بیدل
بسم الله الرحمن الرحیم
حامداً ومصلیاً
می شنیدم پیش از این بیدل کلام قدسیان
این زمان محو کلام حیرت انشای توام
بزرگترین گوینده زبان دری که پس از سخن سرای متصوف هرات نور الدن محمد عبدالرحمن جامی مانند وی دیگری نتوانست شمع خانقاه شیخ اکبر محی الدین ابن عربی و جلال الدین بلخی را روشن نگهدارد ابوالمعانی میرزای عظیم آبادی عبد القادر بیدل مدفون دهلیست طاب الله ثراه وجعل الجنة مثواه .
نام ویرا تذکره نگار سنین و مشهور در عداد کسانی می نویسد که در این طایفه همتای آنها تا هنوز از شمار انگشتان تجاوز نمی کند . دانشمندی که سیر فکروی هر کس را آسان میسر نیست و چون کوهیست عظیم و رفیع که به قلل آن بدشواری میتوان را یافت او خود میگوید :
معنى بلند من فهم تند می خواهد
سیر فکرم آسان نیست کوهم و کتل دارم
و او را جهانی است ماورای جهان ما جانی که به پندار عارف بزرگ غزنه حکیم ابو المجد مجدود سنائی آسمانی دیگر و نشیب و فراز دیگر دارد .
آسمانهاست در ولایت جان
کار فرمای آسمان جهان
درره روح پست و بالاهاست
کوه های بلند و صحرا هاست
زیراوی چنانکه شاعر بزرگ میباشد عارف و فیلسوف بزرگ نیز هست و سخنان او حاوی مطالب بس عالی و دل انگیز میباشد در شرح احوال و آثار و افکار این بزرگوار تذکره نگاران باختصار سخن رانده اند و بعضی نیز از ذکر احوال او صرف نظر کرده اند . بعقیدۀ نگارنده بهترین شرحی که میتوان از آن به احوال و افکاروی پی برد آنست که خود او در رساله نفیس خود چار عنصر نگاشته چنانکه در مقدمه نگشتیم چار عنصر بیشتر قسمت ادوار زندگانی او را احتوا مینماید که ما نیز شرح احوال او را دراین مختصر از رساله چار عنصر التقاط می نمائیم .