الثامن منصور بن نوح
چون امیر عبدالملک به جوار فضل ایزد پیوست، جمله سپاهداران و مشایخ حضرت جمع شدند و با هم مشورت کردند: که برادر امیرصالح منصور بن نوح را بنشانند ، یا پسر امیر عبدالملک را ؟ درین وقت حاجب البتگین غایب بود، وزیر او علی البلعمی ( ۱ ) بود، و میان او و حاجب موافقت تمام بود، به البتگین چیزی نبشت، و امیر البتگین جواب نبشت : که پسر به تخت اولی تر از برادر باشد پیش از انکه جواب برسیدی، جمله لشکر و امراء و مشایخ بر امیر منصور نوح اتفاق کردند، و او را در مسند خلافت نصب کردند. چون خبر امیر منصور نوح اتفاق کردند، و او را در مسند خلافت نصب کردند. چون خبر امیر منصور بجانب البتگین رسید، مخبران و رسولان فرستاد تا جواب نامۀ او را از راه باز گردانند ( ۲ ) ، قاصدان را نیافتند، وازحضرت ، ایالت نشاپور که البتگین داشت ، به ابن عبدالرزاق ( ۳ ) دادند . البتگین متحیر بماند و از نشاپور قصد حضرت بخارا کرد، او را خبر دادند از تغیر مزاج امیر منصور بسبب آن نامۀ ، به بلخ رسیده بود باز گشت، و بطرف غزنین آمد . و امیر منصور هم درعقب مثال فرستاد و او را بنواخت . و درین وقت حس بویه وفات کرد، و فنا خسرو و پسر او خزاین پدر را برداشت و به بغداد رفت ، و عم خود بختیار را مقهور گردانید ، بر عراق مستولی شد. علما و قضات را در میان کرد و امیر منصور مصالحه طلبید ، بر دیار عراق و ری و گرگان و طبرستان هر روز به هزار دینار زر سرخ مقاطعه کرد، و در عهد امیر ( ۴ ) منصور بفرغانه و سجستان و بعراق جمله امراء عصیان می آوردند ، و حق تعالی امراء او را و لشکر او را نصرت می بخشید ، تا همه را قهر میکردند، و امیر منصور روز سه شنبه یازدهم ماه شوال سنه خمس و ستین و ثلثمائه برحمت حق پیوست، و امیر سدید ( ۵ ) لقب او شد و مدة ملک او هفده سال بود و شش ماه و یازده روز و الله اعلم بالصواب و الحقیقه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(۱) اصل: البعلی. پ : البعلمی . ( ۲ ) اصل و پ : گردانید. ( ۳ ) کذا در اصل و پ و راورتی . گردیزی ( ص ۳۳ ) ابو منصور عبدالرزاق . ( ۴ ) اصل: در عهد او امیر . پ : عهد او را امیر . ( ۵ ) اصل: شدید . گردیزی ( ص ۳۶ ) و ترجمه راورتی و پ و جمهور: سدید بسین مهمله.