تاهشیا
(باختر) پیش از دو هزار (لی) به طرف جنوب غرب (تایان) در مناطق جنوبی رودخانه وی (آمو دریا) افتاده بود . مردم آن مسکون و وضع شهرها و خانه ها و عرف و عاداتشان به (تایان) شباهت بهم میرسانید پادشاه ندارند و غالبا رؤسای ذی نفوذ بر مملکت حکمروائی میکنند . جنگجویان شان ضعیف و از جنگ میهراسند . مردم در تجارت ماهراند وقتیکه یوچی های بزرگ بطرف غرب در حرکت آمدند اهالی (تاهشیا) شکست خورده و اطاعت نمودند مردمان (تاهشیا) ملت بزرگی تشکیل داده بودند که تعدادشان بیک ملیون میرسید و پایتخت آنها (شهرای) نام داشت و بازرگ رگانان سیار در انجا مال التجاره رنگارنگ میفروختند بطرف جنوب شرق این مملکت (هندو) (هندوستان) واقع بود.
چانگ چه ین گفت : وقتیکه من در (تاهشیا) بودم چوبهای بانگس (چون) (نام علاقه ایست در چین و کالای (سو) (ایالتی) است در چین که مرکز آن سونگ نام داشت) را دیدم از ایشان پرسیدم چطور این چیزها را بدست آورده اند؟ مردم (تاهشیا) گفتند که هموطنانشان این چیزها را از "هندو" "هندوستان" آورده اند "هندو" چندین هزار "لی" به جنوب شرق و "تاهشیا" واقع شده مردمان آن مسکون میباشند و عرف و عاداتی شبیه به تاهشیاه دارند زمین این کشور پست و هوای آن گرم و مرطوب است و اهالی آن در جنگ برفیل سوار میشوند . این مملکت بر مسیر رودخانه بزرگ و "رود کنگا" واقع شده و به حسابی که کرده ام "ناهشیا" دوازده هزار "لی" دور تر به جنوب غرب "چنهان" قرار دارد و "هندو" به فاصله چندین هزار" لی" به جنوب شرق " تاهشیا" واقع شده و از ایالت "سو" مال التجاره بدست میآرد پس (هندو) از (سو) بسیار فاصله ندارد اگر ایلچی ما به قصده "تاهشیای" از میان چان عبور کند به خطراتی مواجه خواهد شد زیراه "چانها" مخالف ما هستند و اگر بیشتر راه شمالی تری را تعقیب کند . به چنگ هن ها خواهد افتاد . راه سوه کوتاه تر و از خطر راه زنان مصون تر است . امید وارم از روی این عرایض وضع کشورهای "تایان" "تاهشیاء" "وانی" بنظر اعلیحضرت شما روشن شده باشد . اینها همه کشورهای بزرگ هستند و چیزهای قیمت داری دارند اهالی این ممالک زمین دار و مسکون هستند و شبیه به مردمان چین مشغولیت هایی دارند از نظر جنگ ضعیف اند ولی مال التجاره چینی زیاده اندوخته اند . به همین ترتیب معلوماتی دربارۀ (یوچه) و (کنگ چو) و دیگرها که بشمال این ممالک قرار دارند بحضور اعلیحضرت شما تقدیم کردم این ممالک از نظر نیروی جنگی مقتدر هستند ولی با اعطای هدایا و تامین منافع میتوان آنها را بخود معطوف نمائیم اگر موفق شویم که مردم این ممالک را با روش دوستانه تحت مراقبت خویش در آوریم کشور ما چندین هزار "لی" وسعت خواهد یافت و زبان ما ۹ مرتبه ترجمه خواهد شد و فرهنگ ما بر فرهنگهای مختلف منبسط خواهد شد و قدرت و پر ستیز اعلیحضرت شما به ابخار چهار گانه بسط خواهد یافت . امپراطوریانات چانگ چه ین را به رضائیت تمام تائید کرد و به او دستور داد تا وسایل مسافرت چهار ایلچی را تهیه کند تا در یک وقت از "چه ین وی" از چهار راه مختلف مانگ شان هشی - چون بی - به قصد "سو" حرکت کنند چهار ایلچی هر کدام بین یک و دو هزار الی پیش رفتند و در شمال در علاقه "تی" و "تسو" و در جنوب در ناحیه "سوی" و "کنگ" متوقف ساخته شدند . مردم ناحیه "کننگ" رئیس و سر کرده نداشتند و به راه گیری و جبا و خو گرفته بودند و مکرر نمایندگان چینی را اذیت کرده و میکشتند و مانع کشایش راه میشدند ولی از روی معلومات واصله چنین معلوم میشد که بفاصله بیش از هزار "لی" بطرف غرب کشور بست موسوم به " ته ین وت" که مردمان آن به فیل سواری عادت دارند و گاه گاه قاچاقچیان از "سو" در انجا می آیند و باین ترتیب برای رسیدن به کشوره تاهشیاه اول چین با ته ین ولایت یونان در چین در تماس آمد سابق برین چین کوشش کرد که با قبایل جنوب غربی روابطی برقرار کند ولی با قبول مخارج زیاد موفق به باز کردن راه نشد بعد ازینکه چانگ چه ین اطمینان داد که عبور از میان ایشان ووصول به (تاهشیا) امکان پذیر است دامنه کوشش های سابقه از سر گرفته شد . چون چانگ چه ین جنرال بود در جنگ ها علیه (شونگ نو) نقش قدم جنرال بزرگ (وی شنگ) را تعقیب میکرد . او میدانست که در میان دشتها و صحراها وادی کجا پیدا میشود و سپاهی خود را انجا رهنمونی میکرد و دور از مخاطره توقف میداد . به این مناسبت در سال ششم دورۀ معروفی بنام "بوان شو" "١٢٤ ق م" لقب اشرف المشاهیر را دریافت نمود .
سال بعد چانگ چه ین بحیث فرمانده گارد به همراهی جنرال لی لی کو انگ از علاقه "یو پی پنگ" علیه "شونک نو" به حمله مبادرت کرد جنرال ( لی) محاصره شد و سپاهیان او متحمل خسارات و تلفات زیاد گردیدند. چاند چه ین به گناه اینکه به وقت معین بکمک دسته فوق الذکر چینی ترسیده بود محکوم به مرگ گردید ولی حیات خویش را با از دست دادن وظیفه والقاب خرید . درین سال چین یکنفر جنرال دیگر خود (هو چوینگ) را علیه (شونگ نو) فرستاد جنرال موصوف لشکریان خود را به تعداد چندین هزار بطرف "شهرهای غربی" سوق داد و دورتر تاکوهای (چیلین) پیش روی کرد . سال بعد شهزاده (هونشه) مردمان خود را وادار ساخت تا به چین تسلیم شوند و در نتیجه (چین چن) و (هوسی) (در غرب رود خانه زرد) و طرف غرب گفته کوهای (لینکد) جنوبی تا (دریاچۀ نمک) از وجود هن ها پاک شد معذالک وقت بوقت قاصدهائی از (شونگ نو) میآمد ولی تعداد آنها بیش از چند نفر نبود دو سال بعد چین به خان حمله کرد و او را از مناطق شمالی صحرا بیرون راند .
بعد ترها امپراطور چندین مرتبه از چانگ چه ین معلومات مزید راجع به (تاهشیا) و مردمان آن مطالبه نمود چانگ چه ین که مقام والقاب خود را از دست داده بود گفت : من در میان هن ها مدتی ماندم و راجع به (کونمو) پادشاه (اوسون) چیز هائی شنیدم پدر (کونمو) پادشاه کشور کوچکی بود که مغرب (شونگ) واقع شده بود . هن ها پدر او را کشتند و (کونمو) را که طفل کوچکی شیر خوار بود در دامان صحرا افگندند . زاغ ها برایش خوردنی می آوردند و ماده گرگ ها بوی شیر میدادند . خان که با تعجب ازین پیش آمد اطلاع یافت او را خواسته و در ظل حمایت خود گرفت و چون به سن و سال رسید و بزرگ شد او را به سالاری سپاه گماشت و به کامیابی هایی نایل آمد و خان سرکردگی رعیت پدرش را بوی داد و او را مامور ساخت تا همیشه از (شهر غرب) محافظت بعمل آرد . (کونمو) به سرپرستی رعیت خود مشغول شد و به علاقه های کوچک مجاور حمله کرد و آنها را اشغال نمود و بر قوای خود افزود و چندین ده هزار جنگجوی کماندار را به فنون جنگی تربیه کرد . بعد ازینکه خان در گذشت (کونمو) مردم وسیاه خود را به جنبش در آورد ، بی طرفی اتخاذ کرد و سر از حلقه اطاعت (شونگ نو) بیرون کشید (شونگ نو) به صورت غیر مترقبه بروی حمله آورد ولی کاری ساخته نتوانست و آنوقت (کونمو) در نظر هن ها قامی بالاتر از بشر پیدا کرد و دیگر متعرض او نشدند و از حمله خود داری کردند و محض به داشتن نظارتی بنام اکتفا ورزیدند . در این وقت که زمین هایی که سابق تحت سلطه شهزاده (هونشه) بود از سکنه خالی شد . اگر چین به خان (شونگ نو) فشار آورد و ازین موقع استفاده کرده به (اوسون) یک مبلغ بول گزاف تعارف بکنیم (زیرا مردمان بر بر به داشتن مال التجاره چینی حریص اند) و مردمانش را مجبور سازیم که بطرف شرق کوچ نموده در اراضی سابقه شهزاده (هونشه) رحل اقامت بیفکنند و با چینی ها رابطه برادری (خویشاوندی در اثر ازدواج) برقرار سازند و به نصایح مانن درد عنده آنوفت کاری میشود که (شونگ نو) از بازوی راست محروم میشود در صورتیکه (اوسون) متحدما شود ماتوان آنراپیدا میکنیم که (تاهشیا) و دیگر ممالک غربی را در حلقه رعیتهای خارجی خود در اریم .
امپراطور به نظریات (چانگ چه ین) اظهار موافقت کرد و او را قوماندان گارد مقرر نموده اعزام داشت چانگ چه ین سه صد نظر هریک بادو اسپ و ده هزار راس حیوان و هزاران عدد مسکوک طلائی والیه ابریشمی و چندین معاونین دیگر به قصد اعزام به اراضی و کشورهای مجاور با خود گرفت و حرکت کرد .
حینی که (چانگ چه ین) به (اوسون) رسید (کونمو) پادشاه این کشور بخیال اینکه از طرف خان رسالتی دارد توجه زیاد بوی مبذول نکرد (چانگ چه ین) خیلی متاثر شد و چون میدانست که مردمان بربر به گرفتن مال حریص هستند اظهار داشت : امپراطور برای شما هدایا فرستاده اگر اطاعت نکنید هدایا را با خود پس خواهیم برد (کونمو) بپا خاست و اظهار انقیاد شفاهی نمود ولی در عمل بحال سابق با فی ماند سپس چانگ چه ین به تاسی از نظریات امپراطور گفت : اگر (اوسون) بطرف شرق کوچیده و در (هونشه) اقامت گزیند امپراطور شهزاده خانمی یه زنی (کونمو) خواهد داد . در نتیجه (اوسون) منقسم شد و پادشاه آن پیر و سالخورده شده بود مردمان این سرزمین بعلت دوری از چین از بزرگی این کشور اطلاعی نداشتند چون به (شونگ نو) قرابت داشتند مدتی مدید مطبع آن بودند. چون صاحبت صیان از هن ها می ترسیدند از کوچ کردن سرباز زدند پادشاه درین مورد به ایشان امر قطعی داده نمیتوانست و اخر الامر (چانگ چه ین) موفق نشد جواب صریح از وی نگیرد.
"کونمو" بیش از ده پسر داشت و پسر وسطی معروف به "تالو" مرد جور و قوی بازو بود و در اداره قوای نظامی مهارتی بسزا داشت . و با ده هزار سوار خود علیحد و میزیست برادر کلانش که ولیعهد محسوب میشد پسری داشت موسوم به (چن شو) ولیعهد جوانمرگ شد و در حال نزع از پدرش (کونمو) درخواست نمود که (چن چو) را بحیث ولیعهد اعلان کند نه کس دیگری دار (کونمو) خواهش وی را پذیرفت و بالاخره (چن شو) را به قام ولایت عهدی برداشت (تالو) که خویش را از احراز چنین مقامی محروم دید برادران خودش را به دور خود جمع کرد و با سپاه خویش علیه (چن چو) و (کونمو) اعلان بغاوت کرد . (کونمون) سالخورده شده بود و دا هم در هراس بود مبادا (چن شو) بدست (تالو) کشته شود لذا بیشتر از ده هزار سوار به وی داد و اقامتگاه علیحد برایش تعین کرد و بیش از ده هزار سوار دیگر برای خودش حفظ نمود . به این ترتیب قوای مملکت به سه دسته تقسیم شد که قسمت اعظم آن تحت نظارت (کونمو) ماند و به علت انفکاک وتقسیم قوا و ضعفی که عاید شد (کونمو) با (چا نک چین) بیک موافقه مشخص و مخصوصی رسیده نتوانست .
بناء علیه چانگ چه ین معاونان خویش را به (تایان) (کنگ چو) (یوچیه بزرگ) (تاهشیا) (انی) (هندو) (یوتیه ن) (کنی) و سایر کشورهای مجاور فرستاد (اوسون) رهنماها و ترجمان ها گماشت تا چانگ چه این را در مسافرت به کشورش مشایعت کنند . چانگ چه ین از (اوسون) ایلچی و در حدود ۲۰ نفر همراه با ۲۰ اسپ گرفت تا در عین زمانیکه مراتب حق شناسی آنها را به دربارهان وانمود کند عظمت چین راهم به ایشان نشان بدهد . چانگ چه این به دربار چین برگشت و به لقب سرداری (تاسن) که مقامی بزرگ در میان صاحب منصبان دولتی بود نایل گردید و بعد از یک سال یا کمی بیشتر فوت کرد .
ایلچی (اوسون) بعد ازینکه به چشم خویش چین را دید و میزان هنگفت جمعیت و غنای سرشار آن را مشاهده نمود به کشور خویش برگشت و در نتیجه کشور (اوسون) نسبت به چین احترام زیاد قابل شد تقریباً بعد از مرور یکسال معاونان ایلچی که از طرف چانگ چه ین به تاهشیا و دیگر ممالک فرستاد شده بودند تقریبا همه برگشتند و با خویش آدمهائی از آن کشورها آوردند و به این ترتیب وسیله مراوده میان کشورهای خارجی شمال غرب و مملکت چین پیداشد و بعد ازینکه و چانگ (چه ین) راه مراوده را باز کرد ایلچی های دیگر بعدها به ممالک مذکور رفتند همه به سیاق ماضی خویش را معاونان وی معرفی میکردند و از اعتبار او استفاده می نمودند .
بعد از وفات اشرف المشاهیر چانگ چه ین (شونگ نو) از انعقاد مراوده (اوسون) با چین اطلاع یافته و در صدد حمله بر آمد وقتیکه نماینده چین از جنوب (اوسون) گذشته به کشورهای (تایان) و (یوچیه بزرگ) و دیگر ممالک همجوار مواصلت نبود پادشاه (اوسون) ترسید و از ایلچی خواهش نمود تا اسپ هایی را که تهیه دید است بغرض پیشکش قبول کند و استدعا نمود طوریکه وعده داده شد یک شهزاده خانم چینی برای مزاوجت باوی بفرستند روی این قضیه امپراطور از مامورین دولتی اظهار نظر خواست و همه گفته تا زمانیکه هدایای مزاوجت فرستاده نشده است از اعزام دختر خانم خود داری شود پیش ازین قضیه امپراطور به کتاب (جنجس) مراجعه کرده و به این پیش گوئی برخورده بود که یک اسپ ملکوتی از شمال غرب خواهد آمد . و فی الواقع اسپی بسیار خوبی از (اوسون) دریافت کرد بنام (اسپ آسمانی) سپس اسپی از (تایان) برایش رسید که خون صاف داشت و به مراتب قوی تر بود آنگاه بر اسپ اوسون نام غرب (اقصی) را گذاشتند و اسپتایان را بنام (اسپ آسمانی) نامزد کردند .
درین وقت (سال متن خوانده نشد) چین به ساختن استحکامات تدافعی در غرب (لن جو) شروع کرد مملکت "چرچوان" مصمم شده بود تعلقات خویش را با کشورهای خارجی شمال غرب توسعه دهد برای انجام این مقصد ایلچی های متعددی به به کشور های "انی" "ین ته" ، "لی سه ین" ، "تیا لو چی" ، و هندو فرستاد . چون امپراطور شیفته اسپ های تایان شده بود ایلچیها یکی پی دیگر به راه افتادند هیئتهای اعزا می خورد و کلان مرکب از صد نفر با بیشتر با هیئتهای چند صد نفرى بطرق ممالک غربی رهسپار شدند و مقادیر هنگفتی مال التجاره وهدایا و تعایف به مراتب بیشتر از اشرف المشاهیر چانگ چهین ، با خود گرفتند ولی بعد ازینکه این نوع مسافرتها پیش از پیش معمول شد مجدد و کودی رخ داد . در زمان سلاله و "هان" هر سالی پیش از ده هیئت فرستاده میشد و میزان اقل این گونه مسافرتها در سال از ٤٥ کم نمی بود سفر در کشورهای دورتر و مراجعت از آن ۸ یا ۹ سال و مسافرت در ممالک نزدیک تر چند سالی در بر میگرفت . درین وقت سلاله هان مردمان یوۀ و "نی" را به جنوب غرب علاقه (سو) الحاق کرده و اینها تازه به اطاعت امپراطور چین سر فرود آورده بودند حاکم نشین هائی در (نی چو) ارئه چون (یا نکو) (شنلی) و (دونشان) تاسیس شد تاراه مراوده به سرحدات (تاهشیا) واصل و تامین شود . ازین نقاط و ایالات بیشتر از ده ایلچی تحت سرپرستی (پوشیه چنک) و(لوبوین) و دیگران به تاهشیا اعزام شدند ولی همه را در علاقه کوننگ متوقف ساختند ، کشتند و تاراج نمودند و گاهی به (تاهشیا) (باختر) رسیده نتوانستند سپس چین جنرال کوچانگ و (وی کانگ) را با جنایت کاران حوالی پایتخت و چندین ده هزار از مردمان (پا) و (سو) به سوی (کوننگ) علیه کسانی سوق داد که سد راه ایلچیان چینی شده بودند قوای معیتی جنرال های موصوف کشتند و چندین ده هزار نفربندی گرفته مراجعت کردند ولی باز هم نمایندگان
چینی را در (کوننگ) متوقف می ساختند و زجر و آزار می داند و راه هنوز هم مسدود ماند از طرف دیگر از طریق شمالی ایلچی ها به تعداد زیاد از چو (جوان) به طرف (تاهشیا) حرکت میکردند و در اثر کثرت و مورود نمایندگان و ایلچان کشورهای خارجی باپول رایج چین مانوس شدند و مال التجاره چینی در آن دیار و فرت پیدا کرد چون چانک (چه ین) در اثر کشودن راه مراوده با مالک خارجی مورد احترام واقع شده کسب جاه و مقام نموده بود سائر صاحب منصبان و سپاهیان به تعقیب او و به رقابت یکدیگر را پورتهای عجیب پیرامون چیزهای دلچپ کشورهای غربی به امپراطور تقدیم می نمودند و خواهش میکردند به حیث ایلچی به خارج فرستاده شوند . چون امپراطور میدانست که کمتر کسی به رضا و میل خاطر حاضر به رفتن به آن سرزمیرهای دور دست میشود بعد از استفاع عرایض به آنها موقع و وسیله میداد تا حرکت کنند و هر کسی را که خواسته باشند بدون فرق نژاد با خود برند این کسان با همراهان خود برای کشودن و استقرار راه مراوده حرکت میکردند ولی در طول سفر بمشکل از دزدان و راهزنان رهایی میباشند اگر ایلچی ها و وظایف خود غفلت میکردند امپراطور از کوتاهی های ایشان اعماس میکرد ولی اگر قصور جدی تری از ایشان بعمل میآمد به قهر امپراطور مواجه میشدند و از گناهان آنها باز خواست میشد بدین قرار کسانیکه به حیث ایلچی به خارج میرفتند در مقابل تقصیرات جدی عذری نداشتند و از عدول از قانون میترسیدند . صاحب منصبان و سپاهیانی که ذیل همراهان آنها به ممالک خارجه راه میافتند غالباً از دیار بیگانه تعریف می نمودند . انهائی که حرفهای کلان میزدند خود و ایلچی و انهائیکه حرفهای خورد میزدند خویش را معاون محسوب میداشتند و به این ترتیب مردمان مدا و عناصر فرو مایه در میان هیئت های نمایندگی پیدا می شوند و بیچارگان کم اصلی بودند که مال التجاره و تحلیف و هدایا را از مصادر امور گرفته برای منافع شخصی خود به قیمتهای گزاف به خارجیان میفروختند . بدین طریق مردمان کشورهای خارجی نسبت به ایلچیهای چین که دروغ میگفتند نفرت پیدا کردند و چون متیقن بودند که لشکریان چین بدین جاهای دور دست آمده نمیتوانند خود را که باب را مخفی میکردند تا ایشان از گرسنه کسی هلاک سازند و رفته رفته ایلچی های چین محتاج و پریشان حال گردیدند از ین هم به تر بجان یک دیگر افتاده (لولان) و (جوشی) کشورهای کوچکی بوده مذالک به اندازه یی مرد مانش قصی القلب بودند که (وانگ هوی) ایلچی چین را در از کردند (شونگ نو) مکر بر سر ایلچیهای چین که عازم کشورهای غربی بودند اشکر می فرستاد .
بدین ترتیب نظر به ملاحظه اوضاع سفرا از عقوبت هائیکه در کشورهای خارجی دیده بودند زبان شکایت باز کرد و پیشنهاد نمودند که چون شهرهای این ممالک دیوار دارد و محافظان آن کافی نمیباشد . سهولت آنها را میتوان شکست داد و شهرها را کشود . بناعلیه امپراطور (بو تو) (سردار چونگ پیاو) را در راس رساله شاهی و لشکریان محلی که تعداد شان بر چندین ده هزار نفر بالغ میشد به سمت رود خانه (شونگ) اعزام داشت تا برهنها حمله کنند وای من ها گریختند و جاخالی کردند . سال آینده (۱۰۸ق م) به چوشیه حمله آوردند یو نو به معیت ۷۰۰ نفر یا بیشتر افراد رساله سبک بحیث پیش قراول حمله آورده و پادشاه (لولان) را اسیر کرد و (جوشیه) مغلوب گردید (اوسون) و(تایان) و کشورهای دیگر تحت تهدید دسته های مسلح سپاه قرار گرفت یوتو عندالمراجعه به احراز لقب سردار (جوبۀ) نایل گردید وانگه وی ایلچی که چندین مرتبه از طرف لولان مورد زجر و توهین قرار گرفته بود . عریضه می به امپراطور فرستاده و امپراطور او امری بوی صدار کرد تا در محاربات به یونو کمک کند و بعدها در قبال این خدمات بوی لقب سردار (ها لو) اعطا شد و در نتیجه پستهای نظامی (جو چان) بطرف (بومن) وسعت پیدا کرد .
اوسون یک هزار رائس اسپ بعنوان هدیه و شریعی ازدواج تقدیم نمود و چین شهزاده خانم (چبانگتو) دختری از خاندان شاهی را فرستاد تازن کونمو پادشاه اوسون شود . کونمو شهزاده خانم مذکو را ملکه دست راست (خاطرخواه خود) و دخترخان (شوانگ نو) را که بزنی برایش فرستاده بودند ملکه دست چپ تعین نمود چون کونمو پیروزمین گیر شده بود به نواسه اش (چن شو) گفت تا شهزاده خانم ها را به زنی بگیرد . اوسون از اسپ بسیار غنی بود و بعضی اشخاص غنی هر کدام چهار، پنج هزار اسب داشتند.
حینی که نماینده چین بار اول به انی رسید پادشاه انسی امر داد تا ۲۰ هزار سواران او چندین هزار (لی) دور تر از پایتخت بطرف سرحدات کشور رفته و از نماینده چین استقبال بعمل آرند ایلچی در طی مسافرت خود تا پایتخت از تقریباً ۲۰ شهر مختلف دیگر گذشت وعده زیادی از اتباع کشور مذکور را از نظر گذرانید وقتی که نماینده چینی برمیگشت کشور انی ایلچی خود را به معیت وی اعزام نمود تاعظمت کشور چین را به بیند و در عین زمان تحایفی به مرفت همین ایلچی برای امپراطور چین ارسال نمود که در آن جمله تخم های پرنده بزرگ و ساحری بنام (لی سه ین) هم وجود داشت . بعدتر کشورهای کوچک غرب تایان مثل (هوان) چهین) (ونائی) و ممالکی که شرق آن واقع است از قبیل و (جوشی) (کانمی) و (سیوسیه) هم ایلچی های تحایف به دربار امپراطور فرستادند امپراطور بسیار خورسند شد ایلچیهای چین سر چشمه رودخانه زرد را در (یوتین) تعین کردند و حینی مراجعت از اینجا سنگ پشم و دیگر احجار قیمتی که در کوهای آن منطقه فراوان است با خود آوردند .
در خلال این دوره امپراطور تاکرانه های ساحلی کشور خود به گردش و مسافرت برآمد و مهمانان خارجی را با خود همراه گرفت و شهرهای بزرگ را به ایشان نشان داد و ضمناً پول و پارچه های ابریشمی به ایشان تعارف نمود و در مهمانی های مجلل ثروت سرشا و غنای مملکت چین را بصورت شایسته به آنها نشان داد در طی این گردشها مسابقه های کشتی گری نمایش های خارجه و چیزهای عجیب که باعث جلب جم غفری میشد به مهمانان نشان داده شد در ضیافت های مجلل و فرت خوردونی نوشیدنی بحدی می بود که به اصطلاح چینی در پاچه های شراب و جنگلهای گوشت پهن و منبسط میشد هکذا به مهمان های خارجی گدام ماویار خانه هارانشان میدارند تا عظمت کشور چین را از هر پهلو بیبند و تحت تاثیر آیند این همه تظاهرات با نمایش ساحران و کشتی پهلوانان و نمایش شعبده بازان و سائر نمایشها که هر سال به نوعیت آن افزوده میشد و ضعی جدیدی بخود گرفت که آنرا به میتوان یکنوع وسیله تعیش نام نهاد.
ازین تاریخ به بعد ایلچی ها و سفرای کشورهای خارجی مناطق شمال غرب بیشتر می آمدند ولی ممالکی که در غرب تایان افتاده بودند و بسیار دور تر بودند . هنوز شیوه خود خواهی و خودپسندی را از دست نداده سراطاعت فرود نمی آورند . کشورهایی که از (اوسون) بطرف غرب جانب (انی) قرار داشتند نزدیک به (شونگ نو) بودند و چون ملاحظه میکردند که شونگ نو بر (یوچیه) غالب شده است از طریق احتیاط به جان و مال ایلچی های (شونگ نو) متعرض نمیشدند و میگذاشتند که پیام خان را از کشوری به کشوری ببرند اما وقتیکه نمایندگان چینی به این ممالک واصل میشدند باید برای خوراکه و اسبهای سواری مورد احتیاج خود پول به پردازند علت این کارهم واضح بود چون چین کشوری بود دور افتاده و از پول و دارایی سرشار ، مردمان ممالک فوق الذکر نسبت به ایلجیهای چین از اینچی های (شونگ نو) بیشتر میترسیدند و برای رفع احتیاجات سفرای چین از ایشان پول مطالبه میکردند .
مردمان تایان و کشورهای مجاور آن از انگور شراب میساختند و اعیان و صاحبان ثروت تا ده هزار شی وصد لیتر بابیشتر شراب ذخیره میکردند و شرآبهای ذخیره شده انبانا چنین بیست سال بخوبی محافظه میشد این مردم عاشق شراب بودند و اسبهایشان بیشتر رشقه میخورد ایلچی های چین تخم رشقه وریشه تاک با خود آوردند و امپراطور بنا گذاشت از اراضی حاصل خیز رشقه و انگور حاصل بگیرد بعد ترها که ایلچیهای خارجی به تعداد زیاد به چین آمدند و اسپ های اسمانی با خود آوردند تاک و رشقه دورا دور مهمانخانه های ایشان را تا جایی که چشم کار میکرد فرا گرفته بود با اینکه زبان ممالک غرب (تایان) از زبان (انی) فرق داشت عرف و عادات ایشان بهم شبهه بود و عموماً به زبان بیکدیگر خود می فهمیدند. مردم کشورهای متذکره چشمان فرورفته و ریش و بروت انبوه داشتند . در تجارت ماهر بودند و مخصوصاً در معامله با پول کم بسیار زرنگی بخرج میدادند به زن احترام زیاد قایل بودند ابریشم ولاک در آن دیار پیدا نمیشد و ساختن اهن باب را نمیدانستند تا اینکه از سپاهیان چین ساختن اسلحه اهنی را یاد گرفتند حینکه نقره و طلا از چین دریافت کردند ار فلزات مذکور بجای مسکوکات ظروف ساختند درمیان سفرای چین برخی در اثر استشاره های ناصواب به امپراطور اطلاع دادند که در تایان کره اسب بسیار خوبی است که پادشاه تایان در شهر (ارشیه) پنهان کرده و از تقدیم آن به نمایندۀ چین خود داری نموده است چون امپراطور شیفته و عاشق اسپ تایان بود از استماع این خبراتش اشتیاقش شعله ور شده و درمیان فراد گارد شخصی اش (چو لینگ) و برخی دیگر را با هزار سکه طلا و مجسمه طلائی اسپی به دربار پادشاه تایان فرستاده و کره اسپ شهر ارشیهه را مطالبه نمود مملکت تایان از محصولات چینی بسیار داشت و بزرگان آن کشور می اندیشیدند که چون چین دور واقع شد مو سر راه صحراهای سوزان و آبهای شور است باعث اتلاف جان ها شده راه شمالی راهن ها گرفته و راه جنوب دشت است و شهر و وادی و آبادانی و خود را که پیدا نمیشو وغالبادرین سفرها از هیئتهای چند نفری چینی نصف آن از گرسنگی تلف شده اند چطور چین برای سرکوبی ما لشکر فرستاده میتواند ؟ گذشته ازین چون کره اسب دار شبیه در نظر ایشان بسیار قیمت دار بود از دادن آن به نماینده چین خودداری کردند . در نتیجه چین قهر کرد و کلمات زننده نامناسب بر زبان آورد ومجسمه اسپ طلایی را با چکش تکه تکه کرد بزرگان تایان هم قهر شدند و گفتند : نماینده چین ما را سبک ساخت . لذا او را اخراج کردند و به شرق تایان به بوچی ها سپردند تا اینکه بقتل رسید و یواش به تاراج رفت . روی این پیش آمد امپراطور غضب شد . برخی از سفرای سابقه چین که تایان را دیده بودند و از اوضاع آن اطلاع داشتند مانند (باوتین - هان) و دیگران معروض داشتند که قوای نظامی تایان ضعیف است و از خود دفاع نمیتواند ۳ هزار سپاهی مسلح با تیرو کمال برای اشغال آن کافیست امپراطور سردار چونه را به حمله بر (لولاند) مامور ساخت و سردار مذکور با هفتصد نفر سوار پادشاه آن مملکت را اسیر کرد و نظر به (باوتینهان) و دیگران مبنی به ضعف آن کشور به امپراطور ثابت شد امپراطور به مراعات خاطر معشوقه دلخواهش شخصی موسوم به (لی کوانگ لی) را به صفت (جنرال ارشیه) نامزد نمود و در راس شش هزار سوار از کشورهای تابع و چندین ده هزار از جوانان دواستهای نخست تبول ما مور حمله برتایان ساخت به به جنرال مذکور پیش از پیش لقب سرداری (ارشیه) ازان جهت داده شد تا در حمله مجاهدت ورز دو شهر را به تصرف آورد. (چاوشی چنگ) رئیس مراکز فرمانداری ، (وانک هوی) سابق سردار (هالو) قوماندان دسته پیش ناز ، و لی شیه حکمران امور نظامی تعین شد در سال اول دورۀ (نیشو) (١٠٤ ق) حینکه خیل مخ به (کوان تنگ) پیدا شد بطرف غرب به (تون هوانگ) به پرواز آمد . وقتیکه لشکریان جنرال (ار شیه) بسوی غرب بجانب (رود خانه نمک) پیش روی میکردند کشورهای کوچک عرض راه ترسیده و دروازه های شهرهای خویش را مسدود ساختند و از دادن خوراکه خود داری نمودند برای کشایش شهرهای مذکور حمله هایی بعمل آمد از برخی که کشوده شد خوراکه گرفتند و برخی که کشاده نشد بعد از چند روز محاصره بحال خود ماند و لشکریان به حرکت خود ادمه دادند . بدین طریق حینیکه سپاهیان به (یوۀ چنگ) مواصلت نبودند از تعداد آنها کاسته شده و فقط به چندین هز از نفر میرسیدند و آنها هم گرسنه و خسته و کوفته شده بودند . بهر حال به (یوه چنگ) حمله کردند ولی سخت شکست خوردند و به تعداد زیاد کشته و زخمی گردیدند . جنرال أرشیه متفق النظر یا (لی شیه) و (چاشی جنگ) و دیگران میگفتند در حالی که یوه جنگ را گرفته نتوانند پایتخت تایان را چسان خواهند گرفت . پس مصمم شدند که باقی مانده سپاه را گرفته مراجعت کنند و رفت و آمد درین مسافرت دو سال وقت گرفت و عند الورود به (تون هوانگ) از هر ده نفر سپاهی فقط یک یا دو نفر باقی مانده بود . از نقطه اخیرالذکر قاصدی نزد امپراطور فرستادند و به عرض رسانیدند که چون راه طولانی و خورا که کمیاب بود سپاهیان نه از ترس جنگ بلکه از گرسنگی در مخاطر بودند و تعداد شان به اندازه کاهش یافت که باعده باقی مانده فتح تایان میسر نبود لذا بر گشتند و استدعا نمودند که تا موقع اضافه شدن عده سپاهیان سوفیات نظامی معطل باشد . امپراطور ازین معروضه به قهر شد و به قصد امرداد که به دروازه (یومن) رفته اعلام کند که هر فرد سپاهی که جرئت کرده از در وازه (یومن) بگذرد سرش زده خواهد شد . جنرال (ارشیه) ترسیده و از تون هوانگه پیش نیامد چون در تابستان همین سال چین در حدود ۲۰ هزار حتى بیشتر از لشکریان خود را که تحت فرماندهی سردار (چوبه) علیه هن میجنگیدند از دست داد و زر او مشاوران مملکت چین سنجیدند که سوفیات بطرف تایان معطل شود تا سیاه بعزم حمله برهن ها متمرکز گردد . ولی امپراطور اصرار داشت که تایان مالش یابد و تبصره کنان بروقایع اظهار نمود اگر کشور کوچکی مثل تایان مغلوب شود کشورهای بزرک مثل (تاهشیا) (باختر) به کشور چین به نظر حقارت خواهد نگریست از تایان اسپ نخواهند فرستاد و کشورهای (اوسون) و (لون تو) به مراتب بیشتر از سابق نسبت به سفر و ایلچیان چینی درفتاری خواهند نمود و چین در میان کشورهای خارجی مورد تمسخر و استهزا قرار خواهد گرفت به این مواجب (تن کوانگ) و دیگران که عدم آمادگی حمله برتایان را سنجیده بودند متهم شدند . آنگاه بندی ها وارها کردند شمشیر داران جوانها سرحدی در سلک نظام شامل ساخته شدند و در ظرف کمتر از یکسال شصت هزار کسی که دران جمله کسانیکه به قصد اجرای امور شخصی بحرکت آمده بودند بحساب نبود آمده شد و بصوب (تون هوانگ) به جنبش آمد و با این سپاه صدهزارئس حیوان بیش از سی هزا و اسپ و ده هزار خر و قاطر و یابو و مقادیر زیادی از خورا که و اسلحه فرستاده شد . تمام مملکت درین سوقیات سهم داشت و بیش از پنجاه صاحب منسب در علمیات داخل بود .
پایتخت تایان به دو را دور خود دیوار نداشت و باشندگان شهر آب مورد احتیاج خود را از بیرون میآوردند چین برای رفع نیازمندی مردم کارشناسان آبیاری به آنجا اعزام نمود تا ذریعه کتال و ترتیبات دیگر به شهر آب برسانند . ۱۸۰ هزار از افراد گارد به شمال (چو جوان) و (چانگی) فرستادند تا دسته سپاهیانی را که در (چوین) و (شیونو) بغرض دفاع (چانگی) متوف هستند تقویت نماینده به مقصر بینی که مرتکب هفت گناه خفیف شده بودند امر سفر بری داده شد تا مواد لازمه را برای جنرال ارشیه حمل و نقل دهند و کاروانهای عراده و پیاده یکی بعد دیگری براه افتاد جینکه سپاه به (تون هوانگ) رسید دو شخصی که در شناختن اسب مهارت داشتند بحیث مهتر باشی مقرر شدند تا در انتخاب و تربیه اسپ و کره هایئکه از تایان مغلوب گرفته میشد صرف مساعی و مواظبت بعمل آرند .
این دفعه چون سیاه جنرال از شبه از نظر تعداد زیاد بود نه بهر جا ئیکه میرسید نه مردمان کشورهای کوچک از ایشان استقبال بعمل آورده و خو را که تقدیم میکردند تا اینکه سپاه (لون تو) رسید و مقاومت احساس شد. پایتخت آن بعد از چندین روز محاصره بالاخره کشاده گردید و براهالی آن حکم قتل شد و من بعد در سیر حرکت سیاه طرف غرب تا پایتخت تایان تسهیلات در هر چیز پیش شده رفت وقتیکه سیاه چین به تعداد ۳۰ هزار نفر وارد به پایتخت شدند با سپاهیان تایان مواجه گردیدند و در نتیجه قوای اخیر ذکر شکست کرد و بس باشد و عقب دیوارهای شهر پناه برد جنرال ارشیه بفکر افتاد که رفته به شهر (یوچنگ) حمله کنند ولی از ترس اینکه مبادا تاخیر رخ دهد و باعث ظهور پیش آمد سوئی شود از این فکر منصرف شد و آب مورد احتیاج پایتخت را قطع نمود و شهر را مدت بیش از ٤٠ روز در محاصر و گرفت تا اینکه در حصص بیرونی شهر رخنه تولید شد و یکی از جنرال رشید تایان (چه ین می) که مرد نجیبی بود اسیر گردید لشکرهای تایان بسیار هراسان شدند و به وسط شهر عقب نشینی نمودند آنگاه نجبای تایان بمشوره پرداختند یکی از ایشان اظهار داشت چین از ان جهت به تایان حمله کرد که پادشاه ما(موکا) کره اسب مطلوب را پنهان نموده و ایلچی چین را بقتل رسانید . حال اگر پادشاه خود (موکا) را بکشیم و کره اسب را تقدیم نمایم سپاه چین به اکثر احتمال دست از سرما خواهد برداشت و ترک دیار ما خواهد کرد و اگر باز هم به مراجعت حاضر نشوند تا مرگ با آنها جنگ خواهیم نمود . سائر نجبا به این نظریه موافقت کردند و پادشاه (موکا) را کشتند و یکی از نجبا سر پادشاه را گرفته پیش جنرال ارشیه رفت و بوی خطاب کرده گفت : اگر سپاه چین دست از سرما بردارد و از حمله منصرف شود به طیب خاطر تمام اسبهای خوب خود را بشما تقدیم خواهیم کرد و به سپاهیان آذوقه خواهیم رسانید و اگر به حمله مبادرت کنید همه اسپهای خوب را خواهیم کشت و در عین زمان قوای ایله جاری ما از کنک شو خواهد رسید و آنگاه ما از داخل و ایشان از خارج از دو طرف سپاه چین را در میان خواهیم گرفت حالا انتخاب یکی از بن دو پیشنهاد کار شما است. در خلال این جریانات (کنگ شو) و مردان آن انتظار داشتند و به سپاه چین مینگریستند و چون هنوز قوای مذکور ترو تازه بود جرئت نمیکردند بران حمله کنند. جنرال ارشیه با (چاوشیه چنگ) او (لی شی) و دیگران بین خود کنکاش کردند و پیشنهادات نجبای (تایان) را تحت غور قرار دادند و چون ملتفت گردیدند که مردمان داخل پایتخت تایان به تازگی به رهنمایی مردی بنام (چین) به استعمال سلاح ممارست پیدا کرده اند و انبارهای ایشان هنوز از خوراکه باب مملو است اندیشیدند و پیش خود فیصله کردند که روئسای (تایان) پادشاه خود (موکا) را که متهم بود به سزا رسانیده و سر او را اینجا حاضر کرده اند اگر از محاصره شهر دست نکشیم مردم تایان در محافظت شهر خواهند کوشید و مردم (کانگ چو) که سپاهیان چینی را خسته و بدند به کمک هموطنان خود خواهند شتافت و درین صورت بدون شک و تردید لشکر چین شکست خواهد خورد صاحب منصبان همه به این استدلال روی موافقت نشان دادند و شرایط تایان پذیرفته شد تایان بهترین اسب خود را بیرون کشید تا از آن میان برای امپراطور چین انتخاب کنند و برای لشکریان چینی خورا که تهیه و تقدیم نمودند لشکریان چین چندین بیست رائس از بهترین اسپ ها و ۳۰۰۰ نریان و مادیان از نژادهای متوسط و پایان انتخاب نمودند سپس (لوشه) نام مرد نجیبی را که با ایلچی های چین خوش رفتاری نموده بود بحیث پادشاه برداشته در دایره صلح و سلام وی را متحد خود ساختند و بدون داخل شدن در وسط پایتخت تایان بالاخره راه مراجعت کشور خود پیش گرفتند .
حینی که جنرال ارشیه میخواست از (تون هوانگ) به طرف غرب حرکت کند بفکر اینکه نفری معیت وی از حدزیاد است و تهیه خوراکه در راه مشکلاتی فراهم خواهد کرد سپاهیان خودر استقم نموده و از طریق شمال و جنوب اعزام کرد کپطان (وانگ شنگ) و رئیس سابق تشریفات (هو چونگ کو) در رأس هزار نفر سرباز جدا گانه راه (به چنگ) پیش گرفت شهر را بر روی وی بستند و به سپاهیانش خوراکه ندارند وانگ شنگ - شنگ خوراکه خواست ولی کس از شهر بیرون نشد و جواب رد شنید زیرا کپطان مذکور دوصد (لی) از دسته مرکزی قوا دور شده بود چون (به چنگ) ملتفت شد که هر روز به تدریج قوه (سپاهیان وانگ) به تحلیل میرسد و ضعیف شده میرود یکروز صبحگاهی با ۳ هزار مرد بروی حمله کردند و وانگ شنگ - شنگ و دیگران را کشتند و فقط چند نفری جان سلامت برده پیش جنرال ارشیه فرار اختیار کردند . آنوقت جنرال ارشیه به صاحب منصب تهیه ازوقه (شانگ کوان چیه) امر اشغال (به) (چنگ) را صادر نمود پادشاه (به جنگ) به (کنگ چو) فرار کرد (شاننگ کوان چیه) وی را به کنگ چو تعقیب کرد چون پادشاه (کنگ چو) از فتوحات لشکر چین بر تایان اطلاع یافته بود پادشاه (به چنگ) را به (شانگ کوان چیه) تسلیم نمود و اخیرالذکر پادشاه اسیر را به معیت چهار سوار به نزد جنرال بزرگ اعزام نمود سواران میان خود کنکاش و تجویز نمودند که چون پادشاه به (چنگ) دشمن چین است اگر زنده بماند مبادا در راه فرار کند و مصیبتی برای ما بار آورد لذا کمر به قتل او بستند ولی هیچکدام جرئت نمیکرد که ضربت اول را بوی وارد کند تا اینکه (چا وتی) ساکن (شانگ کو) که از همه جوان تر بود شمشیر خود را کشیده و سر شاه مذکور را از بدن جدا کرد و (چاوتی) (شانگ کوان چیه) و دیگران سر پادشاه یه جنگ را پیش جنرال بزرگ بردند .
سپس جنرال ارشیه بار دوم عزم سفر کرد و این دفعه امپراطور ایلچی به (اوسون) فرستاده از آن خواهش نمود تا قوای بزرگی به کمک چین علیه تایان بفرستد و (اوسون) دو هزار سوار اعزام کرد ولی سواران کناره ایستاده و به تعرض اقدام نکردند وقتیکه جنرال ارشیه بسمت شرق در حرکت آمد پادشاهان کشورهای کوچک عرض راه که خبر مغلوب شدن تایان را شنیده بودند پسران و برادران خورا فرستادند تا بحیث گروگان پیاپی سیاه حرکت کنند و مراتب جان نثاری به پیشگاه امپراطور تقدیم دارند .
هنگام سوقیات جنرال ارشیه علیه تایان (چاوشیه چنگ) که در میدان جنگ رشادت بخرج داده بود شهرت زیادی کسب کرد (جانگ شوان چیه) به جرئت زیاد در اعماق قلب صفوف دشمن پیش تاخته بود و (لی چیه) مشوره های خوب داده بود حینی که سپاه از دروازه (یولن) میگذشت عدۀ سپاهیان کمی بیش از ده هزار و تعداد اسپان نظامی به هزار بالغ میشد در طی سوقیات دوم جنرال ارشبه سپاه از ترسیدن خورا که زحمت ندید در عملیات جنگی هم عده کمى تلف شدند معذالک تایان چون جنرالها و کمیشنر ها حریص بودند و نسبت با منافع سپاهیانی که آنها را اصلا دوست نداشتند بین خود منازعه نمودند عده زیادی تلف شد معذلک چون به فاصله دوری که به ده هزار (لی) میرسید. در سوقیات (علیه تایان) کامیابی حاصل شده بود امپراطور در مقابل انحرافات گذشت نشان داده و به (لی کوانگ لی) لقب سرداری (میسی) اعطا نمود همین قسم سوار رساله (چاوتی) را که شخص پادشاه (به جنگ) را کشته بود به لقب سرداری (هتن شیه) مفتخر ساخت ودیگران مثل (چاوشیه چنگ) بسمت مشاور اعلى و(شانک کوان چیهه شالوفو) ناظر اذوقه دربار و (لی چیه) بحیث حکمران (شانگ تانک) مقرر نمود از بقیه صاحب منصبان سه نفر به مقامات عالی نظامی نایل شدند و بیش از صد نفر خوانین صاحب تیول گردیدند که در حدود دو هزار شیه (یک شیه منحیث وزن مساوى 11/28 پوند بود) برنج عایدات داشتند و بیش از هزار نفر دیگر را مقام اربابی داد که کمتر از هزار شیه برنج عایدات هر کدامشان بود . داوطلبان خدمات نظامی را بالاتر از انتظارشان به رتبه های نظامی رسانید و کسانی را که مقصر شناخته شده بودند از خدمات عسکری معاف ساخت روی همرفته چهل هزار مسکوک طلائی راهم طور بخشش به سپاهیان اعطا نمود . رفت و آمد لشکریان درین سوقیات چهار سال وقت گرفت .
بعد ازینکه سپاه چین (تایان) را شکست داد (بوشه) را به پادشاهی کشور مذکور برداشت یک سال یا کمی بیشتر ازین واقعه نگذشته بود که نجبای تایان او را به خود ستانی متهم ساخته و جلادان را دعوت نموده بصورت دسته جمعی وی را کشتند و (قسمت متن خوانده نشد) برادر کوچک (موکا) را به پادشاهی تایان انتخاب نمودند و پسر او را بحیث گروگان به چین فرستادند چین با ارسال تحایف ایلچی ایشان را آرام ساخت سپس چین بیش از ده ایلچی به کشورهای خارجی مقرب تایان اعزام نمواد تا مال التجاره عجیب جستجو کنند و خبر فتح چین را بر تایان هر طرف پخش نمایند بناء علیه ایالتی در (جیو حیوان) در (تون هوانگ) تجویز و سربار خانه ها بطرف غرب تا رود خانه نمک تاسیس گردید در (لون تو) چند صد نفر عامل گماشته شد تا زمین پیدا کرده و ارزن بکارند و ذخیره کنند تا ایلچی ها در راه مسافرت به کشورهای خارجی ازان استفاده نمایند.