32

الاول السلطان المعظم شمس الدنیا و الدین ابوالمظفر التتمشم السلطان

از کتاب: طبقات ناصری (جلد ۱/۲) ، فصل طبقه ۲۰ ، بخش سلاطین هند
01 January 1280

چون حق تعالی و تقدس درازل زال تقدیر رانده بود:که ممالک هندوستان در ظل حمایت سلطان معظم و شهریار اعظم شمس الذنیا و الین ظل الله فی العالمین ابوالمضفر التتمش السلطان یمین خلیفظ الله ناصراللمومین انار الهه برهانه و ثقل با،آثار العدل و الاحسان میزانه و دولت شاهانفرزندلان او رحم الله الماضین و ادام دولظ الناصریظ المحمودیه ازفتن آخر الزمان و حوادث وقایع جهان در امان ماند.آن سلطان عادل باذل منصف کریم غازی مجاهد مرابط عالم پورو عدل(۲)گستر فریدون فر قباد نهاد کاوس ناموس سکندر دولت بهرام صولت را از قبایل البری(۳)ترکستان یوسف وار بدست تجار داد تا مرتبه مرتبه بتخت سلطنت و منصب و مسند مملکت رسانید تا پشت دین محمدی بدولت او قوی شد و روی ملت احمدی بصولت او بهی گشت و در شجاعت دوم علی کرار ودر سخاوت ثانی حاتم طائی آمد اگر چه سلطان کریم قطب الدین علیه الرحمه(۴) بخشش لک در زمان ظاهر میکرد اما سلطان سعید کریم شمس الدین طاب ثراه بعوض هرلک صد لک بخشید و بجایگاه و حساب.چنانچه هم در دنیا و هم در آخرت محسوب(۵۹ تواند بود و در حق اصناف خلق ارز دستار بند و کلاه دار و دهاقین و تجار و غربا امصار،انعام او عام بود واز اول عهد دولت و طلوع صبح مملکت در استجماع علما با نام و سادات کرام و ملوک وامر و صدور و کبرا زیارت از هزار لک(۶)هر سال بذل فرمود و خلایق اطراف گیتی را بحضرت دهلی که دارالملک هندوستان است و مرکز دایرة اسلام و مهیط اوامر ونواهی شریعت


(۱)اصل:ایلتمش.مط:التمش طوریکه در صفحات گذشته گذشت از املاهای مختلف این نام التتمش اصح است برای شرح(ر:۴۹).(۲)اصل:عادل(۳)شاید اصل این نام الپ ارباشد که بقول دیوان لغات الترک معنی آن آدم دلیر است در جهانکشای جوینی(۱:۹۲)نام یکنفر الپ ارخان آمده و الپری ها از ملوک ارفاسیابی بودند که برنی در تاریخ فیروز شاهی بلبن را نیز از افراسیابیان شمرده است(هودیوالا-ایلیوت ۲-۷۱۵)(۴)اصل:علی الرحمه(۵)مطکمحبوب(۶)اصل:از هر لک هر سال.






(۴۴۱)                                                    طبقه(۲۰)                                  سلاطین هند

و حوز:دین محمدی و منصه(۱)ملت احمدی و قبه املام(۲۹ مشارق گیتی صانها الله عن الافات و احضرها السعادت(۳۹جمع آورد و این شهر بکثرت اعامات و شمول کرمات آن پادشاه دبندار محط رجال(۴۹آفاق گشت و هر که از حبایل ید۰۵۹حوادث بدان بلاد عجم و مامن حضرت جهان پناه آن پادشاه ساخت والی یومنا هذا آن قواعد امن و مانان مهمد و مستحکم است و تا باد چنین باد.

از ثقات روات چنین سماع(۷)افتاد:که چون سلطان شمس الدین نورالله مرقده در صغر سن(که)بحکم ایزدی از بلاد ترکستان و قبایل البری.نامزد سلطنت ممالک هندوستان شد چنان بود:که پدر او را ایلخان(۸)نام بود واو را اتباع(واقربا)وخیل بسیار بود و این پادشاه را در اول صورت۰۹)از جمال و کیاست و حسن خلقت نصیب تمام بود چنانچه برادران او از حسن کیاست اوحسد کرده او را بنه بهانه تماشا ءگله اسپان از پیش مادر و پدر بیرون آوردند یوسف صفت:قالوا یاابانا!مالک لاتامنا علی یوسف واناله لناصحون ارسله غدا بیرتع ویلعب(وانا له لحافظون(۱۰)چون ببسرگله اسپان آوردند بدست بازرگانی بفروختند.بعضی گویند(۱۱):که ان طایفه فروشنده پسران عم او بودند بارزگانان او را بطرف بخارا آوردند و بدست یکی از اقربای صدر جهان بخارا فروخت(۱۲)وچند گاه دران خانواده بزرگی و طهارت بود و کرایم آن دودمان او را رد حجر(۱۳)اصطناع چون اولاد در رضاع می پروردند.یکی از قثات روایت کردککه از لفظ(۱۴)مبارک آن پادشاه نورالله مضجعه  شندیم که وقتی ازان خاندان قراضه۰۱۵)بمن دادند که در بازا رو و قدری انگور بخر و بیار!چون ببازار رفتم در اثنای آن راه(۱۶)


(۱)مط:وبیضه(۲)مط:قبه الاسلام(۳۹مطکالسادات(۴۹مط رجال(۵)مط:جبایل حوادث(۶)اصل:مهزب(۷)مط:استعاع(۸)مط:ایلم خان.راورتی در متن:کذا.در حاشیه بحواله نسخ خطی،یلم خان،ایلخان.(۹)صوت.(۱۰)قآن،یوسف۱۲(۱۱)مط:گفته اند۰۱۲)مط:فروختند(۱۳)اصل:حجر(۱۴)اصل:مضجع(۱۵)قراضه:ریزه زر(نصاب)(۱۶)مط:راه آن.







(۴۴۲)                                                    طبقه(۲۰)                                  سلاطین هند

قراضه از من غایب شد از سبب ضغر سن از خوف آن حال گریه برمن افتاد در میان آن تضرع و زاری درویشی بمن رسید و دست من بگرفت وب بجهت من(۱)انگور بخرید و بمن داد ومرا عهد دادککه چون بدولت وملک رسی،زنهار فقرا و اهل خیر را بتعظیم نگری!و حق ایشان نگاهداری من با او عهد کردم و هر دولت و سلطنت که یافتم از نظر آن درویش یافتمفرحمهم الله.

غالب ظن آنست:که هرگز پادشاهی بحسن اعتقاد و آب دیده و تعظیم علما و مشایخ مثل او از مادر خلقت در قماط سلطنت نیامد از آن خاندان امانت و تصدر بازرگانی خرید که او را حاجی بخاری گفتندی پس از آن بازرگانی دیگر که او را جمال الدین چست قبا گفتندی او را خرید و بحضرت غزنین آورد ودر ان مدت ترکی از وی بجمال واوصاف حمیده واخلاق مرضیه و اثار رشد و فر بزرگی بدان حضرت نیاورده بودند ذکر او بخدمت سلطان معزالدین محمد سام طاب ثراه عرضه داشتند فرمان شد(تا)او را قیمت کنند(۲)واو با ترکی دیگر در یکس سلک بودایبک نام هر دو را هزار دینبار زر  رکنی قیمت معین شد جمال الدین چست قبا در فروختن او بدین مقدار۰بها)مضایقت نمود سلطان فرمان داد:که هیچ آفریده او را دربیع نیارد و موقوف باشد.

جمال الدین چست قبا بعد از آنکه یکسال در غزنین مقام نمود عزیمت بخارا کرد سلطان را به بخارا برد و کرت دیگر او را بغزنین باز آورد بعد از آنکه سه سال بخه بخارا بود چون فرمان نبود که کسی او را بخرد یکسال در غزنین بماند تا سلطان قطب الدین زا غزو نهرواله وفتح گجرات با ملک نصیرالدین(۳)حسین بغزنین رفت و حدیث او بشنید.از حضرت سلطان معزالدین اجازت طلبید بخریدن او سلطان فرمود:که چون فرمان نفاذ یافته است که او را رد غزنین نخرید او را بدهلی باید برد و آنجا بخرید.نظام الدین محمد را سلطان قطب الدین بجهت اتمام مصالح خود در غزنین بگذاشت و فرمان داد:


(۱)اصل:مرا.۰۲)مطککردند(۳)اصل:نصرالدین. 







(۴۴۳)                                                    طبقه(۲۰)                                  سلاطین هند


که جمال الدین چست قبا را با خود به هندوستان بیارد تا آنجا سلطان شمس الدین را خریده شود.

برحکم آنفرمان نظام الدین ایشانرا بدهلی آورد سلطان قطب الدین او را بیک لک جیتل(۱)بخرد آن ترک ایبک نام را طمعاج۰۲)نام کرد و امیر تبرهنده شد در مصاف سلطان تاج الدین یلدوز که با قطب الدین بود شهادت یافت و سلطان التمش طاب ثراه سرجاندار(۳)شد  وسلطان قزب الدین ایبک او را فرزند خواند و بخود نزدیک گردانید و هر روز جاه وشرف او زیادت شد. چون اثار رشد در حرکات و سکنات او ظاهر و باهر بود۰۴)مربته بمرتبه او را(۵)بدانجا رسانید که امیرشکار شد بعد از ن چون کالیور فتح شد امکیرکالیور شد پس ز از ان اقطاع قصبه برن و مضافات آن یافت.

 و شهامت او ظهور کلی پذیرفت و سلزان قطب الدین آن مکعانی(۶)مشاهده کرد ملک بداونش گردانید و چون سلطان معزالدین سام از سفر خوارزم مراجعت کرد در مصاف اندخود هزیمت با لشکر خطا افتاد قبایل کوکران تمرد و عصیان آغاز کردند ا زغزنین عزیمت غزو آن جماعت کرد.سلطان قطب الدین حشم هندوستان بحکم غ=فرمان آنجا برد سلطان شمس الدین با حشم بداون در آن خدمت برفت(۷)و رد وقت آب جیلم که آن مخاذیل بدان پناه ساخته بودند در راند و مبارزت بسیار نمود و بزخم تیرکفار را منهزم گردانید و کار محاربت او اندران آب بجائی رسیده بود که مفار را زا اوج موج به حضیض دوزخ میفرستاد که:اغزقوا فادخلو نارا(۸).

در اثناآن جلادت(وجهاد) نظر سلطان غازی معزالدین علیه الرحمه 


(۱۹ مط:چیتل که بقول غیاث الغه مسکوک است در عصر آل بابر بکدام عبارت از ۲۵ چیتل بود که (پنج) دام مساوی دوآنه کنونی هند می شود.(۲) فرشتهکطغات(۳۹الیوت ترجمه سرجاندار چیف آف "ارددز(قوماندان دسته محافظ شاهی)نوشته(ر:۵۳)(۴)مط:و باهر میدید.۰۵)مطکمرتبه او را(۶)مطکاین معنی(۷)مطکدر خدمت او برفت(۸)قرآن،نوح۲۵






(۴۴۴)                                                    طبقه(۲۰)                                  سلاطین هند

بدان(۱۹ اثار شهامت و مبارزت افتاد واز حال او استطلاع نمود(۲۹.چون رای عهمایون او را روشن گشت که کیست؟او را طلب فرمود و بتشریف خاص مشرف گردانید و سلطان قطب الدین را رفمان داد که التمش را نیکو داری که زاوی کار ها(۳۹ خوادهد آمد و بفرمود:تا خط عشق او درتحریر آوردند و بنظر پادشاهان او را ملحوظ گردانید و بدولت احرارش رسانید(۴).چون سلطان قطب الدین در لوهور برحمت حق تعالی پیوست علی اسمعیل که ایمر داد(۵)حضرت(دهلی)بود با دیگر امرا و صدور مکتوبات بطرف بداون بخدمت سلطان شمس الدین در قلم آوردند واو را استدعا کردند چون بیامد در شهور سنه سبع و ستمائه برتخت دهلی بنشست و ضبط کرد و چون ترکان و امرا قطبی(۶) از اطراف(بدهلی)جمع شدند و بعضی از اتراک و امرا معزی با ایشان چکعیت کردند و طریق مخالفت سپردند(او از دهب=لی بیرون رفتند و در حوالی جمع شدند و عصیان و خروج آغزز نهادند سلطان شمس الدین با سوار قلب و خدم خاص خود) از دهلی بیرون رفت و در پیش صحرای جود(۷)و بعد از آن سلطان تاج الدین یلدوز از لوهور و غزنین با او عهد بست او را چتر و دروباش فرمود(۹)و میان اوو ملک ناصرالدین قباچه بکرات مخاصمت میرفت(۱۰)بحهت لوهور وتبرهنده و کهرام(و رد شهور سنه اربع عشر و ستمائه ناصرالدین قباچه را منهزم گردانی)و چند کرت دیگر در اطراف ممالک هند با امرا و اتراک مخالفت افتادش اما چون عنایت الهی(۱۱)حامی و ناصر او بود نصذتش می بخشید و هر که برو(۱۲)خروج میکرد و یا عصیان می برزید(۱۳)مقهور میگشت


(۱۹مطکبران(۲۹مط:فرمود(۳)مط:کاری خواهد آمد(۴)کذا در مط:اصل گردانید(۵)در ظفر الواله حاجی دبیر امیرالعدل است۰۱ک۶۸۷)که دادیگ هم گفتندی در تاج الماثر نیز کلمه امیر داد آمده است و مقصد از آن چیف جستس(داور بزرگ)باشد(هوایوالا-ایلویت۲:۷۱۵)(۶)متن مط:معزی.حاشیهکقطبی.راورتی قطبی.(۷)متن مط:چون حاشیه:جود.راورتی و اصل:جو.ایلیوت:جومه.(۸)مط:واغلب  سرای ایشان را هزبرتیغ آورد(۹)مطک:فرستاد(۱۰) اولکبکرات مخالف بجهت(۱۱۹مط:ایزدی(۱۲)مط:بالو(۱۳)مط:ورزید.








(۴۴۵)                                                    طبقه(۲۰)                                  سلاطین هند

و چون مدتی(۱) حفظ و نصرت ایزدی یاری گر آمد اطراف ممالک مضافات حضرت دهلی و بداوت واوده و نبنارس و سوالک(۲)تام در ضبط او آمد و سلطان تاح الدین یلدوز منهزم از پیش لشکر خوارزمشاه رطبرف لووهور آمد میان اووسلطان شمس الدین بجهت سرحد ها مضایقتی رفت و در رتاین میان هر دو مصاف شد و در شهور سنه اثنی عشر و ستمائه فتح۰۳)سلطان شمس الدین را بود و تاج الدین لیلدور اسیر گشت و او را بحکم فرمان در دهلی آوردند و بطرف بداون فرستاد و همانجا مدفون گشت(۴۹و بعد از ان در شهور سنه اربع و عشر و ستمائه با ملک ناصرالدین قباچه مصاف شد ناصرالدین قباچه منهزم گشت و چون حوادث خراسان بسبب ظهور چنگیز خان مغل در افتاد در شهور سنه تسع عشر(۵۹ و ستمائه جلال الدین خوارزمشاه از پیش لشکر کفار منهزم بطرف هندوستان آمد و بسرحد های لوهور فتنه خوارزمشاهیان برسید. سلطان شمس الدین طاب ثراه از دهلی لشکر بطرف لوهور بردد جلال الدین خوارزمشاه از پیش حشم هند عطف کرد و بطرف سندو سویتان رفت و سلطان شمس الدین ؛ غازی علیه الرحمه ب=عد ازان در شهور ثنی و عشرین و ستمائه بطرف بلاد لکهنوتی لشکر کشید و غیاث الدین عوض خلجی رقبه خدمت در ربقه اتقاید آورد و سب زنجیر فیل و هشتاد لک مال بداد و خطبه(۶)بنام مبارک شمسی کرد. ئر شهور سنه ثلاث و عشرین و ستمائه عزیمت فتح رنتپپور(۷) کرد و آن قلعه را که در حصانت و استحکام در تمام ممالک هندوستان مذکور و مشهور است ودرتواریخ اهل هند چنین آورده اندککه هفتاد واند پادشاه بپای آن قلعه آمده بودند و هیچ یک را فتح آن حصار میسر نشد بعد از 


(۱)مط و مدتی(۲)اصل:سولک.مط:سوالک.(۳) اصل:ستمائه قباچه و سلطان(۴)مط:شد(۵)متن مط:ثمان عشر.حاشیه.تسع عشر ،ایلوتک۶۱۵ه.راورتی ۶۱۸،فصحیحی ۶۱۷.بسرخی از نسخ:۶۲۰(۶)مط:وسکه(۷)اصل:رنتهور.مط:رنتپور.راورتی:رنتگهور.درمتن ترجمه ایلیوت رن تهمور است که در بعضی نسخ انرا رن تمپورفرن نتمپور هم دیده است و بقول وی کرابروک ریشه این نام را در سنکسریت رنه(ستیبهره مره یعنی زنبور ستون جنگ نشان داده است(ایلیوت ۲:۳۲۱(خوشحال خان ختک شاعر افغان که مدتها درعصر اورنگزیب درین حصار زندانی بود. نام آنرا دراشعار خود رنتبول آورده است.







(۴۴۶)                                                    طبقه(۲۰)                                  سلاطین هند

مدت چندماه در شهور سنه ثلالث و عشرین و ستمائه بردست بندگان او بفضل آفریدگار فتح شد و بعد از ان یکسال  درشهور سنه اربع و عشرین و ستمائه عزیمت قلعه مندور کرد از حدود سوالک.حق تعالی آن فتح(او)را میسر عز کگردانید و باز گشت و غنایم بسیار بدست بندگان او آمد. بعد از آن یسکال در شهور سنه خمس و عشرین و ستمائه از حضرت دهلی لشکر ببلاد اچه و ملتان برد و کاتب این حروف منهاج سراج در رجب اربع و. عشرین و ستمائه از طرف غور و خراسان ببلاد سند اچه و ملتان رسیده بود و د رغر:ربیع الاول سنه خمس و عشرین و ستمائه(۱) سلطان سعید شمس الدین طاب ثراه بپای قلعه اچه رسید وملک ناصرالدین قباچه بدر قصبه اهروت(۲)لشکرگاه داشت و تمام بحر و کشتیها بابنه و اتباع لشکر در آن آب و کشتیها(۳) پیش لشکرگاه داشت که رو زآدینه بعد از نماز از طرف ملتان مرعانرسیدند و خبردادند:که ملک ناصرالدین ایتم(۴)مقطع لاهور بپای ملتان آمد و سلطان شمس الدین از راه تبرهنده روی بطرف اچه آورد(۵۹و ملک ناصرالدین قباچه منهزم گشت و در کشتهیا نشست و با تمام لشکرخود بطرف بهکر رفت. وزیر خود عین الملک حسین اشعری را فرمان داد:تا خزاینی که در قلعه اچه است بطرف قلعه بهکر برد و سلطان شمس الدین مقدمه لشکر خود ملوک بزرگ(۶)رابرسر لشکر بپای اچه فرستادکیکی ملک عزالدین محمد سالاری مکه امیر حاجب۰بود۹دوم کزلک خان سنجر سلطانی(۷۹که ملک تبرهنده بود بعد ازان چهارروز سلطان با تمام لشکر و بندگان و پیلان و بنه واتباع بپای قلعه اچه رسید و لشکرگاه نصب فرمود وزیر (دولت)خود 


(۱)اصلکسنه اربع سلطان.مط وراورتی:مانند متن(۲)اصل:هرات؟متن مط:بدرحصار امروت.حاشیه:اهروت،هراوت ،هررات.راورتی:اهروت،اهروت،هراوت.(۳)مط:برکشتیها(۴)مط:ایتمر.متن راورتی:ایتم.حاشیه:ایتمر،ایلوت:ایتمور.(۵)مط:دارد(۶)مط:خود دوملک بزرگ(۷)اصل:کولکخان سنجر شلطانی.راورتی:و دیگر تاج الدین سنجر گزلمک خان سلطاتن شمس .یاکج زلک سلطان شمسی عنی مملوک شمس الدین التتمش.ایلویوت:مانند متن.








(۴۴۷)                                                    طبقه(۲۰)                                  سلاطین هند


نظام الملک محمد جنیدی و دیگگر ملوک را در عقب ملک ناصرالدین بطرف قلعه بهکر فرستاد و مدت سه ماه(۱)درپای حصار اچه ججنگ فرمود روز سه شنبه بیست و هفتم ماه جمادی الاخری(۲۹سنه ه=خمس و عشرین و ستمائه (قلعه)اچه بصلح فتح شد و در همین ماه ملک ناصرالدین قباچه از حصار بهکر خود را در پگنجاب(۳) غرق کرد و گیش ازین بچند روز پسر خود ملک علالدین بهارمشاه را بخدمت سلطان شمس اتلدین طاب ثراه فرستاده بود.بعد از چند روز خزاین و بقایای حشم ملک ناصرالدین بخدمت درگاه گیوستند و آن بلاد تا آب محیط(۴۹ فتح شد و ملک سنان الدین جنیسر(۵)که والی دیول و سند بود بخدمت درگاه شمسی گیوست و چون دل مبارک آن پادشاه از فتح آن بلاد فارغ شد روی بدار الملک جلال دهلی نهاد و این کاتب خدمت ل=بارگاه اعلی آن گادشاه اهل الایمان در روز اول که بپای قلعه اچه حرسها الله ا=لشکرگاه نصب فرمود دریافته بود و منظور نظر مبارک او شده چون از پای آن قلعه انصراف فرمود د رموافقت حشم منصور آن پادشاه غازی بحضرت دهلی اجلها الله آمده و در ماه رمضان سنه خمس و عشرین و ستمائه بحضرت اعلی وصول بود. درین وقت رسل دارالخلافت با تشریفات وافره بحدود ناگور رسیده بود ودر روز دوشنبه بیست و دوم(۶)ماه ربیع الاول سنه ست و عشرین و ستمائه بحضرت رسدند و شهر ار آذین(۷)بستند و آن گادشاه و ملوک و فرزندان طاب ثراه  هم و دیگر ملوک و خدم و بندگان همه بخلعت دارالخلافت مشرف گشتند و بعد از آن چنان بزم و شادی د رماه جمادی الاولی سنه ست و عشرین و ستمائه خیر فوت ملک سعید ناصرالدین محمود رسید


(۱)متنمط:یکماه.حاشیهکسه ماه.راورتیکسه ماه(۲)متن مط:۲۸ ماه جمادی الاولی .حاشیه:۲۷ جمادی الاخری.راو.رتیک۲۸ جمادی =الاولی(۳۹مط:آب سنده.راورتی:درپنجاب۰۴)مط:تالب دریای محیط(۵)متن مط:سنان الدین حبش.حاشیه مط:شهاب الدین حبش.راو.رتیکسنان الدین چتی سر،یا چیتر یا حبش.پ"حبشی.کلمه جنیسر د رجان کشای جوینی(۲:۱۴۶)چنیسر و درتحفه الکرام هم چنین است ولی نام  سنان الدین درین کتب نیست.درین مردم سند تاکنون داستان چنیسرولیلا سروده می شود. در به اول پور  روستایی باین نام موجود است(مهران بقلم راورتی ۲۴۲).(۶)اصل:دوم.یکی از نسخ ماخذ مط:دوم متن مط وراورتی:۲۲(۷)مط:آئین.






(۴۴۸)                                                    طبقه(۲۰)                                  سلاطین هند


و بلکا خلجی۰۱۹ در ممالک لکهنوتی عصیان آورد و سلطان شمس الدین طاب ثراه لشکرهای هندوستان بطرف بکهنوتی برد ودر شهور سنه سبع و عشرین و ستمائه آن طاغی را بدست اورد و تخت بمککهنوتی بملک علالدین جانی داد و در رجب همین سال بحضرت جلال دهلی باز آمد و در شهور سنه تسع و عشرین و ستمائه عزیمت فتح حصار کالیور کرده و چون بپای کالیور(۲)سراپرده سلطنت او نصب او نصب شد میلکد یوپسرپیل(۳)لعین جنگ آغاز نهاد و مدت یازده ماه در پگای آن قلعه مقام فرمود و کاتب این حروف از دهلی درماه شعبان همین سال روی بخدمت درگاه سلطنت آورد و این دولت دریافت و این داعی را بردرسرای اعلی(نوبت تذکیر فرمود  و در هر هفته سه نوبت تذکیر معین شد و چون ماه رمضان در آمد و در دیگر ماهها همان سه نوبت نگاه داشته آمد چنانچه نود و پگنج مجلس بر در سراگرده اعلی عقد گشت(۵۹و در هر دو عید فطر و اضحی بسه موضع لشکر اسلام نماز گذاردند و از آنجمله روزعید اضحی در بر او قلعه کالیور که شهر بران طرف است(۶)داعی دولت منهاج سراج خطبه عید و نماز فرمود و بتشریف گرانمایه مشرف گردانید و آن در بندان بداشت تا روز سه شنبه بیست و ششم ماه صفر سنه ثلاثین و ستمائه حصار فتح شد و میلکدیو لعین در شب از قلعه بیرون آمد و بگریخت و بقدر هتصد(۷)کس را بر در سرا پرده سیاست فرمود و بعد از ان امرا و اکابر چون مجدالملک ضیاالدین محمد جنیدی را امیر داد و سپه سالار رشید الدین علی علیه الرحمه را کوتوالی فرمود.


(۱)اصل و پ:ملکا:متن مط:بلکاملک خلجی.حاشیه مط:ملکا.راوتی.بلکا ملک حمام الدین بن عوض خلجی(۲)مط:حصار گالپور مصمم فرمودکچون بگای آن قلعه سراگرده(۳۹ کذا فی الاصل.متن مط:میلکدیو لعین پسر بسیل.حاشیه مط:میلکو پسرسل میل یا بلبل.راورتی:منگل دیو:میکل یهود پو سیل دیو.پ:پسربلگل این نام در ظفرالواله(۲:۶۹۹)میلگدیوبمن بیسیل است وامیر خسرو د رخزاین الفتوح(ص۶۰)مهلکدیو نوشته که عین الملک ملتانی در سنه ۷۰۵ حصار مندو را ازو گرفت و بقول دف و بورکس نام میلسک یا ملسک یا میلگ یا میکل در نامهای راجگان جونا گده بنظر می اید(حواشی هردیو الابر ایلیوت ۲:۷۱۷)(۴۹مطکسراپرده اعلی(۵)مطکشد(۶۹مط:مالیور که جانب شمال آنطرف است  داعی دولت را که منهاج سراج است خطبه عید .راورتیکعوض کالیور گوالیار.۰۷۹مطکهشتصد.






(۴۴۹)                                                    طبقه(۲۰)                                  سلاطین هند

و منهاج سراج را که داعی این دولت است قضا و خطابت و امامت و احتساب و کل امرو شرعی و تشریفات فاخر و انعامات وافر ارزانی داشت حق تعالی دستگیر ی روح مطهر و قالب معطر ا« پادشاه غازی کریم و عادل عالم پرور گرداناد(۱۹.و دوم ماه ربیع الاول(۲۹ همین سال از پای قلعه مراجعت فرمود و قدر یک فرسنگ از پگا یقلعه بطرف حضرت لشکرگاه کرد و نوبت سلطنت د ران مقام پنج شد و چون بحضرت باز آمد در شهور سنه احدی و ثلاثین و ستمائه۰۳۹ لشکر اسلام رابطرف بلاد مالوه برد و حصن شهربهلیستان(۴۹ را ببگرفت و بتخانه که سیصد سال بود تا آنرا عمارت میکردند و رفعت او بقدر صد و پنج(۵۹ گز بود خراب کرد (وازانجا بطرف اجین نگری رفت و بتخانه مهاکال دیو را خراب کرد)۰۶)و تمثال بکرماجیت(۷۹که گادشاه اجین نگری بوده است و از عهد او تا بدینوقت از یکهزار ئو و سال است و تواریخ هندوان از عهد او مینویسند و چند تمثال دیکر:که زا برنج ریخته بودند با سنگ مهاکال(۹)بحضرت دهلی آورد ودر شهورسنه ثلالث و ثلثین و ستمایه  لشکرهای هندوستان بطرف بنیان(۱۰)برد در ان سفر ضعف برذات مبارک او مستولی شد۰۱۱)و چون بسبب زحمت نفسانی ازآنجا مراجعت کرد روز چهارشنبه چاشتگاه غره شعبان باختیار منجمان بحضرت دهلی که دارالملک جلالی بود در عماری(۱۲) نشسته در آمد بعد از نوزده رو زچون مرض او قوی شد در روز دوشنبه بیستم ماه شعبان سنه ثلث ثلاثین


(۱۹ اصلکگرداند(۲)متن مط:ربیع الاخر.حاشیه مطکربیع الاول.راورتیکربیع الاخر(۳۹مط و راورتیک۶۳۲ یکی از نسخ ماخذ مط:۶۳۱(۴۹اصل و پ:نفلسان.متن مط:بهلیسا.دیگر نسخ:بهیلسان،بیلستان.راورتیکبهلسان.بقرارائین اکبری(ج ۲ ص ۹۶) بهلیسه در سرکار ایسین سوبه مالوه بود و مسکن راجپوت. که در ضبط مط بدان نزدیکتر است در کتاب الهند البیرونی بهیلسه است که آنرا بنام بها یلشه رب النوع آفتاب میخواندند.(۵).پ:ندارد(۶)پ:را خراب کرد ندارد.(۷)اصل:مکواجیت(۸)کذا در اصل.متن مط:۱۳۱۶ سال:حاشیه مط:۱۲۰۰،ایلیوت وراورتی:۱۳۱.در بعضی نسخ:۱۲۰۰(۹)پ:مهاگل.اما نام احین نگری در ایلوت تنها اجین است(۲:۳۲۴)(۱۰)اصل:بنبان.متن مط و پ:بنبان.حاشیه فرشته وبدایونی و طبقات اکبری:ملتان رک:۴۳)(۱۱)مط:گشت(۱۲۹عماری:محمل شتر و پیل و گردون که ذریعه اسپ یا گاو کشند(غیاث). 







(۴۵۰)                                                    طبقه(۲۱)                                  شمسیان هند

وستمائه(۱)ازدارفنا بداربقا رحلت کرد(۲) ومدت ملک اوبیست وشش سال بود،انارالله برهانه.

حق تعالی آن پادشاه سعید شهیدغازی عادل عالم نوازعدل گستر را درفرادیس جنان برحمت رضوان خود مخصوص گرداناد وپادشاهوقت سایه یزدان سلطان  سلاطین ناصرالدنیا والدین علاءالسلام والمسلمین ضل الله فی العالمین ابوالمظفر محمود بن السطان رابرتخت پادشاهی تاقیام باقی داراد.بحق محمد وآله واجمعین(۳).

السطان المعظم شمس الدنیا والدین ابوالمظفر التتمش(۴) السطان ناصر امیرالمومنین(۵)

دارالملک او:حضرت دهلی.

رایات:میسره لعل.

اعلام:میمنه سیاه


دایرۀ ملوک او(۶)

ملک طغان بداون(۷).ملک نصرالدین میرانشاه پسرمیرچاوش خلج.

(۱)اصل:ثلاثین وستمائه.مط وراورتی:۶۳۳ ه(۲)مط:نقل کرد(۳)مط:ملک تعالی سلطان اسلام ناصدالدنیا والدین محمود راکه وارث آن سلطنت است تانهایت حدامکان وتخت سلطنت باقی داراد آمین رب الالمین(۴)اصل:التمش.پ:مانند متن(۵)راورتی گوید:که لقب ناصرامیرالمومنین تنها دربن گتاب بنظر می آید بدایونی آنرا یعین امیرالمومنین آورده ولی درمکه ۶۱۲ سال اول سلطنت اوچنین نوشته شده ضراب هذا الدینار بحضرت دهلی سنه اثناعشر وستمائه_قمع الکفر واصلاله سلطان شس الدین،جلوس احد)(۶)این اسما دراصل بصورت دایره هانوشته شده که د رمتن نقل د.دربین آن دوایرنوشته اند:دایره اولاد او.ولی این دایره سپید مانده.نسخه مط هم متن وحواشی دارد که هردو درینجا آورده میشود:

صورت مستمن مط:السلطان المعظم شمس الدنیا والدین ابوالمظفر التمش ناصرامیرالسمومنین اناراسسه برهانه.ضقات:قاضی لشکر.ملوک واقربا اور حمهم الله:ملک فیروزشاه التمش شاهزاده خوارزم ملک جانی شاهزاده ترکستان.ملک قطب الدین ملک غوذروملک عزالدین محمدسالار حربی مهدی ملک عزالدین حمزه عبدالجلیل.ملک عزالدین کبیرخان ایاز.ملک تاج الدین سنجر.ملک کزلخان دولتشاه خلجی ملک لکهنوتی.ملک اختیارالدین محمد برادرزاده.ملک الامراءافتخارالدین امیرکوه.ملک عزالدین علی سیالکوتی،ملک طغان،ملک شروان.ملک نصیرالدین میرانشاه پسر محمد چاوش خلجی.ملک عزالدین بختیار+ملک نصیرالدین محمد بیدار.محمد کولان ترک ناص


(۴۵۱)                                                    طبقه(۲۱)                                  شمسیان هند

ملک عزالدین بختیار(۱).ملک نصرالدین.ملک بیدارکولان(۲).الپ ترک ناصر(۳).ملک عزالدین طغرل بهائی+ملک 

الامراءسنقرناصری ملک ناصرالدین ایتم بهائی+ملک ناصرالدین مادینی ملک غور.

*ملک عزالدین طغرل بهائی+ملک الامراء ده سنقرناظری وملک ناصرالدین ایتمر.ملک ناصرالدین مادینی ملک غور.ملک ناصرالدین محمود علیه الرحمه..سلطان رکن الدین.فیروزشاه.سلطان غیاث الدیمن محمود شاه سلطان ناصرالدین والدنیا محمود.سلطان ناصرالدنیا والدین.سلطان معزالدنیا والدین.سلطان قطب الدین محمد.سلطان جلال الدین ممسعود.ملک بهاءالدین محمد.درحاشیه مط چنین است:این نامها فقط دریک نسخه بود بعینه نقل افتاد ودر دیگر یک نسخه بعوض این نامهای دیپر است،آنهم بجلسه نقل میشود:ناصرالدین محمد مرانشاه،محمد حارث،ملگ نصیرالدین طغان بداون+ملک عزالدین طغرل قطبی+ملک عزالدین بختیارغوری.ملک الامراءقره سنقر ناصری.ملک نصیرالدین ایتمربهائی.ملک نصیرالدین ایتمرقطبی.ملک حسام الدین اعلبک.ملک عزالدین تاگوری.ملک فیروز شمس سالاری شاهزاده خوارزم ملک علا الدین جانی یعنی شاهزاده ترکستان+ملک قطب الدین ملک غور وجبال.ملک عزالدین .ملک عزالدین.ملک اختیار الدین حسین+ملک تاج الدین سنجر لک خان+ملک اختیارالدین ایرانشاه بلکاخلجی.ملک المراءافتخار الدین امیرکوه+ملک رکن الدین حمزه عبدالجلیل.ملک بهاءالدین ناصری.

اسمای اولاد او:السلطان ناصرالدین.سلطان رضی الدین.سلطان معزالدین بهرامشاه.سلطان قطب الدین محمد ملک جلال الدین مسعود.ملک شهاب الدین محمد.سلطان علاالدین مسعودشاه سلطان ناصرالدین محمود.سلطان غیاث الدین محمدشاه.سلطان رکن الدین فیروزشاه سلطان ناصرالدین محمودشاه.

راورتی اسمای اولاد اورا مطابق فوق باختلاف ذیل آو.رده کسلطان رضیه ملک جلال الدین مسعود شاه سلطان ناصرالدین محمودشاه لکهنوتی.سلطان علاالدین مسعودشاه بن رکن الدین فیروزشاه قضات:این اسما دراصل نیست.درحاشیه مطآمده ودر راورتی چنین است:قاضی سعدالدین گزدیزی.قاضی جلال الدین غزنوی.قاضی نصیرالدین کاسبلی.قاضی کبیرالدین قاضی لشکر.ملوک:آنچه بین راورتی ومتن موافقت است درآخر نامها علامت(+)ماندیم،اختلاف این است:ملک قطب الدین حسین بن علی بن ابی عملی ملک غور.ملک عزالدین کبیرخان ایاز.ملک اختیارالدین دولتشاه بلکابن علی ملک غور.ملک عزالدین کبیرخان یاز.ملک اختیارالدین دولتشاه بلکاین حسام الدین عوض خلجی ملک لکهنوتی.ملک رکن الدین حمزه عبدالملک.ملک بهاءالدین پولاد ناصری.ملک غورناصرالدین مادینی شنسبانی.ملک نصیرالدین مردانشاه محمدچاوش.ملک نصیرالدین بیدار(پیدار)چاوش.ملک عزالدین بختیارخلج.ملک نصیرالدین ایتم بهائی.ملک سعدالدین ترخان قطبی.ملک حسام الین اغلبک ملک اوده.ملک عزالدین عسلی ناگوری سوالکهی.حواشی .حواشی این صفحه(۱)اصل:یجینه؟(۲)اصل:سداکو.متن مطابق پ.(۳)پ:ملک بزرگ ناصر.


  (۴۵۲)                                                    طبقه(۲۱)                                  شمسیان هند

ملک فیروزشاه ایلتمش(۱)شاهزاده خوارزم+ملک جانی شاهزاده ترکستان،ملک قطب الدین حسن.ملک غورعزالدین محمدشاه مهدی.ملک عزالدین حمزه عبدالجلیل.ملک عزالدین کبیرخان.ملک تاج الدین سنجر کزلکخان(۲)ملک دولتشاه خلج ملک لکهنوتی.ملک اختیارالدین ممد برادرزاده ملک الامراءافتخار الدین امیرکوه+ملک عزالدین ناگوری.

دایره فتوح او(۳)

فتح بداون(وهزمیت رای مان)+فتح بنارس+{وهزیمت قایماز}فتح حصار رنتپهور+فتح حصارمندور+فتح خراج؟(۴)دیبل.فتح بهار+{فتح بهکر+}فتح ملتان+فتح اچه+فتح سیوستان+فتح دیول+فتح اجین(نگری)+{فتح بیلستان؟}فتح کالیور.فتح{بر}تاج الدین(وگرفتارشدن)+فتح لوهور(وامرای مخالف)+فتح تبرهنده+فتح سرستی+فتح کهرام+فتح مصاف ناصرالدین قباچه+(وهزیمت او)فتح لکهنوتی+فتح ترهت+فتح قنوج(۵).

(۱)پ:ایلتتمش(۲)پ:مانند متن.اصل:الکرللخان.(۳)مط:اوندارد(۴)پ:صرح دیبل(۵)پ:فتح قهستان.شرح فتوح دراصل مانند متن است،اختلاف مط با اصل چنین است:فتح جالیور وسنده.فتح دربهنگه.فتح حصار تهنکر+فتح جاجنگر.فتح لکهنوتی کرت دیگر+فتح به لیسا.فتح خراج وصل؟فتح الهیر+فتح نندنه+فتح کوخامه وسیالکوب+فتح جهجهر،فتح مالوه+فتوحاتیکه پس ازآن نشان+گذاشته ایم درراورتی هم آمده اما آنچه درراورتی زیاده یا مخالف متن بود اینست:

جالور.فتح برمخالفان باغ جود.گرفتن قنوج شیرگره ولالیهر یاالیهر؟گوالیور.گوجه(کوجه)جنجر؟مندوده یامده؟اجمیر.قلعه بهلیسان.آوردن بت مهاکال وانداختن آن در دروازه مسجد دهلی تا مومنان بران گذرند.

نوت:دراصل مطالب ذیل نیامده ازمط وراورتی گرفته میشود:

توقیع مبارک اوکبیرست وشش سال.

وزیراو:نظام الملک کمال الدین جنیدی.

نام این وزیر بقرار ضبط راورتی:نظام الملک کمال الدین(محمد؟)ابوسعید جنیدی.این وزیردانشمند که ممدوح محمد عوفی است وکتب خود را به نام وی اهدا میکند،نام او:نظام الملک قوانم الدین محمدبن ابی سعد الجنیدی است(دیده شود لباب الالباب وجوامع_الحکایات عوفی).