رشحه
رشحه تخلص بیگن بنت هاتف کاشانی است وبعضی گویند پدر او هاتف اصفهانی نام داشت و از اهل اصفهان بوده است ۲. بیگم با میرزا عای اکبر نظیری ازدواج نمود و از او پسری داشت که نامش میرزا احمد بود و جون قریحه شعر گویی داشت ، کشته تخلص مینمود . طوریکه پدر – شوهر و پسر بیگم همه شاعر بودند و خودش نیز شاعره خوبی بود و اکثراً دختران و زنان فتح عای شاه قاجار را مدح میکرد گویند رشحه دیوان مفصلی داشت ولی از آن جمله تنها در حدود بیت که محمود قاجار آنرا در تذکره نقل مجلس خود ضبط و ثبت نموده، باقی مانده و اشعار ذیل از آن جمله است :-
چه شود اگر که بری ز دل همه دردهای نهانیم بگرشمهای نهانی و به تفقدات زبانیم
نه بناز تیکه زندگانی نه بناله دلشده بلبلی تو اگر بطرف چمن دمی بنشینی و بنشانیم
زغم تو خون دل ناتوان ز جفایت رفته از تن توان بلب است جان و تو هر زمان ستمی زو برسانیم
ز سحاب لطف تو گر نمی برسید بتخل امید من ته طمع زابر بهاری و نه زیان زیاد خزانیم
بودم چون رشحه دل غمین الم قراق تو در کمین
نشوی بدورد الم قرین گر ازین الم برهانیم
جدا از زلف رخسار تو جان دادم بناکامی نخرم از تو در صبحی نه دلشاد از تو در شامی
مدارم غم زقریب مدعی رشحه که در کویش کنون قربی که هست او را مراهم بود ایامی
دل رفت ز خون دیده مارا پیداست برخ از آن علامت
مینید از شوق دل در سینه ام گویی که باز تیر دلداری بدل ز ابرو کمانی میرسد
بقصد صید تو چون رشحه دیدمش گفتم کس ندیده شکار مگس کند شهبار
اشکم ز هجر روی تو هر روز تاسمک آهم ز دست خوی تو هر شام تاسماک
۱نمونه ادبیات تاجیک جمع کننده صدار الدین عینی .
۲مقاله آقای ایرج افشار در شماره ۲۰ سال دوم مجله جهان نور .