آمدن عبیدالله بن ابی بکره به سیستان به روزگار حجاج
عبیدالله بن ابی بکره با سپاه بیامد، چون به نزدیکان(٢) سیستان رسید حریش بن بسطام التمیمی از پیش با سپاهی بزرگ بیامد،و مردمان سیستان به حرب پیش او باز شدند، این گروه خوارج(٣) حربی سخت کردند و بسیار مردم بکشتند، و سپاه حریش را گرسنگی اندر یافت و تشنگی، بسیار کشته گشتند، و شریح بن هانی الحارثی و عبدالله ابن العباس بن ربیعة بن عبدالمطلب آن روز بدین حرب کشته شدند، پس گروهی به هزیمت به قصبه اندر شدند،مردمان ایشان را طعام دادند وبخوردند،چون بسیار خوردند همه بمردند، چنان که هیج کس ازآن سپاه نماند یا کشته شدند، [یا بمردند] وعرب اندر آمدند پیش(۴) ازیشان چون چنان دیدند ایشان را جیش الفنا نام کردند. پس عبیدالله بن ابی بکره فرا رسید به سیستان اندر اول سنه ثمان و سبعین و تولیت خراج بی(۵) پسر خویش بوبردعه کرد و نام وی مغیره بود، و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. کذا ظ: حریش، و نام این شخص در تواریخ نیست. ٢. نزدیکان، با الف و نون نسبت یعنی نسبتاً نزدیک و قرب نزدیک، مانند دایگان و خدایگان، چه نزدیک در فارسی به معنی قرب کامل است، چنان که گویند نزدیک من آمد یعنی نزد من رسید یا نزدیک او شد یعنی پیش او باز شد- و این الف و نون برای این است که احتمال قرب و وصول را قدری دور تر سازد-اکنون هم در افواه جاری است که فلان واقعه در نزدیکی یا نزدیکی های فلان شهر روی داد- و نزدیکان که بر ذوی العقول اطلاق کنند غیر ازین معنی است و به معنی خویشان نزدیک است. ٣. معلوم می شود سیستان به کلی در دست خوارج بوده است...مورخین اسلامی که این جنگ را یاد کرده اند می نویسند که جنگ مزبور توسط عبدالله بن ابی بکره و در مملکت رتبیل و به قرب کابل بوده است. و شریح بن هانی الحارثی با جمعی از مسلمین در آن جنگ کشته شدند و عبیدالله ابن ابی بکره هم در همان وقعت به درد گوش یا علت دیگر بمرد و گروه زیادی از تشنگی و گرسنگی و از پر خوردن بعد از آن بمردند- و این حرب با خوارج که به قول مؤلف تاریخ سیستان در زرنج روی داده در تواریخی که به نظر حقیر رسیده دیده نشد، و این وقایع که در ضمن آن نام برده است به قول بلاذری در حرب با زنبیل روی داده نه در جنگ با خود سیستانیان. رجوع شود به (فتوح البلدان بلاذری ص ۴۰۶- ۴۰٧) (کامل ابن اثیر ج ۴ ص ۱٧۴) (طبری س ٢ ج ٢ ص ۱۰٣۶-۱۰٣٨) و ممکن است در اینجا هم اختلاط و تداخلی در حربی که با خوارج به سیستان شده و مورخین به سبب عدم اهمیت موضوع آن را ترک کرده اند و حربی که با زنبیل شده در موقع تألیف کتاب روی داده باشد، چه نظیر این را در اخبار ابن مفرغ به صفحه ۵٩ و اخبار عبدالله بن امیه به صفحه ۶۶ این کتاب می بینیم- والله اعلم. ۴.کذا...و ظاهراً پس از ایشان. ۵. بی، در اینجا باقیمانده املاء نسخهٔ اصل این کتاب است که (به) باشد و به جای (به پسر خویش) است و باز هم نظایر دارد.
روزگاری عبیدالله اینجا ببود و از راه بیابان به بُست شد، و سیستان به پسر سپرد بوبردعه(۱)، چون به بست رسید زنبیل(٢) سپاه آورد اندر پیش وی و با عبیدالله سپاهی بزرگ بود، حربی سخت کردند، وقایع بسیار بود میان شان(٣)، آخر صلح افتاد بر هفت صد هزار درم(۴) و عبیدالله به بُست فرمان یافت و سبب او درد گوش بود، و گور او اکنون به بست است. باز پسر او بوبردعه به حرب زنبیل شد و کار بر زنبیل سخت فرو گرفت تا آنچه صلح را پذیرفته بود کرة اولی، دیگر راه بداد، و به سیستان باز آمد؛ چون خبر وفات عبیدالله نزدیک حجاج برسید سپاه جمع کرد، و ده(۵) هزار سوار اختیار کرد از میانهٔ صد هزار و بیست هزار سوار(۶)، و آنچه ایشان را بایست از سلاح و ستور و بیستگانی(٧) همه مهیا کرد و عمر بن عطا(٨) را بر ایشان سالار کرد، باز عبدالرحمن بن محمدالاشعث الکندی را پیش خواند، ولایت سیستان او را داد و همهٔ آن سپاه اندر زیر دست او کرد و فرمان داد که همه طاعت او دارید و این سپاه را جیش الطّواویس نام کردند زیرا که همه صنادید و اشراف و ابناء نعم عرب بودند(٩) پس عبدالرحمن با آن سپاه بیامد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. غالباً درین کتاب اسم مفعول یا متعلقات آن را که به قواعدهٔ فارسی بایستی قبل از فعل درآید بعد از فعل ذکر می نماید- مانند اینجا که باید چنین می نوشت: (( و سیستان به پسر خویش بوبردعه سپرد و یا ((به بوبردعه پسر خویش سپرد)). ٢. در اینجا هم ((زنبیل)) در متن به تمام نقاط نوشته شده و با توضیحاتی که قبلاً داده ایم هرجا درین کتاب با این املا نوشته شده معلوم باشد که در اصل نسخه هم با املای مذکور یا نقطه ای کم بوده است. ٣. وقایعی که در آغاز این فصل در ضمن حرب با خوارج آورده به موجب تصریح تواریخ درین حرب روی داده است. ۴. این مبلغ را عربان به رتبیل داده اند (کامل ج ۴ ص ۱٧۴) (ط ج ٢ ص ۱۰٣٧). ۵. طبری: چهل هزار سپاه از سوار و پیاده (س ٢ ج ٢ ص ۱۰۵۴). ۶. یعنی از میان صد و بیست هزار سوار ده هزار انتخاب کرد. ٧. مشاهره و اعطیات سپاهیان. ٨. ظ: عطارد بن عمیر التمیمی (طبری ص ۱۰۴۴) در تواریخ معتبر روایات مختلف است از آن جمله گویند که از اول رأی حجاج به فرستادن پسر محمد اشعث به کرمان بود به جنگ همیان بن عدی السدوسی و چون وی را هزیمت داد مامور سجستان شد(طبری س ٢ ج ٢ ص ۱۰۴۶) (کامل ج ۴ ص ۱٧۴-۱٧۶) و این قسمت تا آخر کار عبدالرحمن از نسخهٔ چاپی فتوح بلاذری ساقط شده و تنها قضیهٔ مرگ عبدالرحمن در رخج و خویشتن را از بام افکندن در آن ضبط است. (بلاذری چاپ مصر ص ۴۰٧). ٩. وجه تسمیه جیش الطّواویس را کامل و طبری نوشته اند که بیشتر در آراستگی و خوبی سلاح و اسب بوده نه فقط از اهمیت افراد آن- کامل گوید: قجعل علی اهل الکوفه عشرین الفاً و علی اهل البصره عشرین الفاً و جد فی ذلک و اعطی الناس اعطیاتهم کملاً و انفق فیهم الفی الف سوی اعطیانهم و انجد هم بالخیل الرائقه و السلاح الکامل و اعطی کل رجل یوصف به شجاعهٍ و غناء منهم عبیدالله ابن ابی محجن الثقفی و غیره...فکان یسمی جیش الطّواویس لحسنه (ج ۴ ص ۵-۱٧۶) و در ترجمهٔ طبری جنین می نویسد: و سپاهی گران بدو فرستاد و دوبار هزار هزار درم هزینه کرد جز آنک بروزی عطا داد و آن سپاه برفتند و از نیکوئی و تمام سلاحی کی بودند مردمان آن سپاه را جیش الطّواویس خواندند یعنی به طاوسان مانند کردند))...(ج ٢ص ۱۶٨ نسخهٔ خطی).