32

در بیان بعد مصالحۀ امیران سندهـ

از کتاب: تازه نوای معارک

در بیان بعد مصالحۀ امیران سندهـ، آمدن سردار محمد عظیم خان در شکارپور ووصول مالیات از امیران و روانه شدن طرف خراسان 

نقاش قلم مانی رقم، که مصور تالیف سخن طرازیست، تصویر (۱) این مدعا را چنین نگارش میدهد که : در سنۀ امیران سندهـ بمکان مالوفهف عالیجاه سردار بلند اقتدار محمد عظیم خان، رونق افزای شکارپور، و در باغ شاهی منزل انداز گردیده، شب و روز در نای و نوش و تماشای لولیان شهر آشوب و شیرین کار کشمیر بی نظیر محو، و مست جام می عیش و عشرت بود.

بعد از چند روز مبالغ اخراجات و مالیات از امیران موصوف عاید خزانۀ خود نموده، و برای طلبانیدن ساهو کاران که فراری بودندف بسیار استمالت نامها نوشته فرستاد. لیکن ساهو کاران بدار مدار پرداخته، از لحاظ عاقبت اندیشی و ترس جان و عزت خود، از آمدن خود در شکارپور (متعذرو) پهلو تهی میکردند، و در جواب استمالت نامها، عرایض خود را بعبارات 

------------------------------------------------------------------- 

(۱)الف: تصور. ک ، ب: تصویر.

مرغوب بعرض رسانیده، بخوش دلی سردار ممدوح می پرداختند، و گماشتگان معتبر و هوشیار بجهت خدمتگذاری سردر معظم الیه مامور نمودند.

تا همینکه: سردار موصوف معۀ حشم، از شکارپور براه کچهی (۱) تشریف فرمای خراسان و بسبب قلت آب، دسته دسته لشکر جداگانه از دشت بدشواری گذشتند، با این هم بسیاری از مردم لشکر و اسپان ضایع شدند. و زمام نظامت ملک شکارپور سردار ممدوح بعالیجاه سردار شیر بیشۀ جلادت و شجاعت سردار شیر دل خان (۲) مفوض نموده. از جانب او عالیجاه رفیع جایگاه عدالت دستگاه نایب ملا مومن خان غلزئی به نیابت عهدۀ نظامت شکارپور مامور گردید.

هر چند قصاید جوانمردی و علو همتی و عدالت گستری نایب ممدوح از مدح شعرای فصیح اللسان و بلیغ البیان بیرون (۳) و کریم الاخلاق کثیر الاشفاق رعیت پرور عدالت گستر منبع سخاوت، مظهر شجاعت بوده. در عین جلوس حکومت شکارپور نایب مذکور، مردم بلوچان قطاع الطریقان شقاوت نشان، در تاخت و تاراج رعایا و مردم مترددین الی 

-------------------------------------------------------------------- 

(۱)کچهی=سر زمین بین جیکب آباد و سبی را کچهی گویند که بطرف شمال جیکب آباد بفاصله ۶۰ میلی واقع است، و راه آهن ازان بطرف سبی و درۀ بولان میگذرد.

(۲)در سراج التواریخ بجای شیر دل خان، رحمدل خان است.

((۳)ک، الف: پرفت ؟ ب: بیرون.

دروازۀ شکارپور صرفه نمیکردند. نایب ممدوح از روی غیرت ایمانی و شجاعت و مردانگی، باوجودیکه ماه صیاح و ایام گرم که ماهی در مجمر دریا می سوخت، و روزه بدهن داشت، باینهم بمعۀ عمله خود در تعاقب بد کاران افتاده. و چون باز بلند پرواز، خود را بر سر بدکاران رسانیده، طائر جان بد کاران صید سرپنجۀ اقتدار خود می نمود.

بعضی از مفسدان رهزنان را در انجا مقتول ساخته، سرهای آنهارا بریده، و برخی را زنده اسیر نموده می آورد. چنان قانون سیاست و حکمرانی در نوا آورده بود، که دوباره زمزمۀ زد برد بدکاران گوشزد هرخاص و عام نمیگردد، و شاهد امن و امان هم آغوش خلق الله رعایا گردیده. مترددین شوارع بی دغدغه بخاطر جمع امد و رفت شهر بشهریف قریه قریه می نمودند.

تا مدت هفت هشت ماه نایب معظم الیه جرعه نوش بادۀ حکومت شکارپور بوده، از روی عدالت و انصاف بر طبق مضمون کریمه ان الله یامر بالعدل و یحکم بین الناس باحق عمل نموده بانتظام مجموعه امورات خلق الله رعایای شکارپور می پرداخت، که هر کس وضیع ممدوح ممنون وشکر گذار بودند.

بعد ازان سردار بلند اقتدار سردار رحمدل خان (۲) از قندهار

------------------------------------------------------------------ 

(۱)از آیات قرانی اقتباس شده مضمونا. (۲) یکی از برادران وزیر فتح خان [رک : تعلیق ۴].

بنا بر حکومت شکارپور تشریف فرمای گردیدند. و نایب ممدوح، در رد آشام قدح عزل شده، متوجه خراسان. و در حین روانگی این نوازندۀ قانون سخنوری را نیز تکلیف رفتن، جانب خراسان نموده، لیکن قانون سخنوری را نیز تکلیف رفتن، جانب خراسان نموده، لیکن دران اوقات، بسبب عدم رخصت والدین که رضا جوئی اوشان سعادت دو جهانی و خوشنودی یزدانی است، اتفاق رفتن خاکسار نیفتاد. 

بعد از چند ماه بموجب طلب نایب موصوف و حصول رضامندی والدین، روانۀ خراسان گردیدم هر چند بندگان سردار رحمدل خان بجهت ملازمی و توقف در شکارپور به خاکسار بسیار فرمود، لیکن عالیحضرت رفیع منزلت میرزا عطا محمد خان قندهاری که بلباس رنگین بلاغت و سخنوری و بحلیه فصاحت و نکته پروری آراسته و پیراسته بود، باتفاق سردار ممدوح برعهدۀ میرزائی مامور بود. روزی بخاکسار انشای مطلب خود را به صحیفۀ بیان نگارش داد که: امروز ارباب حکومت و کامرانی اکثر تنگ چشم، و دست داد و دهش در آستین امساک کشیده دارند. هر گاه توقف شما در شکارپور گردیده، پس کار روزگار من چندان رواج نخواهد گرفت.و این زحمت مسافرت خراسان و اخراجات که نموده ایم، همه بر من نقصان و بیهوده (۲) خواهد شد.

اگر چه رزاق علی الاطلاق کریم ذولاشفاق است، لیکن برای 

------------------------------------------------------------- 

(۱)ک: انصاف

(۲)ک: بهبود [؟]

نفس نافرجام، خار راه دیگری شدن و پای بر روزی دیگری گذاشتن از قانون مروت و همت بسیار دور است. آخر خاکسار حسب االبیان (۱)میرزای ممدوح و بمقتضای قسمت آبخورد که قید الماء اشد من قد الحدید (۲) است ترک شکارپور نموده، روانۀ قندهار. دو سه صد نفر سپاه پیاده از روهیله (۳) و هندوستانی و تلنگه (۴) که از شاه شچاع الملک از نوکری مانده بودند، بموجب خواهش سردار شیردل خان به اتفاق عبدالصمد خان پیش خدمت سردار ممدوح،روانۀ قندهار و در خدمت نایب موصوف مشرف شدیم.

اوشان از روی بزرگ منشی و مسافر نوازی و قدردانی، بگوناگون نوازشها وعطاها به "عطائی" پرداخته، هماندم بحمام فرستاده و دلاکان اهل حمام از مالش زدن کیسه و سنگ پای و حجامت قصورنکردند، و دم بدم صحت حمام میگفتند، تا انکه تمام اعضایم که از مسافرت چرکین و کوفته مانده شده بودند، از بس شست و شوی و کیسه مالی، بنحوی (۵)

---------------------------------------------- 

(۱)ک: حسب اللسان .

(۲)مقولۀ عربی لست که معنی ان در صفحه ۱۳ ح۶ گذشت. 

(۳)ک و الف: روحیله، که صحیح آن روهیله است، در هند افغانان را روهیله می گفتند، منسوب به " روه" یعنی کوهسار از حسن ابدال تا هرات (فرشته). (۴)ک:تملکینه الف: تلنگیه که صحیح ان تلنگه است یعنی سپاهی تربیت یافته تلنگانه هند جنوبی برای شرح رک : تعلیق ۱۹  (۵) الف: بخوبی .

پاک و صاف نمودند، که گویا نو تولد شدیم، و اثری از ماندگی منازل در جانم نمانده. و ساعتی در جامه کن آرام گرفتم، که بخارات حمام بر طرف گردیده، و شربت های قند یزدی با بید مشک نوش نمودیم، و خلعت فاخره که از نایب ممدوح عطا شده بود پوشیدیم، و در خدمت نایب موصوف حاضر آمدیم، و ضیافت را برای خاکسار نموده بود، و این چنین طعام های گونا گون در خوان حاضر آوردند، که تعریف آن از تحریر خارج است.

تا چند مدت از خوان احسان نایب ملا مومن خان شیرین کام، و هر روزه بجهت تفرج بسایت و زیارات اولیاء الله میرفتم، و با هر کسی مردم اعزۀ خراسان راه معرفت پیدا نمودیم و کسانیکه اهل کمال و ارباب رقم بودند، مانند قلم بر بیاض تقرب جای داده، فقرات نویس مهمانداری بودند.

از روی امانت و دیانت که شیوۀ مجاهدین طریق حق شناسی و صداقت است؛ راست رو طریقۀ مختار کاری بوده، دیناری بیجای صرف نکردیم، و قدر یک خرمهره خیانت را روا نداشتیم و بفحوای مضمون : 

----------------------------------------------------- 

(۱)الف: بر نشانه درست.

هر که پوشد(۱) دیدۀ اخلاص از حق نمک 

چشم امیدش زمیل یاس نابینا شود

عمل نمودیم تا مدت دو سال در قندهار بخدمت نایب موصوف و سردار بلند اقتدار سردار شیر دل خان، بعهدۀ مختار کاری روزگار خود را بسر آوردیم. بعده بسبب آمدن بندگان شهزاده کامران از هرات بعزم تسخیر قندهار، اتفاق  رفتن سردار صاحبان قندهار، بنا بر مقابلۀ شهزاده ممدوح افتاده و  خاکسار هم در عزیمت این سفر، همرکاب سردار صاحبان بوده، بعهدۀ خود مامور بودیم، و آنچه که وقوعات جنگ و جدال و غیره بسردار صاحبان در سفر هرات، رخ نمای گردیده، مفصل رقم زدۀ کلک بیان میگردد.

---------------------------------------------------------- 

(۱)الف:پوشیده.