سخن اندر ناحیتها
۱-ناحیتی ازناحیتی بچهارروی جدا گردد: یکی با ختلاف آب و هوا و زمین و گرما و سرما. و دوم با ختلاف دینها و شریعت ها و کیشها وسیم با ختلاف لغات و زبانهاء مختلف و چهارم با ختلاف پادشاییها . و حد ناحیتی از حد ناحیتی دیگر بسه چیزجدا شود: یکی بکوهی خرد یا بزرگ کی میان دو ناحیت برود. وسیم بیابانی خرد یا بزرگ کی میان دوناحیت اندر باشد.
۲-اما رومیان گفتند کی همه آبادانی جهان سه قسمت: یک قسم آنست کی مشرق وی دریای اقیانوس مشرقیست و حد تغزغزوخرخیز و جنوب وی بحراعظم است تا بقلزم و مغرب وی ناحیت شام است و روم تا
8 58
بخلیج قسطنطنیه و [ شمال وی ] حدود صقلاب و آخر حدود آبادانی جهان است و این قسم را آسیه الکبری خوانند و این قسم دو سیک همه آبدانیست کی اندر ناحیت شمالست.
۳-و قسم دوم مشرق وی اول حدود مصر است؛ ازخط استوا تا بدریای روم و جنوب او بیابانیست کی میان بلاد مغربست و میان بلاد سودان و مغرب وی دریاء اقیانوس مغربیست و شمال او دریای رومست و این قسم را لوبیه خوانند ، و این قسم دوازده یک آبادانی همه جهانست اندر شمال .
۴-و قسم سیم مشرق او خلیج قسطنطینیه است و جنوب وی دریاء روم است و مغرب وی دریاء اقیانوس مغربیست و شمال وی آخر آبادانی جهانست اندر شمال و این قسم را ازوفی ۱ خوانند و این قسم چهار یک همه آبادانی جهانست .
۵-و اما آن آبادانی کاندرناحیت جنوبست آنرا رومیان آبادانی جنوب خوانند .
۶-و اما همه آبادانی جهان پنجاه و یک ناحیتست ، پنج ناحیت از وی اندر جنوبست از خط استوا و آن زابه است و زنگستان و حبشه و بجه و نوبه . و یک ناحیت اندر مغرب بعضی اندر شمال است و بعضی اندر جنوب و خط استوا بر میان او بگذرد و این ناحیت سودان است . و چهل و پنج ناحیت اندرسوی شمالست اندر چهار یک آبادان و آن ناحیت
1-اروفی=اروپا.
8 59
حین۱ است و تبت وهندوستان و سند وخراسان وحدودی، وماوراءالنهر وحدودوی ، وکرمان ، وپارس ، و بیابان کرسکوه ۲ودیلمان ، وخوزستان وناحیت جبال، وعراق ودیارعرب، وجزیره وآذربادکان و شام، ومصر، ومغرب و اندلس وروم وسریروالان وخزران وصقلاب و بجناک ترک و برداس و برطاسو خفچاخ ، غوز وکیماک و چگل و تخس و خلخ و یغما و تغزغز و خزخیز وهر ناحیتی از ین نواحی [۱۳B] مقسومست باعمال و اندر هر علمی شهر هاست بسیار و ما پدید کنیم اندر فصل دیگر مقدار هر ناحیتی و شهری و طبع وهوای وی با هرچیزی بدیع وعجایبهایی کارهرشهری خیزد وپادشاییهاء هرناحیتی و شهری و رسوم وی و اخلاق مردم وی و دین ایشان بدان مقدارکی اندرکتب پیشینگان یافتیم و باخبارها بشنیدم،زیراک کی جملگی احوال جهان کس نتواند دانست مگرخدای غزوجل ولاقوه الا بالله .