امیر بابا (بابای کابلی)
میرزا الغ بیگ
میرزا ابوسعید شهید اولاد متعدد داشت (۱۸) ، عبارت از میرزا سلطان احمد میرزا سلطان محمود میرزا الغ بیگ میرزا عمر ،شیخ میرزا ابابکر، میرزا سلطان مراد میرزا خلیل و میرزا سلطان ولد میرزا ابوسعید هر یک از فرزندان خود را به حکومت حصه ئی از قلمرو وسیع حوزه سلطنت خود تعیین نمود. به شهادت خلاصه اکبر نامه که در لکنهو چاپ شده است چنین مینماید که سلطان ابوسعید بار اول کابل را به عمر شیخ میرزا پسر چهارم خود سپرد و بابای کابلی را اتلیغ وی تعیین نمود. (۱۹) اما مطلع السعدین از حکومت نامبرده بر کابل حرفی نمیزند و چنین وانمود میکند که میرزا ابوسعید کابلستان را که عبارت از کابل و غزنین و ایالات جنوبی و شرقی باشد تا حدود هندوستان به میرزا الغ بیگ تفویض نموده بود. این مأخذ بابای کابلی را به نام امیر بابا یاد کرده و چنین معلوم میشود که نامبرده در زمان سلطنت ابوسعید میرزا در کابل زمین نفوذ و اقتدار زیادی داشته و به دستیاری برادران خود دارای مقام و موقعیت سترگی شده بود و اطاعت او به میرزا ابوسعید زمینه را مساعد ساخت تا مشارالیه فرزند خویش الغ بیگ را به امارت کابل تعیین کند. چندی بعد امیر بابای موصوف سر طغیان بلند کرده و بعضی از حواشی شهزاده را بقتل رسانید و خود الغ بیگ را تحت نظارت گرفت ولی برادران او علیه او برخاسته و نامبرده را بقتل رسانیدند و به این ترتیب با از بین رفتن این مرد مقتدر میدان برای میرزا الغ بیگ خالی و صاف شد. مطلع السعدین در باب این همه وقایع مطالبی دارد که ذکر متن آن خالی از دلچسپی نیست: (۲۰)
"... میرزا سلطان ابوسعید مملکت کابل و غزنین و افغانستان را تا حدود هندوستان باختر برج و گوهر درج خلافت میرزا الغ بیگ ارزانی داشت سریر سلطنت یمین الدوله سلطان محمود غازی را به فرزند سعادتمند گذاشته و شرح این حال آنست که امیر بابا که از امرای آن حدود بود اظهار بندگی و دولت خواهی نسبت به میرزا سلطان ابوسعید مینمود بتوسط جناب فضیلت شعار مولانا یوسف عطار بموقف عرض رسانید که اگر یکی از شاهزادگان به ایالت ممالک کابل نامزد شود امیربابا کمر عبودیت بسته وظیفه جانسپاری بتقدیم رساند ملتمس امیر بابا ملایم مزاج همایون آمده میرزا الغ بیگ را به آئین پادشاهی و یوسون شاهنشاهی روان فرمود امیر بابا مدتی بر جاده عبودیت مستقیم بود عاقبت کفران نعمت غبار ادبار بر روی روزگار او نشاند راز محفوظان شاهزاده اتکه و امرا جمعی مقربان را بقتل رسانید و شاهزاده را مضبوط میداشت برادران امیر بابا دریا خان و افاق خان که از و کینه دیرینه داشتند برسم مشورت بخلوت در آمده بابا را از میان برداشتند و چون در زمان عصیان امیر بابا جمعی امرأ عظام مثل امیر محمود برندق برلاس و امیر قنبر علی و امیر یادگار و امیر بابا کوکلتاش و دیگر امرا جهت استخلاص میرزا الغ بیگ متوجه کابل شده بودند و برادران امیر بابا گمان بردند که امرا بموجب فرمان ولایت را از ایشان گرفته با امیر محمد برندق خواهند داد و ایشان بطریق فرار راه ادبار پیش گرفته بحدود هند رفتند و میرزا الغ بیگ را همراه بردند جمعی مردم افغانان از این معنی خبر یافتند و از عقب روان شدند و مردم افغان شاهزاده را به دره در آوردند که هزاران از ایل ایشان آنجا بود و پیش دره به سنگهای محکم استوار کردند و تا مخالفان آن سنگها را پیش ره برداشتند بندگان دولت خواه سافت راه بایشان گذاشتن و شاهزاده را با میرمحمد برندق و سائر امرا رسانیدند امرا همه را به رعایت و مرحمت خوش وقت گردانیدند و انجماعت بپایه سریر اعلی آمدند و میرزا ابوسعید انواع تربیت و رعایت فرمود مجموع را به اسپ زر و کلاه و کمر و دیگر تجملات معزز و مکرم ساخت و آفتاب دولت و سایه سعادت بر احوال ایشان انداخت و اجازت یافته به اوطان خود رفتند و شاهزاده میرزا الغ بیگ بار دیگر به سریر سلطنت ولایت کابل در غایت تعظیم و تجمل استقرار فرمود."
از حوالی ۸۷۰ هجری قمری به بعد در سال هائی که میرزا الغ بیگ در کابل اول به حیث حکمران و بعد به حیث پادشاه حکومت و سلطنت میکرد سائر برادران او در بدخشان گرمسیر، قندهار و غیره جاها حکمفرمائی مینمودند.(۲۱) سال های اخیر سلطنت میرزا الغ بیگ در کابل مصادف به تخت نشینی سلطان حسین بایقرا در هرات بود.
میان تاریخ شهادت میرزا ابوسعید در آذربایجان (۸۷۲) و تاریخ وفات پسرش الغ بیگ در کابل (۹۰۷) مدت ۳۷ سال سپری شده و با فرض اینکه برادرش عمر شیخ میرزا هم مدتی در کابل امارت کرده باشد دوره حکمروائی و سلطنت الغ بیگ در کابل طولانی بوده و به همین جهت خاطرات عمرانی و آبادی های او در کابل مضافات شهر خیلی زیاد است. در مضافات شهر کابل میتوان از عمارات او در تیبه اسم برد. مشارالیه در کشیدن نهرها جوی،ها طرح باغ ها و غرس نهال های میوه دار جدید در باغ های کابل و اطراف آن صرف مساعی زیاد نموده است. بابر طرح باغ بستان سرای و تعمیر عمارتی را در آنجا و تعمیر باغچه را در محل باغ خلیفه به او نسبت میدهد بابر در تزک خود مینویسد که الغ بیگ استالف و استرغچ را "خراسان و سمرقند" میخواند. این جمله کوتاه شهادت میدهد که میرزا الغ بیگ به ییلاق های کهستانی و باغها و گردشگاههای اطراف کابل علاقه زیاد داشت و با ذوق بدیع ارزش نقاط زیبا را درک میکرد.
بابر حینی که از باغهای دامنه کوه "شاه کابل" یعنی شیر دروازه تخت شاه ه و صحبت میکند، کشیدن نهر بالاجوی را که از حدود ریشخور سر چشمه گرفته و به بالاحصار منتهی میشود به عصر عم خود الغ بیگ به میرزا ویس اتکه نسبت میدهد. چنانچه گوید:
"... در دامنه این کوه باغات است در زمان عم من الغ بیگ، میرزا ویس اتکه در دامنه این کوه یک جوی برآورد باغاتی که در ین دامنه است تمام با ین جویدمعمور است...(۲۲)
از روی یک کتیبه که در موزه کابل موجود است و اصلاً از ویسل آباد بدست آمده است، معلوم میشود که ویس اتکه که اتالیغ میرزا الغ بیگ بود، نه تنها در کشیدن جوى مذکور صرف مساعی کرده بلکه در حدود ویسل آباد که به نام ویس اتکه مذکور شهرت یافته است، مسجدی و حوضی هم ساخته بود. اینک متن کتیبه:
" الحمدلله و سلام على عباده الذین اصطفى اما بعد بیرون آورد جوی ویسل آباد و در او حفر کرد حوضی رزین و این مسجد بهشت آئین را در شهور سنه سبعین وثما نماه وقف کرد امیر معظم ویس اتکه بن محمد مغل اتابک سلطان زاده عالمیان سلطان الغ بیگ ابن سلطان الاعظم ابوسعید کورگان خلد الله ملکهما."
از روی کتیبه فوق معلوم میشود که بالاجوى مذکور و حوض و مسجد ویسل آباد در سال ۸۷۰ هجری در سالهای اول حکومت میرزا الغ بیگ در کابل که هنوز پدرش سلطان ابوسعید به شهادت نرسیده بود کشیده و آباد شده است. بالاجوی مذکور که از دامنه ویسل آباد و عقب باغ موجوده بابرشاه و دامنه کوره گاه و فراز چنداول حالیه میگذرد به بالاحصار منتهی میشود و از ۸۰۴ سال به اینطرف تا امروز از آن استفاده بعمل آمده است. در عصر الغ بیگ و در زمان بابر از بالاحصار بطرف غرب تا تنگی دهمزنگ که بابر آنرا بنام (کوچه باغ) یاد کرده در دامنه شیردروازه یک سلسله باغ ها افتاده بود که همه آن از آب بالاجوی مذکور آبیاری میشدند و یگانه وسیله آب رسانی به بالاحصار بشمار میرفت.
مقر حکومت و سلطنت الغ بیگ در بالاحصار بود و در آبادی های آنجا اهتمام زیاد بخرج داد تا اینکه در کابل وفات و مزارش در شهر غزنی در نزدیکی روضه سلطان محمود غزنوی میباشد.