منشور غور و هری

از کتاب: افغانستان در شاهنامه

گریزان شد از بیم افراسیاب

همانا که بگذشت از این روی آب

بزابل همه شادمان مرد و زن

نشانده به هر جایگه رود زن

درفشی که بد پیکر او عقاب

که بود از نخست آن افراسیاب

ز مردان شمشیرزن ده هزار

همه نامداران و خنجر گذار

ز یاقوت و پیروزه رخشان دو جام

ده اسپ گرانمایه زرین ستام

دو صد تخته جامه ز دیبای چین

بسی جوشن ترگ از بهر کین

سپردش به "برزوی" شاه جهان

بنزدیک فرزانگان و مهان

نبشتند منشور غور و هری

به "برزو" سپردن ز بهر خوری

آخر کار "برزو" جواهر و اسلحه و دیگر لوازم درباری را از خسرو گرفته و منشور حکومت غور و هری را دریافت نمود و بدینسان دهقان بچۀ شغنی" حکمروای دو ولایت بزرگ (غور) و (هری) گردید و لشکر پایتخت یک ماه در سیستان ماندند و باز به جانب پایتخت خوش رفتند.