الثالث سنجر شاه بن طغانشاه
چون طغانشاه ( ۲ ) بتخت نیشاپور نشست، با ملوک غور ، اتصال معارف فرستاد و دختر ( ۳ ) سلطان غیاث الدین محمد سام طاب ثراه ، بجهت پسر خود سنجر شاه بخواست ، و اکابر و علماء نیشاپوربیامدند ، و آن عقد منعقد کردند چون طغانشاه برحمت حق پیوسته . ، تکشش خوارزمشاه لشکر به نیشاپور آورد نیشاپور را ضبط کرد و سنجرشاه را بگرفت و به خوارزم برد ،سلطان غیاث الدین ملکه جلالی ( ۴ ) را پای کشاد بر قول امام شافعی رحمة الله علی . و بملک ضیاء الدین در غوره ( ۵ ) داد ، و سنجر شاه بخوارزم در گذشت. حق تعالی سلطان ما را تا قیام قیامت باقی پابنده داراد ! والله الباقی ، کل شی ء هالک ( ۶ ) و الله اعلم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ( ۱ ) اصل: ملوک . پ : مانند متن . ( ۲ ) اصل: سنجر شاه . پ و راورتی : مانند متن . ( ۳ ) اصل: و دختران . ( ۴ ) اصل: حلالی . راورتی جلالی . ( ۵ ) اصل: دژغور پ : در غور . راورتی در متن ، ملک علاوء الدین نوشته ، و گوید : که در سه نسخه ضیاء الدین هم آمده . وی ( در غور ) را به InGhur ترجمه کرده ، حال آنکه در غور بضم اول ترکیب اضافی است. و طوریکه بعد از ین در ین کتاب خواهد آمد گویا درغور یعنی گوهر غور لقب این شخص بود. ( ۶ ) قران ، القصص ۸۸