عرف و عادات و معتقدات مردم دره های کنر و لغمان
جهانگیر در سال ۲۱ سلطنت خویش که موافق به ۱۰۳۵ هجری قمری میشد، از لاهور به قصد کابل برآمده چون به جلال آباد میرسد عده از باشندگان دره های کنر و لغمان که هنوز به دین اسلام مشرف نشده و کافر هستند به استقبال او می آیند. در اقبالنامه جهانگیری و تزک جهانگیری راجع به عرف و عادات و برخی معتقدات ایشان پاره معلوماتی داده شده است.
اقبالنامه این مطالب را مربوط به کافران دره نور میداند. اساساً اقبالنامه این مطالب را با الفاظ مضمون از تزک جهانگیری اقتباس کرده و جابجا بعضی جمله های دیگر هم دارد که حین نقل متن تزک در میان قوسین گرفته شده و در پاورقی اشاره رفته است. اینک متن تزک :
"... چون بنواحی جلال آباد نزول اردوی کیهان پوی اتفاق افتاد جمعی از کافران (۱۴۴) آمده ملازمت نمودند اکنون مجملی از معتقدات و رسومی که میان ایشان شائع است بجهت غرابت مرقوم میگردد طریق آنها به آئین کافران تبت نزدیک است بتی بصورت آدمی از طلا یا از سنگ ساخته پرستش مینمایند و بیش از یک زن نمیکننند مگر زن اول نازای باشد یا با شوهر ناسازگار (و اگر خویشان زن نخستین دست یابند البته قصد داماد مینمایند) (۱۴۵) و اگر خواهند بخانه دوست با خویش بروند از بالای بام یک دیگر تردد میکنند حصار شهر را جز یک در نمیباشد و غیر از خوک و ماهی و مرغ دیگر همه گوشت میخورند و حلال دارند. میگویند که از قوم ما هر کس که ماهی خورده البته کور شده و گوشت را یخنی کرده میخورند دو چهارپای کلان مثل گاو و گاومیش را بشمشیر گردن زده میخورند) (۱۴۶) لباس سرخ را دوست میدارند (جوانان مردانه زنگله به کمر میبندند) (۱۴۷) و مرده خود را لباس پوشانیده و مسلح ساخته با صراحی و پیاله و شراب در گور میگذارند و سوگند ایشان اینست که کله آهو یا بز را در آتش مینهند و باز از آنجا برداشته بر درخت زیتون میگذارند و میگویند هر کس از ما این سوگند را به دروغ خورده البته به بلائی مبتلا شده و اگر پدر ما زن پسر خود را خوش کند بگیرد پسر در انباب مضایقه نمینماید حضرت شاهنشاهی فرمودند که هر چه دل شما از چیزهای هندوستان خواهش داشته باشد (۱۴۸) درخواست نماید اسپ و شمشیر و نقد و سر و پای سرخ التماس کردند کامیاب مراد گشتند..." (۱۴۹)