آشوریها و آریانا

از کتاب: تاریخ افغانستان

از روی آنچه در فصل اول و دوم و سوم تا اینجا نوشتیم حالا این مطلب روی همرفته واضح معلوم میشود که کانون نژاد و مدنیت و تهذیب، و ادبیات و زبان و عنعنات و مملکت داری آریائی سرزمین دو طرفۀ هندوکش یعنی آریانا بود. این مطلب یعنی مر این مطلب یعنی مرکزیت کانون آریائی در اینجا از خلال ادب و عنعنات و تاریخ و کشورداری وسلطنت و بسا شواهد دیگر که تفصیل آنها در فصلهای گذشته شرح داده شده است به ثبوت رسیده و حاجت به تکرار ندارد. 

همین قسم سامیها هم از خود کانونی داشتند که بین النهرین و گوشه گی از عربستان شمال شرقی را در بر میگرفت ایشان درین حدود پیش از آریائی ها مراتب مدنیت و تهذیب و مملکت داری را به نامهای اقوام مختلف خود پیموده بودند.

در سر فصل دوم زمانیکه از علل ظهور رفورم قوانین اوستائی صحبت میکردیم به این موضوع هم تماس نمودیم که وضعیت خارجی: توریاها در شمال، وداسیوها در شرق و سامی ها در غرب ایجاب میکرد که آریاها هم در کشور خود آریانا بحال و موقعیت خود فکری کرده و سیاست معینی را در حیات تهذیبی و اداری خود پیش گیرند.

قراریکه در موضوع "از هی داها کا" ( صفحه ۲۲۹ ) متذکر شدیم درین شبهه می نیست که سامی های بین النهرین تقویت یافتن کانون آریائی را در آریانا و تشکیل سلطنت هائی را در آنجا خلاف مصالح خود تصور می نمودند. و بعد از پنکی سلطنت پیشدادی بلخی بدست موسس بزرگ آن یاما پادشاه تاسیس شد در صدد مخالفت برآمدند چنانچه قرار نظر به بعضی مدققین شرح دادیم که "از هی داهاکا" را کلدانی ها میدانند و میگویند که بدست ایشان سلطنت موسس پیشدادی سقوط کرد ولى فوراً فریدون متهاجم را عقب زده وسلطنت پیشدادی را مجدداً در آریانا برقرار نمود.

به این طریق سامی ها پس به حوزۀ رودخانه های بین النهرین محدود شدند و سلطنت آریائی در دو طرفۀ هندوکش روز بروز کسب قوت و شهرت نمود ولی آرزوی تجاوز سامی بطرف شرقی بکلى ساقط نشد.

یکی ازین دولت های قدیم سامی که تها جمانی بطرف شرق نمود. وسلسلۀ جنگ هائی با شاخه های آریائی کتل باختری مهاجر یعنی امادی (ماد) و پارسوا (پارسی ها) داشته در خاک های آریانا هم فتوحات موقتی نموده است دولت آشوری است. 

مملکت آشور یا آشوری اصلاً شامل حوزه سفلی دجله بوده از طرف غرب از نقطۀ تقاطع رود خانۀ دجله و "کورنیب" Kournib تا جلگه های مرسوبی کلده و نزدیکی های حوزۀ فرات انبساط داشت و بطرف شرق مجرای وسطی رودخانۀ "زاب" Zab و دامنه های کوهای "زگروس" Zagros حد فاصل بین آشور و اقوام "کوسه ها" و قبایلی شده بود که در خاک های مدیا خودسرانه گشت و گذار داشتند. شمال و جنوب کشور آشور را کوه "مازیون"Masion   وادهم Adhem معین میکرد. 

اوائل تاریخ واقعی آشور روشن و رضائیت بخش نیست اینقدر معلوم میشود که در حوالی قرن ۱۵ ق م اقتدار کلده رو به ضعف نهاده و شاهان محلی در علاقۀ فوق بمیان آمده است. این وضعیت تاریک و در هم و برهم مدتی دوام کرده تا شخص مقتدری بنام "نینوس" درحوالی شاید هزار ق م یا چیزی بیشتر از میان آشوری ها ظهور نمود.

"نینوس" در داستانهای آشوری بحیث پادشاه خیلی بزرگ و مقتدری ترسیم شده. مشارالیه پس ازینکه قشون بزرگی آماده تربیه و مسلح نمود بابل، ارمنستان، ومدیا واراضی غربی آسیا را تا سواحل بحر مدى ترانه اشغال کرد و آنگاه به فکر تعمیر شهر بزرگ و با عظمتی افتاد که چهار صد و هشتاد "استاد" (هشتادونو کیلومتر) احاطۀ آن بود و آنرا بنام خود "نی نیو" (نینوا) نام نهاده و یکی از سحر انگیز ترین شهرهای مشر بود.


بعد ازینکه شهر "نینوا" به اتمام رسید یا قرار بعض نظریه ها هنوزنیم کاره بود که فکر حمله بر آریانا و فتح باختر هم در سر پادشاه آشوری افتاد. پادشاهی که همه خاک های غرب آسیائی را مطیع خود ساخته از روی جاه طلبی تحمل نمیتوانست که دولت مقتدر آریائی را به بیند. میگویند که "نینوس" از تعداد زیاد مردان جنگی و حس سلحشوری باشندگان آریانا و سپاده دولت باختری و مشکلات اراضی مطلع شده ترتیبات بسیار بزرگ گرفت و قشون تمام ملل واقوام مطبع خود را جمع کرده و به تعداد ۱۷۰۰۰۰۰ پیاده و تقریباً ۲۱۰۰۰۰ سوارو ١٠٦٠٠ عرادۀ جنگی آماده نموده وبطرف سرحدات آریانا به حرکت افتاده. 

بعض منابع پادشاه این وقت آریانا را که از "بخدی" بر کشور خود حکمفرمائی میکرد بنام "اوگزیارتس" Oxyartes یاد کرده اند بعض منابع یونانی از مقابلۀ پادشاهی بنام زوراستر در باختر بانینوس سخن رانده اند بهر حال شخص پادشاه و نامش هر که و هر چه بوده به مجرد اطلاع از حملۀ آشوری ها سپاه و پهلوانان جنگی خود را که تعداد آنها را ۴۰۰۰۰۰ نفر می نویسند جمع کرده و برای مقابلۀ آشوری ها تا قسمت های صعب العبور کهستانی غرب آریانا پیشرفت و در انتظار حمله دشمن ترتیبات گرفت آشوری ها که بواسطۀ تنگی دره ها دسته دسته شده بودند و به ترتیب عبور میکردند و در جلگه مجتمع میشدند چون یکعدۀ کافی آنها در یک نقطه جمع شد، پادشاه آریا نام جال تمرکز تمام قوا را به آنها نداده و برایشان حمله برد و تقریباً صد هزار نفر آشوری را بقتل رسانید درین فرصت ما بقى قشون آشوری فوراً در اراضی هموار جلگه رسیده و در اثر تفوق تعداد باختری ها را پریشان ساختند و ایشان را عقب زدند. در شهرهائی که بین "بخدی" و سرحدات غربی آریانا افتاده بود مقاومت هائی بر علیه سپاه مهاجم آشوری بعمل آمد ولی یکی بعد دیگری فتح شد و پادشاه باختر و قسمت اعظم سپاه آریانی خود را به مرکز مملکت شهر "بکترا" بلخ محصور ساختند و ا آنجا در صدو مدافعه بر آمدند و تا دو سال شهر مستحکم "بکترا" محاصره ماند. و نیروی نینوس و تمام قشون آشوری ومستمکات ومتصرفات آسیائی او آنرا فتح نمیتوانست.

اینجا است که قصۀ مداخلت "سمیرامیس" بمیان می آید. سیمرامیس یکی از زیباترین، دلاورترین، سحر انگیز ترین دختران و زنان و ملکه های آسیائی است که اصلا در آوان طفلی شبانی موسوم به "سیماس" او را یافته و درخانه خود کلان نموده بود و "اوانس" Cannes حکمران نامی با او ازدواج نمود و اورا در جنگهای باختر با خود آورده بود. میگویند که آخر در اثر نقشه های" سمیرامیس" و تدابیری که بخرج داد حصار مستحکم "بکترا" بعداز دو سال مقابلۀ شدید و ناکامی ها و ناامیدی های شاه و قشون آشوری فتح شد. و نینوس با این زن دلاور ازدواج کرد و ملکۀ سمیرامیس شد و بسان شهر بایل را بنانهاد.

نینوس وسمیرا میس بعد از فتح حصار بکترا بفکر هجوم هند وارضی ماورای غرب اندوس هم افتادند زیرا ثروت هند درین وقت هم چشم کشور کشایان را جلب میکرد، بهر حال کامیابی نصیب شاه و قشون آشوری نشده و از سواحل اندوس عقب نشینی کردند.

تهاجم نینوس بطرف شرق و فتوحات او در خاک های آریانا اولین تماسی است که میان کشورها و نیروی آشوری بعمل آمده است. از شرح وقایع این زمان معلوم میشود که زمانیکه دولت جوان آشور در حوزۀ سفلی دجله در اثر ضعف دولت کلده عرض وجود میکرد دولت مقتدری در آریانا وجود داشت که مرکز آن شهر بخدی بود. پیش ازین که نینوس و سمیرامیس بدنیا آیند پادشاهان و حکمفرمایان مقتدر و با عظمتی در آریانا سلطنت کرده و بخدی دودمان های محتشم سلطنتی پاراداتا و کاوی را دیده بود. نینو او بابل کهن ترین و سحر انگیز ترین شهرهای آشوری مانند طفلی در مقابل کنگره های حصار کهن و مستحکم بخدی عرض وجود کرد و کلان شد و شهرت یافت. زمانیکه حصار بکترا در مقابل نینوس و تمام قشون آشوری و متصرفات او دو سال کامل ایستادگی میکرد نینوا نیمه آباد بود و بابل پا بعرصۀ وجود نگذاشته بود بهر حال اینها پارۀ ملاحظاتی بود که ضمنی بعمل آمد.


فتح نینوس وسمیرا میس آمدن و رفتنی بیش نبود و مجدداً خاک آریانا بدست زعمای ملی افتاد و حکمفرمایان ما به تشکیل سلطنت پرداختند. آشوری ها عقب نشسته رفتند و به خاکهای اصلی خود در حوزۀ بین النهرین مستقر شدند و وضعیت آنها تا قرن ۹ مسیحی به همین ترتیب دوام کرد. درین وقت ها امادی (مادها) و پارسوا (پارسی ها) در اراضی متقابلۀ خود خوب آشنا ومستقر شده بودند و به آرامی به تربیه حیوانات و کشت و کار اراضی خود مشغول بودند که دوباره آشوریها بنای تهاجم را بطرف شرق گذاشتند. صدمه هایی که به پیکر ماداها و فارسی ها وارد شده بود بهبودی نیافته بود که باز جنگ و مقاتله آغاز شد تیگلت پیلسر اول بطرف غرب تا بحر "بزرگ غرب" یعنی بحر مدی ترانه رسید و بنادر سواحل شام باج پرداز آشوری ها شد. آنگاه بطرف شرق توجه کردند "سلما نسار" دوم و "بن نریر سوم" بر بابل غالب شدند و قوای آشوری بعلاوۀ مدیا تا سواحل بحر خزز نفوذ یافت و "تیگلت پیلسر دوم" بیشتر بطرف شرق توجه نمود تصادماتی را که بین دولت آشوری و مادها و فارسیها بعمل آمده در فضل هخامنشی شرح دام ایم اذا ذکر آن در اینجا مورد ندارد بلکه فقط میخواهیم تماسی را شرح دهیم که مجدداً بین حواشی غربی سرحدات آریانا و دولت آشوری بعمل آمده است. کتیبه تیگلت پیلسر دوم که در کلاخ Chalah پیدا شده و از سال اول تا ۱۷ سلطنت او را در بر میگرد و بصورت فهرست نقاط مفتوحه او را بطرف شرق شرح میدهد شامل یک سلسه اسمائی است که با علاقۀ نارمی  Narmi شروع شده و علاقه های پرسوا Parsua و "زیکروتی Zikruti" یساآ Nisaa وارا کوئی Arakutti هم دران تذکار رفته است. چیز مهمی که اینجا از نقطۀ نظر تاریخ کشور ما شرح میخواهد همین چند اسمی است که در کتیبه مذکور ذکر شده و مدققین هم برای تعیین حدود شرقی فتوحات تیگلت پیلسر دوم در اطراف آنها مطالعه کرده اند.

تاریخ این کتیبه را در سال ٧٤٥ یا ٧٤٤ ق م قرار میدهند و در باب اسمای "نیسا آ" "زیکرونی" و "اراکوتی" چنین اظهار نظریه میکنند که موقعیت آنها خیلی مشکوک است معذالک قرار تحقیقاتی که بعمل آمده "نیساآ" عبارت از "نیسا" شرق مدیا بود. "زیکروتی" که با "نیسا آ"یکجا ذکر شده شابه عبارت از "سگارتی های" Sagartians هرودوت و "اساگانا" Acagarta کتیبه های هخامنشی باشد و هر و دوت در میان قبایل پارسی از ان ها نام برده است.


"اراکوتی" شکل سامی نامی است که در اوستا "هراویتی" ذکر شده و یونانی ها اراکوزی ساخته اند و عبارت از رودخانه ارغنداب است که با هیرمند به هامون سیستان منتهی میشود. از روی این اسم اخیر معلوم میشود که تیگلت پیلسز دوم آشوری در طی جنگ های خود بطرف شرق بعد از فتح خاک های مدیا و فارس داخل سرحدات غربی آریانا هم شده تا هامون سیستان و حتی حوزه ارا کوزی (ارغنداب) هم پیش آمده بود ولی از حواشی سرحدی و سیستان و اراکوزی پیشتر بطرف قلب مملکت آمده نتوانست، حتی از روی کتیبه که اراضی مفتوحۀ جنگ دوم او را بطرف شرق شرح میدهد معلوم میشود که نفوذ او در سرحدات غربی آریانا و اراکوزی بی دوام بوده زیرا نام "ارا کوتی" (حوزۀ ارغنداب) در آن نیامده حتی "نیسا آ" هم در ان ذکر نشده و ازین واضح معلوم میشود که سلطۀ اوازین قسمتها بزودی برداشته شده است. برعکس نفوذ و تسلط او در علاقۀ "زیکروتی" و بالای مادی Madai (مادها) و پارسوا (فارسی ها) شدیدتر شده و با جنگ های دیگر تجدید و تکرار گردیده است که بدان ها کاری نداریم.

این بود شرح تماسی که دولت آشوری یکدفعه در عصر نینوس وسمیر یرامیس و بار دیگر در عصر نیکلت پیلسر دوم با کشور ما حاصل کردند و دومیرا جز تماس سر حدی چیز بیشتر نمیتوان خواند در اثر این تماس آشوری ها نظریاتی راجع به آئین اوستائی آریانا پیدا کرده اسم "زوراستر" و بعض اصولات آئین وفلسفۀ حیاتی او را خارج سرحدات غربی آریانا نشر کردند.