138

عزیز

از کتاب: آثار هرات ، فصل چهاردهم ، بخش ع

ملا محمد عزیز خان غوریانی جغتایی مرحوم یکی ازعلمای معروف و ادبای مدقق هرات است در سال ۱۲۸۵ قمری به غوریان تولد یافته و در سال ۱۳۴۱ وفات یافته است. اکثر حصص عمرشان به تدریس و یک حصه هم به امامت در باغ شاهی سپری شده در ادبیات هرات یادگاریهای خوبی از خود گذاشته است. طبع شعری او رسا و اکثر اشعار او برای برانگیختن فوری جامعه نسبت به علایق مذهبی بوده و الحق در این موضوع ناله های جانسوزی هم کشیده است وضعیات اخلاق ستوده و شجاعتهای ادبی او را البته از آثار او مسبوق میگردند. غزلیاتشان جمع نشده این چند سطر از نزد پسرشان جناب ملا محمد عظیم خان باز یافت شد.


ای آفریدگار جهان حال ما ببین

دشمن ستاده بر سر میدان ز بهر کین

شادند دشمنان تو و دوستان غمین

 شادی مده به دشمن و خواری به اهل دین

یارب به حق شاه رسل ختم مرسلین

دارند اتفاق که دین را به هم زنند

 بر صفحه صحیفه قرآن رقم زنند

 بر خاک پاک احمد مرسل قدم زنند

بر خانه خدای صلیب و علم زنند

ای کردگار ما مگذاری تو این چنین

ای اهل دین همه یک جان و تن شوید

 چون جسم و جان تمام به یک پیرهن شوید 

چون عالم مثال به هم هموطن شوید

 چون گل تمام صف به صف اندر چمن

 شوید دود از دمار کفر کشید همچو سابقین

اى شافع جزا تو ببین حال زار ما 

استاده دشمنان که برآرند دمار ما 

عذرم پذیر و گوی که ای کردگار ما

 قدری کن از خزاین رحمت نثار ما

 دلدل سوار روز هجا را تو برگزین

از خواب ناز خیز و عدو را ذلیل کن

 بر دشمنان خود تو جهان رود نیل کن 

بشکن صلیب و بت شکنی چون خلیل کن

 یا امر بر برادر خود جبرئیل کن

تا همچو قوم لوط کند بیخش از زمین

 آخر صحابه ها چه ستمها کشیده اند

 بر خار و خاره پای برهنه دویده اند 

فردوس را به هدیه جانها خریده اند

 تا بر مراد و مقصد خودها رسیده اند

 رحمت بر آل پاک و به اصحاب طیبین 

دوشم به گوش هوش زغیب این ندا رسید

وقت ظهور مهدی دین هدی رسید 

الطاف لطف بی حد و بی انتها رسید

 شد سرنگون صلیب نصارا لوا رسید

 گفتند مرحبا ملکوت مقرّبین

 یاد آورید آن که خبر داده است اله

اندر کلام خویش به سردار انبیا

 دینت به من سپار که میدارمش نگاه 

تو بر مراد خویش برو سوی خوابگاه

 هرگز غمش مخور که منم خیر حافظین

خواهی عزیز من که عزیز خدا شوی

 محفوظ ظلّ عاطفت کبریا شوی

 از شرّ نفس خویش رهی بی ریا شوی 

در کل وجود خود چو در باصفا شوی

 جان کن نثار خاک ره رهروان دین