان اجتماع تغییر کنند و این وعده قرآن است و حق است که: ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیر و اما باانفهسم"

بد بختی انسان از آنجا آغاز می گردد که از خود بیگانه می شود و سپس از جامعه و فرهنگ و جامعه و کشور بی تفاوت می ماند. و از این جاست که نخستین شکوفه های استعمار می شکفد و این حضیض ذلت و گاهی به آنجا می رسد که دین و وطن و آزادی ارزش خود را از دست می دهند و حتی این بی ارزشی نیز ارزش به شمار می آید! و از این جاست که –

-

-

-

-

-


باور و اعتقاد پیدا می کنیم که ما قبل از انقلاب سیاسی و نظامی  و اجتماعی و یا حد اقل در موازات آن ها به یک انقلاب عظیم و بنیادین فرهنگی فکری نیازمندیم.

آری  اندیشیدن به این فاجعه ها ، هم سنگین بار خود سازی، و هم هوشیاری ای را که باید با آن همراه باشد. مشخص می کند و این درس بزرگ را به ما می آموزد که انقلابی شدن پیش از هر چیز مستلزم یک انقلاب ذهنی یک انقلاب در بینش و یک انقلاب در شیوه تفکر ماست انقلاب توام با این آگاهی که ثمرۀ تجربه ای بزرگ تاریخ انسان است، این آگاهی که خدا پرستی را قشر انحصار گربه ابتذال کشاند و سوسیالیسم را مارکسیسم به اکونومیسم جبری کور مادی بدل کرد و آزادی را سرمایه داری نقابی برای نفاق و فریب  ساخت، انقلاب فکری تلاش برای شناخت این بزرگترین مسح زمان ماست، و در عین حال دست یافتن به یک  لیافت ذهنی است که بتواند وحدت میان مفاهیم عبادت و کار و مبارزه اجتماعی را دریابد 

و اما در افغانستان حرف از این  حرف ها گذشته است تو گویی تمام عمال بیگانه دست بدست هم داده و متحد شده اند که به معنی واقعی کلمه فتنه و آشوب بیافرینند، بحرانی که در آفرینش و ایجاد آن همه ای ایادی استکبار از قربانیان ذوق زدۀ مکتب مارکسیسم گرفته تا فرهنگیان فرنگ دیدۀ بی فرهنگ نقش دارند، و بنائی که هر نا آگاه جهالت زده ای در احداث آن خشتی نهاده است.

اینه همسایۀ شمالی ما بعد از نیم قرن لاف دوستی با ارتش مسلح و مجهزاش  به بهانۀ حفاظت و حمایت از رژیم متزلزل و در حال ریزش مارکسیستی به کشور ما یورش آورده جنابت می آفریند و هست و نیست ما را به غارت می برد نمائی  از این بحران می باشد.

اینکه باز انقلاب 17 اکتبر کما فی السابق و طبق  سنت معمول و همیشگی اش در سایۀ رگبار خمپاره و آتش و انفجار و بمب صادر می شود و یک مملکت پهناور با بیست و پنج میلیون نفوس قربانی توسعه طلبی یک ابر قدرت شده است بر همگان آشکارا و مبرهن است که حدیث این خون جگر بماند تا مجال و مقال دیگر 

و آنچه دوست و دشمن در آن متفق القولند این است که بجز عدۀ از ملحدین تمام ملت بر علیۀ رژیم دست نشانده و یورش  وحشیانه کرملین بپا خاسته از استقلال، آزادی ، دین و ناموس ملی خویش جانانه دفاع نموده اند و خون خود را قربانی کرده اند تا آزادی و کشور پایدار بماند اما این نیز حدیثی از حادثه است.

حقیقت این است که ما در افغانستان در موازات جهاد و مبارزه مان بر علیه متجاوز یا متجاوزین به یک انقلاب بنیادین فرهنگی، فکری و اجتماعی نیازمندیم ، انقلاب فرهنگی ایکه مناسبات و روابط منحط تعصب آور جاهلانۀ جامعه را درهم بریزد دشمنی و خصومت غیر علنی زبانی را نابود سازد ودر ویرانه های خاکستر ریز آتش دیدۀ تفرقه و سوء ظن و اختلاف و نفاق، شبنم محبت و نسیم جانبخش صمیمت و عشق و دوستی ایجاد نماید.

انقلاب فرهنگی که خرافات و بدعت های اختلاف انگیز و تفرقه افگن را از دامن پاک اسلام راستین بزداید و دین چنانکه محمد (ص) آورده است بشناسیم نه در جامۀ که اصحاب حمود و انجماد، دکانداران تزویر و ریا و خواب آوران افسانه سرا تلقین کرده اند.

انقلاب فرهنگی که کابوسکذائی مقدس ما بانۀ قشر انگل زیست جامعه را که مدعی اند، شرافت، فضیلت و نجابت را از نیاکانشان که آنها نیز اغلب نداشته اند، به میراث آورده اند درهم شکند.

انقلاب فرهنگی برای نابود نمودن و خفه کردن تمامی زمزمه های شوم خفا شان نگون بخت ظلمت سرای، که در هیت های گونا گون با شیوه های مختلف در زمانهای متفاوت به خصومت و دشمنی با زبان و فرهنگ فارسی بر خاسته اند و بنا دارند که این گنجینۀ پر بها و میراث گرانقدر معنوی تمدن اطوار پیشین کشور را نابود سازند.

انقلاب فرهنگی که کانون اندیشه های بسته را از هم بپاشد و زمینه های فکری حکومت خان سالاری ، امتیاز نسب و روابط غیر عادلانۀ اقتصادی قرون دور از تمدن را باطل سازد.

و در یک جمله انقلاب  فرهنگی برای باز گشت بخودی خود، به قرآن و به اسلام راستین، و جهش و تلاش برای ایجاد و بنیان یک جامعه شکوفا، سالم پویا، پر تحرک و وارسته از بند و زنجیر ظاهر گرایان فریبگر و قشر پرستان ناآگاه که در آن از دکانداران زهد و ظاهر فریبان افسانه سراخبری نباشد.

آگاهان مطلع اند که تجاوز و هجوم مسلحانۀ مکتب مارکسیسم آب به جویبار خشکیدۀ آسیاب متروک مطرودین اجتماع ریخت، و باز بازار بردگی فکری و انحصار اندیشۀ عدۀ تاریک گرا نار آفرین را رونق بخشید، و زمینه را برای نفوذ و گسترش دشمنان سوگند خورده اسلام راستین مساعد ساخت، تا از مغاره های سکوت و انزوا و تیره بختی بیرون آمده توسس ارادۀ مردم را بدست گرفتند و از یک جهالت به جهالت دیگر را رهبر شدند. انقلاب برای درهم ریختن تمام این ساختمان های در حال ریزش است که زخم ناسور و مرض مزمن حیات و دین گشته اند. 

همانطوریکه تا به همه ای بت ها شیاطین  و طاغوت ها نه نگوئیم به خداوند آری نه گفته ایم به همان صورت تا زمانیکه تمام پیوند ها، روابط مناسبات ضابط ها و قوانین تخیلی، خرافی و ضد انسانی و ضد ارزش های عالی را درهم نریزیم، نمی توانیم بر خاکریز تعصبات کهن بناوی وحدت آفرین نو احداث نمائیم. آری انقلاب فکری برای بازیابی و شناخت ارزش های والای فراموش شدۀ انسانی و قرآنی و الهی است.

سر انجام انقلاب فرهنگی برای بنیان جامعه ای که دگر در آن مبارزه با جهل، کفر، و ستیز با ناآگاهی و ظلمت الحاد شمرده نشود، تا بی تفاوتی و بیگانه زدگی زمینه رشد و گسترش استعمار را فراهم نسازد.

در موازات این اندیشه ها بود که بر آن شدیم تا جوانه های شعر و ادب نوین انقلاب را که در جریان جنگ و جهاد ده ساله کشور سر زده است، بدور از گروه  گرایی ها، حزب پسندی ها و دسته بندی ها مورد مطالعه و معرفی قرار بدهم و با شما مبارزان و مجاهدان سنگر های شمشیر و قلم به گفتگو بنشینیم و درین مهم از شادوران استاد خلیل الله :خلیلی" آغاز نمودیم.

اینک جلد اول بر گزیده ترین اشعار استاد خلیلی را در جریان انقلاب تقدیم شما دوستداران شعر و ادب زبان فارسی  می نمایم، و جلد دوم آن که انشاء الله به یاری خدای رحمن در پی خواهد آمد، ضمن تحلیل و بررسی آثار منثور استاد در بر گیرنده برگزیده ترین اشعار دوران انقلاب که احیاء تا حالا چاپ نشده یا بدست، نرسیده است خواهد بود.

همتم بدرقه ای راه کن ای طائر قدس

که دراز است ره مقصد و من نو سفرم