نظری به دوره های قبل التا

از کتاب: تاریخ افغانستان ، فصل اول

چون بشر همیشه در فکر توسعۀ معلومات خود بوده و هست، هر وقت در هر زمینه ئی که بیک نقطه واصل شده بفکر افتاده است تا قدمی پیشتر گذارد و احاطۀ دانستنی های خود را بیشتر وسعت دهد. این آرزو بصورت عمومی نظر به تقاضا و تاثیر زمان و مکان کم و بیش بطى و سریع بوده ولی در یکی دو قرن اخیر من حیث زمان و در غرب من حیث مکان سرعت بیشتری بخود گرفته است ومو ضوعات بسیار کوچک که شاید چندگاه پیشتر توجه کسی را هم جلب نمیتوانست مورد دقت قرار گرفته و حتی با توسعۀ اهمیت خود شاخه علم علیحده گشته.

تاریخ همیشه با بشر بوده و هست و من حیث منبعی که از آن پاره معلومات کشیده شود چیز تازه و نوی نیست بلکه میتوان آنرا در جملۀ یکی از قدیم ترین مظاهر دانش بشری حساب کرد زیرا بهر وقت و زمانه ئی که که مراجعه شود انسان به رنگی و تعبیری در این راه کار کرده خواه بصورت قصه بوده خواه بصورت داستان و افسانه های شفاهی، خواه بصورت نقش عین واقعات در مغازه ها و احجار کوها وخواه بصورت اقسام مختلف رسم الخط تصویری و نیمه تصویری و صوتی و غیره. بناءً علیه در مفکوره قدامت تاریخ من حیث تاریخ شبهه ئی نیست ولی همان طوریکه سایر شعبات دانش بشری توسعه یافته و حتی در بعض موضوعات شاخه های بالکل جدید بمیان آمده مده است تاریخ هم تحول کرده توسعه یافته و یک سلسله علوم جدید. انتروپولوژی (تاریخ طبیعی انسان) انتولوژی (شرح خصوصیات بدنی نژادهای بشر) مردم شناسی عتیقه شناسی، فولکلور وغیره وغیره بمیان آمده و بذات خود هر کدام آن امروز وسعت یافته و دارای شاخه های جداگانه شده ولی همۀ آنها در حقیقت براى یک مقصد واحد که تاریخ باشد کار میکنند.

انسان کنجکاو همیشه در صدد بوده و هست تا به نیروی حدس و خیال و به دستیاری چراغ عقل و فکر سلیم پرده های تاریک زمانه های گذشته را پاره نموده واقعات هزاران سال قبل را نگاه کند به بیند و باز قدمی بیشتر گذاشته واسرار مجهول کوایف حیات وما حول وما وراى خود را کشف نماید. از گذارشاتی که همین الآن واقع میشود تا آنچه که در قدیم ترین زمانه ها گذشته و هنوز نیروی فکر بشر به کشف آن موفق نشده است همه بلا استثنا جزو تاریخ است و یک خط فاصل این دورۀ طولانی را به دو حصه جدا میکند و آن رسم الخط و تحریر است.

گفتیم که انسان همیشه در صدد کشف و دانستن واقعات نهفته زندگانی خود و ماحول خود بوده و هست. این کار بزرگ یعنی روشن ساختن تاریکی های گذشته تنها به دستیاری حدس و خیال نمیشود. یگانه چراغی که در این راه بصورت مثبت روشنی انداخته میتواند رسم الخط و تحریر است که چگونگی های واقعات گذشته را روی پارچه های گل خام و پخته، در سینه کوه، بالای صفحات سنگ و استخوان و ظروف گلی و پوست درخت و حیوانات و روی اقسام پارچه ها و کاغذها محافظه نموده و بدست ما رسانیده است پس دوره هائی را که پیش از ظهور رسم الخط گذشته بصورت عمومی عصر قبل التاریخ و زمانه هائی را که از موقع ظهور رسم الخط با ینطرف واقع است عصر تاریخی گویند و مقصود اساسی ازین تفکیک محض سهولت کار وروشن ساختن موضوع است چنانچه هر چه به دوره های خود نزدیک میشویم از طبقه بندی های مختلف کار میگیریم.

ملتفت باید بود که چون رسم الخط در تمام دنیا یکبار و بیک وقت ظهور ننموده است دوره تاریخی و قبل التاریخ دنیا هم یک یک حد مشترک ندارد و یک خط واحد این دو قسمت را در تمام دنیا از هم جدا نمیتواند بلکه هر حصه، حتی هر مملکت و هر قوم از خود حدو د علیحده دارد که بتاریخ معینی تصادف میکند، بعبارت دیگر در حقیقت ما دو نوع تاریخ و دو نوع قبل التاریخ داریم: تاریخ و قبل التاریخ خصوصی هر حصه و هر مملکت وهر قوم وتاریخ وقبل التاریخ عمومی دنیائی. صورت اولی مربوط مر ا حل حیات یک قوم واهل یک حصه زمین و یک مملکت است و صورت دومی معیار زندگانی پیشقدم ترین کتلۀ بشری را در مراتب مدنیت مخصوصاً در ایجاد رسم الخط استاد میگیرد.

قبل التاریخ در مراتب حیات بشر عبارت ازیک عصر نیست بلکه مرحلۀ انبساط قوای فکری و مادی است و این مرحله را دسته های بشری در نقاط مختلف و در اعصار و زمانه های علیحده طی نموده اند. زمانه درین زمینه رول فر عی بازی میکند بیشتر تطور و تحول زندگانی بشر باید در نظر گرفته شود فراموش نباید کرد که تنها وجود رسم الخط هم مقصود ما را برآورده نمیتواند بلکه توانائی ما به خواندن آن هم شرط است زیرا بسیار اقوام رسم الخط و تحریر داشتند و ما از خواندن آن عاجز بودیم در اینصورت بودن و نبودن رسم الخط فرق نمیکند بهین جهت "اتروسک ها" ساکنین قدیم ایطالیا و "هیتیت ها" که در اسیای صغیر زندگانی داشتند با وجود داشتن رسم الخط در مراحل قبل التاریخی قرار داده شده بودند و آهسته و آهسته با قرائت رسم الخط و کتیبه های آنها وارد دورۀ تاریخی شدند.

چون رسم الخط تصویری و صوتی در مصر و بین النهرین در حوالی ٣٥٠٠ و 3000  ق م پیدا شده روی رفته حد فاصل دوره های تاریخی و قبل التاریخ شرق را به سه و نیم هزار سال ق م قرار میدهند. تجسسات قبل التاریخ پیشتر از همه جا در خاک های فرانسه وارو پای غربی و سپس در وادی نیل و بین النهرین انبساط یافت و آهسته آهسته به پیمانه های کم و بیش در فارس و هند و چین و جاپان و جزایر شرق الهند و استرالیا و امریکا عمومیت یافت و هنوز بطور دلخواه در تمام روی زمین عملی نشده و باوجود انبساط تجسس در بعضی نقاط بصورت عمومی وسعت نیافته است. در کشور ما از ١٩٣٦ باینطرف شروع شده و بجایش که این فصل باشد. بعد از چیدن بارۀ مقدمات ضروری تا جائی که معلومات اجازه میدهد صحبت خواهم کرد.

زندگانی بشر در دوره های قبل التاریخ تقریباً همه جا بیک شکل بود. و با اختلاف خاک و نژاد فرق زیاد نمیکند. شرقی ها، غربی ها، اهالی مالیزی و افریقای مرکزی باشندگان آریانا و هند رچین و بین النهرین و مصر وفارس همه تقریباً یکسان تحول نموده و موادی که برای ساختن ادوات اولیه و قدیمه آنها بکار رفته همه جا عبارت از سنگ چقماق طبیعی، سنگ تراش یافته صیقل شده و استخوان است اصول ساخت و شکل ادوات آنها از قبیل کار دو تبر و آلات دیگر مخصوص شکاف کردن و زدن و کوفتن و بریدن شبیه بهم و قابل مقایسه است ازین رو مدققین این گونه تجسسات بعد از یک سلسله مطالعات ادوات سنگی در نقاط مختلف برای هر دوره سنگ اشکال و ممیزات و نام هائی قایل شده و بعد از مطالعه جزئیات و پهلوهای مختلف حیات چوکات های معینی برای هر دوره تعین کرده اند که در حقیقت مقصود از سهولت کار و طبقه بندی های مزور زمانه و تحولات استعداد بشری است که حین عدم رسم الخط گاهی عوض آن از ادوات سنگی کار میگیرند و گاهی از ظروف تیکری و وقتی هم از آلات سنگی ما بدون اینکه داخل جزئیات شویم برای تسلسل موضوع از آنها نام می بریم: دورۀ اولیه حجر، دوره قدیم حجر، دوره متوسط حجر، دورۀ جدید حجر که بعضی ها بصورت ساده تر آنرا به دو مرحله قدیم وجدید حجر تقسیم نموده و برای اول آن دو دوره الف و ب قابل میشوند و اصولی ترش همان تقسیم سه گانه دوره قدیم و متوسط و جدید حجر است که در اولی ادوات سنگی بیشتر شکل طبیعی داشت، در دومی بیشتر دست خورد و در سومی صیقلی گردید. چون در مراحل اخیر این دوره پهلوی سنگ صیقلی ظروف گلی و فلز هم پیدا شده است آنرا به اسم جدا گانه "کلکولى تیک" یا "انه اولى تیک" یاد میکنند در خاک کشورما آریانا هنوز مربوط به دوره هائی فوق تحقیقاتی عملی نشده بناءً علیه مستقیماً وارد دورۀ کلکولی تیک یا "انه اولى تیک" شویم.