سرود ویدی

از کتاب: تاریخ ادبیات افغانستان ، فصل دوم

یکی از ممیزات برجسته آریائی که بیشتر مربوط به کتله آریائی باختر میباشد این است که این توده نجیب از قدیم ترین زمانه ئی که تا حال بصورت صریح علما به تعین آن موفق نشده اند از خود منظومه ها و سرودها یا بزبان دیگر یک دوره "ادبیات شفاهی" داشتند که منبع معلومات ما وسر چشمه تمام افتخارات خود ایشان بشمار میرود فهمیدن موضوع و دورۀ ادبیات شفاهی گر برای دیگران کمی مشکل باشد برای ما افغان ها اشکالی ندارد زیرا زبان پښتو واجد چنین دوره بوده و حتی میتوان گفت که دورۀ ادبیات شفاهی این زبان خیلی ها طولانی تر بوده است و چون زبان پښتو شاخه از السنه باختری اریائی است مدتی دوره ادبیات شفاهی را در اصل زبان سرودها پیموده و بعد حینیکه در اثر مهاجرت ها و دور شدن شاخه های اریائی باختر از همدیگر لهجه ها از هم متفاوت گردید پښتو هم با وضعیتی که اختیار کرد تا زمان انتشار رسم الخط عربی دوره ادبیات شفاهی خود را ادامه داده است. ادبیات شفاهی و تحریری در اصل مفهوم حقیقی فرقی ندارد جز به اینکه آنچه بزبان گفته میشود توسط علامه یا رسم الخطى به قید تحریر هم در آید، زمزمه با لب و دهن و زبان چیز طبیعی است که با خلقت انسان یکجا خلق شده و تحریر با هر گونه علائم یا رسم الخطی که باشد نمونه ئی از مراحل تکامل بشریت است که هر قوم و کتله و ملتی نظر به موقعیت جغرافیائی و تماس و کوایف تاریخی قسمی از آن را در زمان و دوره معینى مالک شده است.

ادبیات شفاهی زمزمه زبان و نوای دل است که از دلی برخواسته و بز بانی نشسته است درین زبان و بزبانهای دیگر تکرار شده تا از راه گوش به حافظه ها جای گرفته و در دل ها تاثیر افگنده است جای این گونه ادبیات همیشه حافظه و زبان و گوش و دل بوده در همین جاها تولد و نشو و نما یافته و محافظه

گردیده است.

ادبیات شفاهی نسبت به ادبیات تحریری طبیعی تر است همان طوریکه بی تکلف حرف میزنیم بی تکلف سرودها و منظومه های این دوره هم سروده شده ساده است پیرایه ندارد. آنچه چشم میبیندودن احساس میکند از زبان می براید. چون صحبت و تکلم کار طبیعی همه نوع بشر است لازم می آید که همه اقوام دنیا ادبیات شفاهی داشته باشند حتماً این طور هم است پیش از ایجاد رسما لخط نزد هر قوم و بعد از ان ادبیات شفاهی بوده و است ولی عموماً آن ادبیات از مراحل ابتدائی تجاوز نکرده و اگر تجاوز هم کرد. محافظه نشده است و در نتیجه اثری ازان باقی نمانده لذا میتوان گفت که ادبیات شفاهی و مخصو صاً حفاظت آن قرن ها سینه بسینه یکی از اختصاصات آریائی ها و باز دقیق تر اگر بگویم یکی از ممیزات مختصۀ کتلۀ آریائی های باختری است. 

ادبیات شفاهی آریائی مدتهای مدید دهن بدهن و سینه به سینه انتقال یافت چون در خانوادهای آریائی قدیم انتقال میراث معنوی اهم یت زیاد داشت پدر خانواده که مربی این کانون کوچک هم بشمار میرفت سعی میکرد تا فرزندان خود را از ثمره سرمایه معنوی هم مستفید کند و این یگانه عاملی بود که تا موقع فرارسیدن تحریر سرودها و منظومه ها را قرنهای متمادی حفظ کرد و نگذاشت که بالکل محو و ناپدید شود البته یک قسمتی ازین سرودها آنهایی که از همه قدیم تر بودند از بین رفته اند و در اطراف آن مفصل تر صحبت خواهیم نمود آیا دورۀ ادبیات شفاهی آریائی یا "سرود گوئی"، چطو شروع شده؟ و علت آن چه بوده؟ آیا محض شوق ادب و شعر گوئی این مجموعه را بمیان آورده یا کدام علت اساسی تری درین مورد مدخلیت داشته؟ درین شبه نیست که این مجموعه محض در اثر احساسات عشقیى کدام شاعر و احتیاجات خالص ادبی بمیان نیامده بلکه قراریکه از روی ترجمۀ "وید" (دانش مذهبی) و "ریگ دید" (سرود ستایش) استنباط میشود سرودهای ویدی در حقیقت زمزمه نیاز دل و نوای ستایش قلب توده آریا نیست که شاعر حساس ودقیق با آهنک ووزن کلمات و لطافت خیال خویش آنرا رنگ دیگر داده است. بناء علیه گفته میتوانیم که شالوده سرودهای "ویدی" واس اساس آن نخیلات مذهبی و ستایش است و چون مفکوره آئین مذهبی آریائی برستایش عناصر طبیعی ومظاهر بدیع آن قرار داشت طبعاً از خلال ابیات آن توصیف عناصر زیبای طبیعت معلوم میشود نگاهی به تاریخ ادبیات ملل واضح میسازد که وجود ار باب انواع و مجسم ساختن قواهای طبیعی و نام گذاری برای آنها در عالم ادبیات اعم از اینکه احساسات شاعر و گوینده به نظم باشد یا به نثر رول فوق العاده مهم بازی کرده و صحنه را که شاعر میخواسته ترسیم کند ملون و مرموز قشنگ زیبا ساخته است. زندگانی شاعر با شور عشق و سوز دل تخمیر یافته حینیکه میخواهد این "شور و سوز" را در عالم خیال خود ترسیم کند هر چند عناصر طبیعی و مظاهر زیبای طبیعت نام های قشنگ  واشکال و وضعیت های مخصوص و لطیفی در اوهام او داشته باشد کلام او که در حقیقت هیکل تراشیده شده روح او است قشنگ تر، زیباتر، و گیرنده تر و جذاب تر و کامل تر می آید و بر شنونده بیشتر تاثیر میکند چنانچه یکی از علل عمده ترقی یونانی ها در شعب مختلف صنا یع ظریف هیکل تراشی، ادبیات (نظم و نثر و خطابه و بیان) موسیقی معماری، حجاری و غیره وجود ارباب انواع واساطیر مر بوط آن بود. باوجودیکه اساس سرودها تلقینا ت مذهبی است ولی زبان و کلمات واصول بیان و طرز تفکر و صورت اظهار آن در قالب شعر طوری بعمل آمده که بر هر شنونده ئی تاثیر میکند و در زیبائی و لطافت خیال و تشبیهات بکر و طبیعی ادبیات بشر کمتر نظیر آنرا سراغ داده میتواند.

گویندگان این سرود یا "ریشی های" فرزانه و دانا کسانی بودند که بر همه دانستنی های متداوله وقت معرفت داشتند. شبهه نیست که در اوائل و هله جنبه روحانیت آنها بیشتر بود ولی در عین زمان شاعر و خطیب و ادیب هم بودند و رهنمائی توده چه در امور مذهبی و چه در حیات اجتماعی و سیاسی کار آنها بود. ریشیها بحیث دانایان قوم و مفکرین جامعه در حیات اجتماعی آریائی و زنده نگه داشتن عنعنات و تقویۀ قوای روحی و اتحاد قومی ورهنمائی مردم به مدارج عالی اخلاقی رول مهم و بزرگی بازی کردند. ایشان با وجود نفوذ فوق العادۀ که در میان مردم و نزد روساو در دربار شاهان داشتند گاهی مانند روحانیون کلده خود را حیثیت شاهی نداده بودند بلکه محض برای بهبود و بر تری قوم خدمت میکردند. خطابه ها میدادند، سرود جذاب میساختند و افکار پسندیده و روشن در دماغ توده مردم تولید میکردند. ریشی ها درمیان توده عوام و نزد شاهان محبوب و محترم بودند و شاهان اریائی در امور مملکت داری از افکار روشن و نظریات صائب آنها استفاده میکردند بصفت ریشی علما و شعرائی در هر دو طبقه مردان و زنان وجود داشت و نام های ریشی های هر دو طبقه بکرات درسر ودها تذکار رفته، بهرحال سرودهای آریائی که میخواهیم درین محبث مطالعه کنیم از قریحه توانای همین ریشی ها تراوش کرده. ایشان اولین شعرای کشورما و منظومه ها و سرودهای شان اولین مظاهر ادبی ملکت ما است. سرودها از نقطه نظر ادب مقامی دارد بس بلند وشامخ وأدبیات بشر نظیر آنرا کمتر سراغ داده خواهد توانست. علاوه بر جنبه ادب و زبان سرودها یگانه منبع مطالعات آریائی میباشد و تمام تحقیقاتی که از دو صد سال باینطرف در اطراف مسایل آریا و آریائی وغیره بعمل آمده ومی آید همه اش بر اساس متن سرودها و ملحقات آن استوار است چون سرود های ویدی در تاریخ، ادبیات، زبان، مطالعه لغات اعلام تاریخی و جغرافیائی داستانها و دیگر ممیزات عرق و خون و نژاد و سجایای اهالی کشورما روشنی زیادی میاندازد و اساس تمام مطالعات آریائی میباشد مختصراً از پهلو های مختلف آنرا مطالعه میکنیم:


"وید" یا "ودا":

مجموع سرودهای معلوم آریائی که بما رسیده به چهار دسته تقسیم میشود که آن را نظر به قدامت و موضوع به نام های (ریگ وید) "یجوروید" (اتروید) (سام وید) تقسیم نموده اند و پسان راجع به هر کدام تشریحاتی خواهیم داد، عجالتاً به این ملاحظه اکتفا میکنیم که در نام های چهارگانۀ مذکور کلمۀ (وید) تکرار شده و طوریکه از زبان "ماکس موار" اولین مدقق زبان و مدنیت ویدی در تمهید مقدمۀ طبع اول کتاب سرود های ریگ وید ذکر رفته احتمال دارد که (وید) اولین کلمه ئی باشد که از زبان آریائی برآمده معنى کلمۀ (ودا) اصلاً (دانائی) است زیرا از فعل (وید) دانستن مشتق شده و بصورت دقیقتر و اصطلاحی آن را (دانائی مذهبی) یا (دانش مقدس) تعبیر میکنند. زیرا سرودهای (ویدی) دراصل اساس عبارت از یک رشته تخیلات مذهبی است که در قالب الفاظ زیبا و قشنگ و با آهنگ وموزون، شکل شعر را بخود گرفته است


سرود های "بلهیگا"  یا "بخدی"

سرودهای  قدیم و مجهول: مجموعۀ سرودهای اریائی که چهار کتاب ویدرا تشکیل داده و قدیم ترین آن دستۀ "ریگ وید" میباشد عبارت از آثار منظومی است که در زمان استقرار آریاها در حوزه های شاداب رودخانه های جنوب هند و کش سروده شده و به تدریج دامنۀ آن با مهاجرین بطرف شرق و جنوب و غرب آریانا و ماورای "سندهو" ادامه یافته و قسمتهای جدید "ریگ وید" وسه کتاب دیگرویدی در خاک های "هفت دریا" پنجاب فعلی بمیان آمده است با وصف این حال یادگارهای فراوانی چه از خاک و چه از باشندگان غرب سند در آنها موجود است. بهر حال عجالتاً به این مطالب کاری نداریم زیرا حدودی که سر و دها دران سروده شده است بسان شرح خواهد یافت اذا به این می پردازیم که این سرودها یعنی مجموعه چهار کتابی را که ذکر شد "سرودهای معلوم" میخوانند زیرا به هر کیفیتی که بوده دهن به دهن تا بعصر ما رسیده است. آنچه درین مبحث گفتنی هستیم این است که سرودهای آریائی منحصر و محدود به همین آثار منظوم فوق نمیباشد بلکه یادگار و نمایندۀ یک دورۀ ثقافت ادبی بزرگی است که شواهد قدیمۀ آن بکلی از بین رفته چنانچه خود سرود های ویدی بار بار به این مطالب اشاره میکند. اگر چه با تفحص اشعار مجهول لویدی بدست نمی آید معذالک تذکار آن از نقطۀ نظر مراتب تاریخی ادبیات ویدی در آریانا خیلی مهم است زیرا سرزمینی که در آن سرودهای مجهول سروده شده سرزمین آریانا و مخصوصاً قسمت بلهیکا یا بخدی زیبا است. تصریح مطلب اینکه سرودهای مجهول بین عصر ویدی و زمان استقرار آریاها در حوزۀ اکوس (باختر) بمیان آمده و این خود و انمود میکند که سرودهای مجهول باید. اسر در آریانا و حصه زیاد آن در حصۀ شمال هندوکش بمیان آمده باشد. پیشتر گفتیم که (سرودها) در حقیقت منظومه های روحانی بود که از زبان آریائی ها بیرون شده و چون آریائیها پیش از شروع مهاجرت در بخدی هم زبان به توصیف عناصر طبیعی کشوده طبعاً حکم میتوان کرد که اولین پارچه نظم و شعر در شمال هندوکوه سروده شده است و چون مهاجرت شروع نشده بود اثرات آن به دیگر نقاط انتشار یافته نتوانست همین طور سرودهائیکه در اوائل مهاجرت در سایر نقاط شمال هندوکش یا جنوب آن ظهور نموده است هم بواسطه قدامت شواهدی از خود باقی نگذاشته و از همین جهت است که در سرودهای ریگ وید که قدیم ترین حصه اشعار معلوم را تشکیل میدهد از رود کابل وسوات وکرم و گومل وغیره اسم برده شده است.

اگر متن سرودهای (ریگ وید) بنظر تعمق دیده شود دران چندین مراحل ادبی مشاهده خواهد شد در صورتیکه تنها متن "ریگ وید" دوره های مختلف را وانمود کند طبیعی مینماید که پیشتر از ان حتماً دوره های دیگری هم بوده و ذوق ادبی به اندازه ی پرورش یافته بود که زمینه را برای ظهور سرود های (ویدى) مساعد ساخت. دوت Dutt در مولفۀ خویش موسوم به آریائی ساختن هند The Aryanis ati on of India صفحه ( ٥٥ - ٥٤ ) مینگارد که اختلافات بزرگ متن "ریگ ودا" بجای خود جز یادگار کوچکی از یک دوره وسیع سرودهای ادبی مفقود نمیباشد و تغیرات واضحی که در دورۀ (ویدی) در خود زبان سرودها بمشاهده میرسد نشان میدهد که پیش از سرودهای دورة وبدى حتماً یک عدة زیاد سرودهای دیگری هم بوده که متأسفانه مفقود شده و بما نرسیده چنانچه متن "ریگ وید" درین باره شهادت میدهد و جمله های "دانایان قدیم" و "سرودهای قدیمی که بلباس نوی عرض اندام نموده اند" و "سرودهائی که در زمانه های قدیم ترکیب شده اند هر کدام بجای خود واضح وصریح بیان میکند که دورۀ ادبی محض با سرودن منظومه های "ریگ وید" که قدیم ترین آثار ادبی دورۀ (ویدی) میباشد شروع نشده بلکه پیش ازان دورۀ بزرگ دیگری بوده که آثار دوره ویدی نمونه یا یادگاری از آن بشمار خواهد رفت جمله (دانایان قدیم) اگر چه کوتاه و خلص است ولی مفهومی صریح دارد و واضح میگوید که ریشی ها و مردان فرزانه و بصیر بر دانش متداوله وقت که عبارت از قوانین،مذهبی مراسم،قربانی اشعار و سرودها، اصول تربیه اولاد و خانواده و تربیه حیوانات وفن ومحاربه وغیره باشد پیش از عصر ویدی در میان آریائی ها وجود داشت از جملۀ دیگر "سرودهای قدیمی که بلباس نو عرض اندام نمودند" این مطلب فهمیده میشود که سرودهای قدیمه در عصر ترکیب منظومه های "ریگ وید" از خاطره ها کاملاً فراموش نشده بود و تا اندازه ئی کافی در حافظه ها وجود داشت که تغیرات سبک ادبی عصر عصر "ویدی" بعضی ها را بلباس نو در آورد.

قرار نظریۀ "آرتر مکدونل"  "مجموع سرود هائی که کتاب "ریگ وید" را تشکیل داده است در عرصه چندین صد سال بمیان آمده است" اگر سبک گفتار و طرز تخیل شعرا و تفرقه دوره ها و مدرسه های ادبی که در آن تمیز داده اند مدنظر گرفته شود میتوان گفت که ظهور مجموع سرود های ریگ وید از چندین صد سال هم بیشتر وقت گرفته. چون سرودهای "ریگ وید" یعنی قدیم ترین قسمت های سرود معلوم ویدی بعد از جدا شدن شاخه هندی و فارسی از باختر بمیان آمده و محل ظهور آن قراریکه بعدتر دیده خواهد شد دامنه ها و وادیهای جنوب و جنوب شرق هندوکش است بدون شبهه و تردید گفته میتوانیم که سرودهای گمشده و مجهول که اینجا مورد بحث ما است در شمال هندوکش در کانون قدیم آریائی در "بخدی زیبا" بمیان آمده و جا دارد.

که آنها را بنام "سرود های بخدی" یا "سرودهای بهیکا" بخوانیم. با وجود اینکه "سرودهای بهیکا" یا بخدی در دست نیست و آنرا بنام سرود های گمشده و مجهول خطاب میکنیم در ل خطاب میکنیم در اصل وجود آن پیش ما شبهه و تردید نیست و علاوه بر اشارات صریح سرود ویدی دلایل عقلی و نظری و عملی در دست است که بخدی را کانون قدیم ترین سرودهای آریائی بخوانیم و ظهور قدیم ترین سرود آریائی را بدانجا نسبت دهیم علاوه بر تشابه زیادی که من حیث زبان میان سرود های ویدی و گات ها و سائر قسمت های اوستا موجود است من حیث اصطلاحات ادبی و شیوه های بیان و طرز تخیل وموضوع گفتار هم قرابت زیادی دیده میشود. اگر سرود ویدی قدیم ترین مظهر ادبی و منظومه های ادبی آریائی باشد و از جنوب هندوکش شروع شده و بطرف شرق جانب "سند هو" ادامه یافته باشد. میان آن و متن اوستا که در حوالی ۱۰۰۰ ق م در بخدی بمیان آمده آنقدرها شباهت باقی نمی ماند حتماً بیش از دورۀ و بدی در شمال هندوکش سرودها و منظومه های زیادی بمیان آمده و اصطلاحات و طرز بیان و سبک گفتار آنقدر در روحیات ریشی ها و طبقۀ منور ریشه دوانیده بود که در سرودهای اوستائی تاثیر بخشد. از طرف دیگر همین طور که قسمتی از سرودهای آریائی ویدی گمشده و بدست نیامده حصۀ قدیم سرود های اوستائی هم مجهول است و اگر این دو قسمت مفقود "وید" و "اوستا" بدست می بود حقائق خود بخود روشن میگشت و هیچ گسیختگی میان قسمت های گمشده و معلوم "وید" و حصه های معلوم و از بین رفته اوستا دیده نمیشد ولی چه چاره که حتی سومین نمونه ممیزه نبوغ ادبی بخدی یعنی قسمتی از شاهنامه دقیقی بلخی هم گمشده و بدست نرسیده است.

"ارتر مکدونل" که پیشتر از او اسم بردیم میگوید. "که شعرای حصص قدیم "ریگ وید" از همکاران متقدم خویش یاد کرده پایه دانش و احاطه آنها را تمجید نمودهاند ایشان سرودها و پارچه های منظوم متقدمین را میخواستند تجدید نموده و با این آرزو از اشعار اجداد خویش و شعرای باستانی یاد آوری کرده اند"

از روی بیانات فوق معلوم میشود که پیش از عصر مهاجرت و رفتن شاخه های آریائی هندی و فارسی از باختر وسائر نقاط آریانا بطرف شرق وغرب دورۀ ادبی در شمال مملکت ما گذشته که میتوان آنرا بنام "مدرسۀ بخدى یا بلهیکا" یاد کرد و اکثر سرودهای مجهول و گمشده ثمرۀ آن بود. درین دوره که تحدید حدود اولی آن کار مشکلی است و در اخیر آن قبایل آریائی در تمام زوایای آریا نا منشعب شده و آماده حرکت به ممالک همسایه بود ندریشی های فرزانه و دانایان نامی در شمال آریانا وجود داشت که در فن سرودن اشعار قریحه توانا و مهارت تا مه داشتند و شعرای دورۀ "ریگ وید" با افتخار از آنها یاد آوری میکردند و تجدید سبک آثار و گفتار آنها را یکی از آرزوهای قلبی خویش میشمردند. از بیانات فوق که مستند برتذکار بعضی نکته های متن خود سرودهای (ریگ وید) است چنین استنباط میشود که دورۀ (ریگ وید) تقریباً یکنوع دورۀ تجدد ادبی بوده و شاید آرزوی زنده کردن یادگار شعرای قدیمه وسبک وطرز گفتار آنها که از مفاخر اجدادی آریائی بشمار میرفت باعث شده باشد که شعرای دوره ریگ وید من بعد نشیده های خود را در کانون خانوادگی محافظه کرده و پدر به پسر تا به زمان کتابت انتقال دهند. پس درین شبهه نیست که پیش از شعرای عصر "ریگ وید" شعرای مقتدر درمیان آریائی ها وجود داشت ولی معلوم نیست که چرا آثار آنها مانند سرودهای ویدی باقی نمانده است قدامت یک علت آن شده میتواند ولی دورۀ (ریگ وید) هم قدیم است. اگر گفته شود که شاید آثار پیش از عصر (ریگ وید) کم و محدود بوده و از خاطره ها محو شده باز هم صحیح نیست زیرا طوریکه دیده شد آثار دورۀ (ریگ وید) جز نشانی از عظمت دوره ادبی (قدیم) نمی باشد لذا بعض دلایل و موجبات را در نظر گرفته گفته میتوانیم که شعرای سرودهای(ریگ وید) یکنوع (زینسانس ادبی) را شروع کرده در صدد بر آمده اند که دیگر آثار منظوم خویش را که در عین زمان قوانین مذهبی اصول خانوادگی مراسم قربانی و نواهای آتش بار عشقی دران نهفته است نگذارند که از بین برود و پدر خانواده کوشش کند که حتماً بعنوان (میراث معنوی) آن پارچه های لطیف را به اولاد خود منتقل سازد. شعرای عصر (ریگ وید) نه تنها برای حفاظه آثار خویش اقدامات جدی کردند بلکه در صدد تجدید وزنده کردن اشعار قدیمه و سبک گفتار اجداد خویش هم بر آمدند و حتی المقدور تا جائیکه حافظه ها کمک میتوانست در این راه صرف مساعی نمودند ولی تا جائیکه خود سرودهای ریگ وید شهادت میدهد درین راه موفقیت شایانی نی نصیب آنها نشد جز اینکه بصورت مبهم بگویند که در زمانه های قدیم در میان اجداد ما شعرای نامی و گرا می تری وجود داشت. راجع به تعقیب سبک شعرای قدیم طبیعی اقداماتی شده و احتمال دارد که با تتبع درسبک نگارش و ساختمان و ترکیب کلمات قدیم ترین سرود های (ریگ وید) این مطلب تا حدی برآورده شود زیرا خود مجموعۀ سرود های ریگ وید هم بذات خود از نقطه نظر شکل و ساختمان کلمات و لهجه و آهنگ نمایندۀ چندین دورۀ ادبی میباشد که از ان بعدتر صحبت خواهد شد.