کامیابی و ناکامی جنگ بر سر کابل
کابل بعد از اینکه در شعر و ادبیات مشهور میشود ، فولکلور هزار سال کامل دوره سلطنت ضحاک را دوام میدهد ، فریدون ، (تریتون) و (اترط شاه) (گرشاسب) و (کورنگ زابلی) ، شیدسب نواسه جمشید ، کابل شاه (کورنگ کابل) و پسرش (سرند) . تورک پسر شیدسب ، جنگ اول دو شهزاده کشته شدن یکی از آنها جنگ دوم میان "انبارسی" پسرعم کابلشاه و (نوشیار) پسر (اترت) کشته شدن (انبارسی) ، حرکت بصوب غزنی بعد شا بهار غزنی ، حرکت بطرف کابل کابلشاه و تصمیم صلح ، کامیابی گرشاسب به مبحث شابهار در این اثر توجه شود ، ایوان کابلی ، پیلان صفوف کابلشاه ، گریز پیلان اترت شاه در فش شه کابل ، امیدواری به درگاه خداوند ، شبخون ، نقشه آخرین گرشاسب شهر اور بنی زمین داور کشته شدن کابلشاه سر راه (ملتان) ، نقشه زن کابلی اشغال تخت کابل ، نقشه گرشاسب بدست دختر شاه کابل دختر شه از قشنگی چون شاه بتان ناکامی نقشه قتل دختر کابلشاه و مادرش ، رفتن بسوی نیمروز گماشتن یکی از بزرگان بحیث پادشاه کابل زمین .
کابل در پیمانه حدس و خیال در روزگارانی که بعد از جمشید و گسیخته شدن امور مملکت بدست ضحاک که فولکلور میزان این هرج و مرج را به هزار سال کامل دوام میکند آخر بدست (تری تونات تریتون) یعنی (افریدون) و (اتریت) و پسرانش (گرشاسب) و (کورنک) خاتمه پیدا میکند. درین زمان که غرغښت پهلوان بحیث سیهبه و فرمان برسپاه (نیمروز) بحد اعلای زور مندی میرسد واقعات عدیده در کابل به منشه و ظهور میرسد که برای تاریخ نو فولکلور کابل نهایت مفید است .
کابل بحیث پایتخت شاهان قدیمه از زمانه های باستان که تعین تاریخ آن غیر ممکن است و فولکلور هم در اینجا خاموشی اختیار کرده است اقلا از آن وقتی که این شهر به همین نام شهرت یافته و در قالب شعر و ادبیات دری وارد گشته وارد بحث میشویم .
گرشاسب از روز یکه در خانه (اتریت) به دنیا آمد تا روز یکه در عصر پادشاهی (فریدون) چشم از جهان پوشید در مدت هفتصد و سی و پنج سال در گذارشات شهر کابل بی دخل نیست . اولین دفعه که شهر کابل در زمانه (غرغښت) اسم برده میشود جنگ بسیار سختی است که در اثر حمله (شیدسب) پسر تور نواسه (جمشید) به میان می آید در تاریخ باستان ما دو شیدسب داریم یکی شیدسب پسر کشتاسب شاهنشاه بلخ که در حمله (ارجاسب) شاه تورانی به بلخ کشته میشود .
و برادر (اسفندیار) بود و دیگر (شیدسب) بسر (تور) نواسه جمشید و اینجا از آن صحبت میکنیم و در سرزمین (نیمروز) سلطنت داشت نام پادشاه کابل هم برده نشده اما (گرشاسب) نامه همه جا او را بحیث (شاه کابل) یاد کرده و پسرش را که در شجاعت مردی خیلی جسور خواند بنام سرند اسم برده امکان دارد اسم پادشاه کابل درین وقت کورنگ بوده باشد زیرا درین وقت از دو گورنگ پادشاه کابل . پس درین جنگ کابل دو پادشاه شیدسب و گورنگ پادشاه نیمروز و کابل و شهزاده (تورک) و سرند مقابل میشوند . (تورک) تازه به جوانی رسیده ولی بکمال جوان مردی می جنگد ، (سرند) جوان خیلی نیرومند است و (لشکریان) کابل به او می نازند .
یکی تیغ و کوپال و گرز گران
همان پیل بالا و برکستوان
درفش اشیرسیه پیکرش
همانی زیاقوت وز راز برش
بدو داد و گروش سپهدار
بخوابید گفت اسپ سالانوار
و از طرف کابلشاه سپاه بسیار مجهز به میدان آمد .
وزان روی کابلشه از مرغ و مای
جهان کرد پر گرد و رزم آزمای
بد او را یکی پورنامش (سرند)
که زخمش ز پولاد کردی پرند
درفش وسپه دادش و پیل ساز
فرستادش از بهر کین پیش تاز
جنگ به شدت شروع میشود. (سرند) و (تورک) توفان میکنند . شهزاده کابل کلاه خود و زره و خفتان همه به رنگ زرد پوشیده.
بر انگیخت کوه پیکر باد پای
به گرز گران اندر آمد زجای
چنا نزدش بر توک ایکشفت
که گرگش ز ترگ آتش اندر گرفت
ضرب گرز (سرند) خیلی سخت بود گویی از کلاه خود حریف آتش بلند شد ولی (تورک) دلاور ازان بود که از میدان بدر رود بیش رفت و از کمر می گرفت و چنان به شمشیر ضربتی به او حواله کرد که از اسپ پایانش انداخت.
چنین گفت کین هدیه کابلی
نگهدار از این کودک زابلی
سپاه کابل چون سر عسکر خود را کشته دیدند راه فرار پیش گرفته.
گریزنده را تا بکابل فرار
سنان از قفا هیچ نگسست بار
چنین گفت این هدیه کابل بلی
وز انروی کابل شد از مرغ و مای