138

صدر اجل ملک الکتاب

از کتاب: سلطنت غزنویان ، فصل شعرای زبان دری

ابو المحاسن جمال الدین یوسف بن نصر کاتب عوفی در لباب الالباب ویرا ستوده و از نوشته های وی پدید می آید که در عربی و فارسی دیوان دارد این اشعار بنام وی ثبت شده:

چون بردۀ باز روز شد پرغراب

 دریا وفلک نمود درهای خوشاب

 همچون ماهی که گردد از ابر پدید

 بنمود رخ آن سروسمن زیر نقاب

در سوسن جام کرد گلرنگ شراب 

گوئی که نمود آتشی اندر آب

یا لعل مذاب ریخت در مروارید

یا شعلۀ برق بو د بر روی سراب

می داد مرا زان لب نوشین بشتاب

بر آب عنب نقل شکر از عناب

از بسکه بمن بررخ گل داد نبیذ 

چون نرگس خود کردمر امست و خراب 

رفت از بر من چو تیر اندر پرتاب

بگداخت مرا چو توزی اندر مهتاب

چون دید که گشت ز لف شب باز از تاب

مهر است و سپهر و ابر و دریا و سحاب

از صبح چو تیغ شاه مشرق خندید

خسرو ملک آن شاه که او را القاب 

گردون بهزار دیده چون او بندید 

اندر صدقرن بلکه افزون ز حساب