بیاد پیر هرات

از کتاب: دیوان محجوبه هروی ، غزل

خدا را خواجه عبدالله انصار

مدد کن با من رنجور بیمار

غریبی گر رود در شهر شاهی

که او باشد کریم و نیک کردار

عجب نبود گر از روی ترحم

بگیرد دست آن افتاده ء زار

توئی پیر هرات و من درین شهر

غریب و عاجزم بی یار غم خوار

بکن رحمی بر احوال تباهم

که شد روزم سیه تر از شب تار

بحق مصطفی و اهل بیتش

مرادم را بخواه از حی غفار

رسان « محجوبه: را با مقصد او

ازینش بیشتر در مانده مگذار