138

باغ آرامگاه

از کتاب: آرامگاه بابر

این باغی که اکنون مرقد فردوس مکانی گیتی ستانی ظهیر الدین محمد بابر پادشاه غازی دران قرار دارد در کتب و آثار مولفه دوره های احفادی مکرر ذکر شده. و از ان بر میاید که همواره این باغ طرف حرمت اهتمام یادت  اهلی دانش دوست مغلی بود.

و هر یک از ان ها که در کابل آمده اند زیارت بزرگترین شهنشاه و مؤسس سلطنت مغلیه یعنی نیای کبیر خود بابر آمده و مراتب احترام و خلوصیت خود را عرض نموده و هر یک در آبادی و زینت آن افزوده اند. مؤرخی که در این باره به تفصیل سخن رانده مؤلف کتاب پادشاه نامه می باشد وی می نویسد: و توجه عالم آرای عمارت افزا« شاه جهان» به ترتیب باغ مرقد اقدس حضرت فردوس مکانی که طول آن پانصد گز و زمینش پانزده مرتبه است و ارتفاع مرتبۀ پسین از مرتبه نخستین سی گز مبذول داشتند چون بر طریحۀ منیعۀ حضرت مغفرت آیات خدیجة الزمانی رقیه سلطان بیگم که در مرتبه پانزده از مراتب این مزار خلد آثار واقع شده چبو ترۀ خردی از سنگ مر مر بحکم جنت مکانی ساخته بودند فرمان شد که بر دور آن محجری از سنگ مر مر بارتفاع سه گز نصب کنند و بموجب وصیت فردوسی مکانی (بابر) با فراختن عمارتی بران مرقد که در درجۀ چاردهم است نپرداخته به بنای مختصر مسجدی از سنگ مر مر در مرتبه پایان آن امر نمودند و آخر سال هجدهم اساس گذاشته آمد و آخر سال نزدهم بعد فتح بلخ و بدخشان در عرض دو سال بصرف سی هزار روپیه در غایت مطبوعیت و کمال لطافت انجام پذیرفت و چون جوی آبی که از مرتبه دوازده روضه بررسته خیابان جاریست و دوازده آبشا از ان ریزان ازین جهت که ز سنگ و آهگ نساخته بودند مندرس گشته از وصف افتاده بود امر معلی صادر گشت که از سر تو بعمارت آن پرداخته و درتۀ هر آبشاری حوض مختصر ساخته کستارهای جو و آبشار ها و حواضی حوضها را همه از سنگ مر مر کامل انجام دهندو در مرتبه نهم حوضی یازده گز دریازده گز بحاشیه سنگ مر مر و در مرتبۀ دهم حوضی پانزده در پانزده بحاشیۀ سنگ مر مر و دوازدۀ در خور آن مکان مزین بقبه های مطلی و پیش دوازده چوکی مربع که یک ضلع آن دیوار باغ باشد که سه جانب دیگر از حجره های که جوی آبی از میان آن بگذرد مشتمل بسازند تا محاویج و مساکین که برای خوردن طعام و گرفتن دیگر وجوه مبرات گرد آیند در پناه آن حجرات از آسیب برف و باران محفوظ باشند. 

نور الدین محمد جهانگیر در مرتبۀ اول که بمزار بابر آمد خیرات فراوان به مستحقان داد. رقیه بیگم دختر هندال را نیز با خود آورد که قبر پدر و جد خود را زیارت کند.

شاه جهان در تعمیر بقعۀ بابر بیشتر از دیگران اهتمام ورزیده شرحی را که مولف باد شاه نامه می نگارد و ما آنفا مذکور داشتیم نیز در عهد شاه جهان بود. شاه جهان یک مرتبه پانزده هزار روپیه بمرقد بابر نثار کرد و دیگر بار در سال نوزدهم جلوس خود فرمان داد که دولک و پنجاه هزار روپیه بباغ دولتخانه و دولک و پنجاه هزار روپیه دیگر را بعمارات شهر آرا و جهان آرا و روضۀ فر دوس مکانی صرف کردند عجالتا ازان همه تعمیراتی که شاه جهان و دیگران بباغ بابر و آرامگاه رقیه نموده اند مسجد سفید سنگ تربت بابر و میرزا اهندال و میرز حکیم خان و سنگ مزار رقیه بیگم باقی مانده است. قبر رقیه بیگم در مرتبه نخستین باغ است و قبر بابر و دیگران در مرتبه دوم مسجد در مرتبه سوم. آرامگاه بابر در وسط مرتبه در یک سطح هموار قرار یافته میرزا هندال و میرزا حکیم خان در کنار شرقی آن خفته اند.

مسجد شریف از سنگ مرمر سفید بنا شده دیوار ها و سقف و سطح آن همه از یک نوع سنگ می باشد در پیش طاق شرقی مسجد این عبارت را بخط نسخ و تعلیق در کمال استادی و زیبائی نقش کرده اند:

«این مسجد لطیف و معبد شریف که سجده گاه قدوسیان است و جلوه گاه کروبیان بفرمان ادب در حریم در اعلی یعنی روضه منورۀ پاد شاه غفران پناه رضوان دستگاه حضرت فردوس مکانی ظهیر الدین محمد بابر شاه غازی که جز آن عمارتی نتوان ساخت بفرموده این نیاز مند تمام شکر سراسر ستایش سراپاه نیایش در گاه الهی ابو المظفر شهاب الدین محمد صاحب قران ثانی شاه جهان پادشاه غازی بعد فتح بلخ و بدخشان و فرار ندر محمد خان از بلخ و شبرغان و تعاقب فریقی از کار طلبان... او دران سر زمین به آن گروه فیروزی و هزیمت او وظفر سپاه رزم خواه دران میدان که به محض کرم کار ساز حقیقی نصیب این نیاز مند و دولت خواهان این بندۀ شرمندۀ احسان حضرت یزدان گشته آخر سال نوزدهم جلوس میمنت ما نوس موافق یکهزار و پنجاه و شش در عرصه دو سال بچهل هزار روپیه انجام یافت.

مسجد شریف در میان شاخه های ارغوان قرار یافته و در مقابل آن درختان پنجه چنار بزرگ که لابد از عصر فردوس مکانیست سایه افگنده اند. معلوم است در دورۀ امیر عبدالرحمن خان ضیاء الملت و الدین ترمیمی دران شده و بام آنرا به آهن لاجوردی رنگ پوشیده اند.

در این اواخر شکستی در بنیان آن راه یافت و اعلیحضرت همایونی المتوکل علی الله محمد ظاهر شاه پادشاه علم دوست و مدنیت پرور افغانستان امر دادند که آنرا بهمان آئین و طرز سابق ترمیم کنند اکنون که سه صد صدو هفده سال از بنای مسجد و یکهزار و سه صدو هفتاد و سه سال بحساب قمری از هجرت نبوی میگذرد کار پردازان داخلی و خارجی به ترمیم آن مشغولند . انچه مایۀ شگفتی است این است که چون سنگهای مسجد را بغرض ترمیم فرود آوردند معلوم شد همه الواح قبور است که کار کنان عصر شاه جهان انها را از مزارات مردم بر داشته و یک روی آنرا صاف و املس نموده در کار مسجد صرف کرده و از روی دیگر گل و برگها را بجا مانده تنها کتیبه ها را تراشیده اند و دیگر مایۀ تعجب اینست که مغز دیوار را از گل بر آورده و چونه دران بکار نبرده اند و ابن علت مشهود است برای شکست مسجد و اکنون که بترمیم آن پرداخته اند اراده دولت بران قرار یافته که از بنیاد آنرا با سمنت وخشت پخته آباد نمایند ولی سنگ ها را بدل نکنند تا مسجد از حال سابق تغییر نکند.

مرتبه های باغ اکنون نیز بحال سابق است از آبشارها و فواره ها در مرتبۀ فرود مزار با بریک حوض کوچک و یک آبشار باقی مانده که دو درخت کهن سال و بزرگ پنجه چنار آنرا در دامن خود محفوظ نگهداشته اند. آرامگاه خود فردوس مکانی از دستبرد زمانه مطموس شده بود. اعلیحضرت محمد نادر شاه شهید نور الله مرقده که پادشاهی غازی و مجاهد بودند آنرا ترمیم کردند و از سنگهای نفیس رخام افغانستان صندوقی بر قر آن گذاشتند که همه به لاجورد تکمیل شده لوح قبر یک و نیم متر ارتفاع و نیم عرض دارد در یکطرف آن بخط نگارش یافته این ابیات ثبت است.

پادشاهی کز جبینش تافتی نور اله

آن ظهیر الدین محمد بود بابر پادشاه  

با شکوه و دولت و اقبال و عدل و داد و دین

داشت از توفیق و فیض و فتح و فیروزی سپاه

عالم اجسام را بگرفت و شد روشن روان 

بهر فتح عالم ارواح چون نورنگاه 

شد چو فردوسش مکان رضوان زمن تاریخ جست 

گفتمش فردوس دایم جای بابر پادشاه 

و بر روی دیگر سنگ این جملات بهمان خط و استادی نگاشته شده: 

از فیض عنایت بی غایت الهی وقتیکه بزیارت روضۀ منورۀ حضرت فردوس مکانی نی ظهیر الدین محمد پادشاه غازی ابو المظفر نور الدین محمد جهانگیر پادشاه ابن حضرت عرش آشیائی جلال الدین محمد اکبر پادشاه غازی کامجو گردیدند این لوح را فرمودند سنه ۳ جلوس مطابق ۱۰۱۶ بر روی لوح سنگ دیگری از رخام نصب شده و دران جمله های خواند میشود که تاریخ ترمیم بنا را در عهد اعلیحضرت شهید رحمت الله علیه نشان میدهد. در عصر اعلیحضرت شهید بر دور قبر بابر محجری از گچ و چونه بر آورده اند و بروی هشت پایه از سنگ سفید سایبانی از سمت افراشته اند تا قبر از باران و برف محفوظ باشد.

در کنار چپ بابر پسر محجوب وی میرزا هندال آرمیده است میرزا هندال در سال ۹۲۴ در کابل متولد گردید. هنگامی که بابر بفتح هندوستان مشغول و در قلعه بهیره مشهور به جهان نما اقامت داشت روز جمعه دوم ماه شعبان درویش علی نام پیاده که بعد از ان تفنگ انداز مقرر گردید خبر تولد اورا به بابر رساند بابر این خبر را شگون نیک گرفته نام اورا هندال نهاد« هند گرفت».

سال تولد او از این بیت بر می آید: 

چیست دا نی سال تاریخ شۀ فرخنده قال 

کوکب برج شهنشاهی بود تاریخ سال 

میرزا هندال در عهد سلطنت همایون چندین بار به امارت بلخ و بدخشان و قندهار منصوب شد و بالاخره در شب یکشنبه ۲۱ ذی القعده ۹۵۸ در چپر هار در شبخونی که میرزا کامران براردوی همایون آورد افغان ها یاوری همدست بودند کشته شد. 

ابو الفضل شرح این سانحه را چنین می نگارد: میرزا هندال از استماع خبر شبخون اهتمام مورچلها را کرده سر بر بستر استراحت نهاده بود که غوغای افغانان بر خاست در هر مورچلی چندان افغان پیاده هجوم آورده بودند که بگفت در نگنجد و جمعی کثیر از افغانان درون مورچبل میرزا درمی آمدند شب تاریک بود، میرزا بدفع  این گروه اهتمام می نمود مردم سراسیمه بخبر داری اسپان خود شتافتند در این اثنا میرزا خود رو بروی افغانان شد. نورم کوکه و چندی دیگر شرمندۀ نامردانگی و خجلت زدۀ بد خدمتی گشتند. میرزا بایکی به نفس نفیس خویش در آویخت و آنرا از پادر انداخت . برادر آن جرنده نام افغان از قبیله مهمند به پیکان زهر آولود میرزا مسافر عالم تقدس ساخت بعضی از همراهان میرزا کامران نقل میکردند که جرنده شست آویزی را که شستهای  خاصۀ میرزا دران می  بود گرفته پیش کامران برد و ندانست که با که این نرد باخته است و تقریر واقعه نمود میرزا را که نظر بران شست آویز افتاده دانست که قضیه چیست دستار بر زمین زد.

القصه تابوت میرزا را در جوی شاهی بامانت گذاشته بعد از چند گاه بکایل بردند و در گذر گاه نزدیک بمرقد مقدس گیتی ستانی پایان پای آنحضرت مدفون ساختند.

ملا خرد زر گرمرثیۀ درماتم وی گفته که مطلعش  این است:

شبی خون جگر بر مردم چشمم شبیخون زد

سپاه دیده از آمد شد خون خیمه بیرون زد 

و این قطعه را در تاریخ وی گفته است.

هندال محمد شۀ فرخنده لقب.

ناگه زقضا شهید شد در دل شب

شبخون بشهادتش چو گردید سبب 

تاریخ شهادتش زشبخون بطلب 

و میرا ما نی این قطعه را بطریق تعمیه در تاریخ وی دریافته:

شاه هندال سرو گلشن ناز

چون ازین خاکدان محنت رفت

گفت تاریخ قمری نالان

سروی از بوستان دولت رفت 

گویند میرزا هندال گاهی شعر نیز می گفت در تذکرۀ مجمع الغرائب این رباعی لطیف را بوی منسوب داشته اند:

زان قطرۀ شبنم که نسیم سحری

از ابر جدا کرد بصد حیله گری 

تا بر رخ گل چکاند آن رشک پری

حقا که هزار بار پاکیزه تری 

بر لوح قبر میرزا هندال این جملات بخط بسیار زیبا در عهد جهان گیر نگارش یافته:

«کلمۀ طیبه»

«از فیض عنایت الهی وقتی که بزیارت روضۀ حضرت ظهیر الدین محمد بابر پاد شاه غازی ابو المظفر نور الدین محمد جهانگیر پادشاه غازی کامجو گردیدند لوح مرقد میرزا هندال ابن ظهیر الدین محمد بابر پادشاه  غازی را فرمودند سنۀ دوم جلوس جهانگیری مطابق ۱۰۱۶»