32

التاسع ابو السلاطین ملک عز الدین الحسین بن الحسن

از کتاب: طبقات ناصری (جلد ۱/۲) ، فصل طبقه ۱۷ ، بخش غوریان
01 January 1280

نور الله مراقد هم 

اولاد ملک عز الدین ( ۵ ): ملک شهاب الدین محمد ( خرنک ) ملک ( مادین ) و غور ( ۶ ) ملک فخر الدین مسعود امیر بامیان و طخارستان . سلطان علا ء الدین حسین ( ۷ ) پادشاه غور و غزنین و بامیان . سلطان سیف الدین سوری پادشاه غور و غزنین . سلطان بها ء الدین سام پادشاه غور ( ۸ ) . ملک الجبال قطب الدین محمد امیر غور و فیروز کوه .  ملک شجاع الدین امیر خراسان  ( ۹ ) و غور. 

ملک عز الدین ( حسین ) پادشاه نیکو عهد و خوبروی و نیکو اعتقاد بود بهمه اوصاف گزیده موصوف [ بود ] و بهمه اخلاق پسندیده معروف . ملک ( ۱۰ ) غور و بلاد جبال در عهد امارت او معمور ، و خلایق و ساکنان ( آن ) دیار آسوده ، در ظل امن و حمایت امان ، و علما و زهاد [ و عباد ] و سایر رعایا را هر یک فرا خور حال او مقاصد بحصول موصول ( ۱۱ ) بود، و حق تعالی ببرکت اعتقاد و حسن سیرت او را هفت پسر داد ، که ذکر سلطنت و مملکت ایشان در هفت اقلیم منتشر گشت، و از یشان چهار پسر به سلطنت و تخت جهانداری برسیدند و از یشان فرزندان نامدار در جهان شهر یار گشتند ( ۱۲) 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 (۱) مط : پادشاهی .    ( ۲ ) مط : آن موضع اجازت نداد .    ( ۳ ) مط : بجای او بنشست .    ( ۴ ) مط : التاسع ملک عز الدین الحسین بن الحسن ابو السلاطین .     ( ۵ ) این کلمات در اصل نیست، در مط در حاشیه اسمای اولادش را نوشته اند . در ترجمه راورتی در آخر مبحث است.    ( ۶ ) راورتی : ما دین غور ، اما خرنک در اصل گاهی به حای حطی و گاهی به خ منقوط است. راورتی : خرنک مط : حرنک .    ( ۷ ) در دو نسخه راورتی:علاء الدین سام( ۸ ) راورتی : غور و فیروز کوه.( ۹ ) مط : امیر حرماس ( خراسان ) . راورتی : جرماس ، حرماس ، برماس.  ( ۱۰ ) مط : ممالک.   ( ۱۱ ) مط : بحصول پیوسته .   ( ۱۲ ) بعد از کلمه گشت از مط و راورتی تصحیح شد. در اصل: این عبارات در بین نامهای فرزندان مکرر است. 



غوریان طبقه(۱۷) (۳۳۵  )


چنانکه بعد ازین بتقریر انجامد و بتحریر رسد، و این عز الدین حسین را با دولت سنجری و سلطنت سلجوقی اتصال و محبتی مستحکم بود، و هرسال از جنس سلاح چنانچه جوشن و زره و خود آنچه معهود، معین ( ۱ ) گشته بود بخدمت در گاه سنجری فرستاد، و در غور سگاف شگرف باشند، چنانچه درجثه و قوت هر یک با شیری برابر کنند، ازآن سگان چندی در قلاد هاء قیمتی بخدمت سلطان فرستادی، او را تشریفات و تحف بسیار رسیدی ، و با سلطان ( غور و ) غزنین هم ( ۲ ) طریق مودت سپردی چند گاه امارت بلاد غور در ضبط او بود تا برحمت حق پیوست، و او را هفت پسر بود : مهتر همه ملک فخر الدین مسعود ، فا ما ذکر او در طبقۀ دیگر که ذکر سلاطین بامیانست کرده خواهد شد و این طبقه مبنی بر ذکر او خواهد بود ( و آنجا نوشته آید)