رفتن امیر طاهر به کرمان در شعبان سنه تسعین [و ثلثمائه]
و امیر خلف از کوه چون خبر شنید، دل شکسته بیامد هم اندر شعبان به
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱.در تاریخ عتبی این واقعه را در همین سنه(۳۹۰)و بر اثر اقدام طاهر در واقعه پوشنج قتل بغراجق دانسته که سلطان محمود به قصد انتقام از خلف وی را در قلعه اسپهبد محصور ساخت.
۲. بر، به معنی: با. ۳. در اصل((و سپاه))
۴.در اصل چنین بوده و بعد مصححی نادان لفظ ((را)) بالای هیچ کس الحاق کرده است.
۵. عتبی این مال الصلح را صد هزار دینار نوشته است و گردیزی صاحب زین الاخبار هم صد هزار دینار ذکر نموده است و گوید: ((و خلف کسان اندر میان کرد که صد هزار بدهد دینار بدهد و خطبه بر وی کند))زین الاخبار چاپ برلن ص۶۳.
۶. این عبارت ناقص است و ظاهراً بایستی مضمون آن چنین باشد که : ((و خطبه بر نام محمود کردن و نام محمود بر یک روی سکه نبشتن...)) چه این معانی وقوع نیافته و قراری داده اند.
حورندیز(۱) آمد و آن مردمان [که] سپاه محمود را علف داده بودند چون دولت بازگشته بود بفرمود تا غلهٔ ایشان بسوختند، و آن ناهمایون دارند، ایزد سبب کرد اندران سال تا آنجا چندانی ترنجبین افتاد(٢) که هر مردی را از آن هزار من به دست آمد، تا خُرد و بزرگِ آن غنی گشتند. و امیر خلف به قلعهٔ طاق شد، و بر مردمان سیستان و مشایخ و عیاران خشم گرفت، و ایشان ازو ترسان گشتند و هیچ کس را یارگی آن نبود که سوی وی شدی، الا فقیه بوبکر نیهی(٣) را. و امیر خلف به طاق ببود، ماه روزه آنجا بداشت، و عید را به شهر آمد و هیچ کسی را به خویشتن راه نداد ، مگر فقیه بوبکر را و به زودی بازگشت و باز طاق شد(۴) ، باز اندر ذی القعده به شهر آمد ، و مشایخ را دستوری داد تا پذیرهٔ او شدند، و سلام کردند به کده دریشگ(۵)، و ز آنجا به شهر اندر آمد ، چون عید اضحی بگذشت ، روزی چند بر آمد ، امیر طاهر از کرمان باز آمد با گروهی اندک و حالی تباه(۶).
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. کذا ... ظاهراٌ ((خوراندیز)) و اگر چه این محل در کتب مسالک دیده نشد لیکن حدسا بایستی خورندیز باشد و ((دیز)) به لهجۀ خراسان و سیستان همان«دز» است که با اشباع یاء خوانند مثل «شندیز» و «دیزباد» که شاهان دز و دزباد باشد و کلمۀ قبل از دیز «خورن- خوران» از کلمات دیگرد اقرب به احتمال است.
٢. نرنجبین افتاد- یعنی ترنجبین عمل آمد و ترنجبین نوعی صمغ است شیرین که از بیخ خار شتری بیرون جوشید و امروز هم در حدود سیستان و قاینات و هراه ترنجبین و شیر خشت بسیاری عمل می آید.
٣. ظاهرا«نیهی» منسوب به روستای ((نیه)) باشد از رساتیق سیستان که با یاء مجهول تلفظ می شود و از محال سیستان حالیه است.
۴. باز طاق شد، یعنی به طاق رفت، و این ((باز)) بدین معنی در اشعار و سخنان قدما بسیار آمده است.
۵. ظاهرا «بکده در نیشک» در نیشک یکی از دروازه های زرنج بوده و قبلا اشاره شده است – و گویا در آن دروزاه کده و خانۀ دولتی بوده است که درآنجا از مردم پذیرائی کرده است.
6. هلال بن المحسن بن ابراهیم الصابی در جزء نهم از تاریخ خود که ظاهرا همان تاریخ ناجی باشد، در حوادث اواخر سال ٣٩۰ شرح حملۀ طاهر و گرفتن کرمان را می نویسد و عبارت وی چنین است : ((و فی هذه السنه ورد طاهر بن خلف المعروف به شیر باریک کرمان منافرا الخلف ابیه ئم تغلب علیها و ملکها و انظوی الیه کثیر من عساکر ها و انتهی امره الی الهزیمه و العود الی سجستان)) و سپس حملۀ طاهر را به کرمان تا وقتی که به سیستان برگشت و به دست خلف به قتل رسید در صفحات (۴۰۴-۴۰٣) مشروحا نوشته است و در آخر گوید:
طاهر از بم به سجستان بازگشت و گروهی از اعاظم دیالمه از قوادو کتاب بزرگ را به اسیری با خود ببرد مانندابوموسی خواجه بن سیاه جنگ و ابو محمد القاسم بن مهدر فرخ و الدیلم الماسورون ... و نیز می گوید که این شجعان دیلم طاهر را در حرب با پدر یاری کردند به شرط آزادی و بازگشت به کرمان او نیز آنان را آزاد ساخت و مرخص گردانید، (تاریخ الوزرای صابی و جزء نهم از تاریخ همو چاپ بیروت) کامل ابن ائیر هم عین روایت صابی را آورده است. ولی عتب وقعۀ رفتن طاهر را به کرمان و باز آمدنش را چنان که این تاریخ و تاریخ صابی به عینه نوشته اند ننوشته و گوید:خلف از بیم سلطان محمود امارت را به طاهر و اگذاشته و خود منزوی شد و پس از چندی پیشمان شده پسر را به عنوان وصیت کردن طلبیده و او را بگرفت و بکشت و گفت که او خود را هلاک کرد.