زیارت
زیارت درزبان گفتاری دری مکان مقدس را می نامند و غالبا آرامگاه های شخصیتهای روحانی و قابل احترام رامی گویند ، مانند : بالای فلان تپه زیارتی هست . یا مردم روزهای جمعه به زیارتها برای دعا می روند . این خلاف آن است که در فرهنگها نوشته اند. درفرهنگ زیارت به معنای رفتن به مکانهای مقدس برای دعا است ، نه خود مکانها . چنان که از تاریخ بیهقی نقل شده است : « پس لازم باد برمن زیارت خانة خدا که در میان مکه است سی بار . » ودرمورد شخصیتهای مهم نیز می گویند به زیارت فلان رفتن یعنی به دیدار او رفتن .
درزبان دری اززیارت کنش مرکب زیارت کردن را ساخته اند به همان معنای گرد کسی گردیدن و دعا خواندن ویا دیدار کسی.
زیارت کردن ، اسم فعل مرکب است به معنای دریافتن مقام متبرک یا شخص متبرک
خواجه عبدالله انصاری گفته است :
درراه خـــدا دو کعبـــه آمـــد منـــزل
یک کعبة صورت است ویک کعبة دل
تـــا بتوانـــی زیـــارت دلهــــا کــــن
کافــزون ز هـــزار کـعبه آمد یک دل
ناصرخسروگفته است :
گویی به فلان جای یکی سنگ شریف است
هــــر کس که زیارت کندش هست مـوقر
حافظ گفته است :
ثواب روزه و حج قبول ، آن کس برد
که خاک میکدة عشق را زیارت کرد
پس جایی که برای زیارت کردن میروند زیارت جای یا زیارتگاه است ، نه زیارت . و جای زیارت کردن را به عربی مزار می گویند .