138

صدیق

از کتاب: آثار هرات ، فصل دوازدهم ، بخش ص

یکی ازعلمای معروف و فضلای محقق این سرزمین جناب قاضی ملامحمد صدیق خان است که در تاریخ علمای عصر اخیر هرات اولین موقع را احراز مینمایند علمی همچون بحر مواج هوشی مانند برق سریع طبعی به اصطلاح شعرا به سان سپهربلند خطی به گفته ارباب عشق چون ریحان نوخطان دلکش همه از مزایای حقیقی این پیر مرد محترم است که با اخلاق نجیب و فطرت بی تکلف او ممزوج شده وجود همچه یک نابغه علمی را تشکیل میدهد. قاضی صاحب اکثر حصص عمر خود را در کابل گذرانیده و در این وقت به هرات که وطن اصلیشان است به وظیفهٔ قضای شرعیه مرافعه و ریاست انجمن ادبی هرات اشتغال دارند آثارعلمیشان پراگنده است مگر تذکره نسوان که از (۱۴۰نفر) شاعرۀ تازی و فارسی ذکر میکند و تا هنوز طبع نشده این کتاب برای دانستن احوال شاعرات اسلامی بهترین تذکره ای است که تا اکنون به این استناد و صحت تذکره جمع نگردیده.

بقیه آثار نظمی و نثری قاضی صاحب همه به صورت پریشانی در هر جا و به دست هر کس افتاده و خودشان هم از کثرت مشاغل به جمع و تدوین آن موفق نیامده اند قاضی صاحب در نوشتن نظم و نثرهر دو به سلیقه بیدلی رفته درنظم تشبیهات مرموز تلمیات متلون خیال بندیهای مغلق دارد در نثر نیز بیشتر به پیرایش کلمات و سجع فقرات مایل بوده درهر جمله اگر دو کلمه فارسی نویسند باید چهار کلمه عربی درج نمایند و درهر نوشته اگر دو جمله فارسی دارند باید سه چهار جمله دیگر تضمینات عربی به آن ضم کرده باشند از همه بیشتر در برآوردن ماده تاریخ که باید طبعشان را ماشین تاریخ برآوردن معرفی کرد. مثلاً خودم یاد دارم که یک روزی برای کتابی که در انجمن ادبی هرات مینوشتند قاضی صاحب را با اعضای انجمن به برآوردن نام تاریخی کتاب دعوت کردیم. هیچ فراموش نمیکنیم که در آن انجمن اگر دو نفر کدام نامی برآورده و یا نه برآورده بودند قاضی صاحب بدون این که سابقه از موضوع داشته باشند درهمان آن (۲۲ نام ) برای تاریخ همان کتاب برآورده به انجمن عرضه دادند که همه صحیح بودند. هم چنین روز دیگری قاضی صاحب برای تعیین نام تاریخی کتاب تذکره نسوان مؤلفه خودشان تکلیف کردم در سه ساعت ۲۹ نام تاریخی وضع کردند مانند ریاض شاهی گلشن خسروانی شاعرات عارفه حرم باغ نکو نشان سخنوری تاریخ عیالها و همچنین نامهای دیگر قاضی صاحب در سال ۱۲۸۶ تولد یافته و امسال عمرشان به ۶۴ بالغ شده است. از آنجا که در نظر داریم آثار قاضی صاحب را علیحده به طبع برسانیم در اینجا قرار خواهش خودشان به همین چند بیتی که در روزهای جوانی خود نوشته اند اکتفا می ورزیم:


در زمان شاه دریادل خدیو بر و بحر

عبدالرحمان خان که رشحی باشد از جودش سحاب

 آن ضیاء ملت و دین آفتاب سلطنت

کز فروغ عدل او دارد جهان عهد شباب

 بحر را آنجا که عدلش حکم همواری دهد

در شکست طرهٔ امواج نتوان یافت تاب 

ورز جودش مایۀ نسبت برد دریا و کان

 قطره گوهر خیز گردد سنگ یاقوت انتخاب

 برکه ای کز جام قرب حضرت جامی بدی 

همچو مینای دل ارباب معنی فیض یاب 

بس که رخسار رواقش خورده سیلی هرم

 چین گرفت ابروی تعمیرش زموج انقلاب

نایب والا که می تابد ز نور طلعتش

مطلع صبح سعادت جوهر صدق و صواب

اختر فیاض سعدالدین که شد از پاس عدل

در سریر حکمرانی هری مالک رقاب

جاه و شوکت را به ذاتش نسبت موج و محیط

 صدق را با طینت او الفت گل با گلاب

این همایون برکه را تعمیر کرد همچون نخست

 تا کند شاداب از کوثر روان جد و باب

حبذا پوری که از وی زنده شد اسم پدر

خرم آن رودی که موجش وصف دریا داد آب

داشتم غواصی دریای معنی جوش فکر

 تا تأمل از صدف آرد بیرون در خوشاب

 سرکشید از جام معنی خضر و در تاریخ گفت

کرد روح باب بانی ز آب کوثر کامیاب