هزیمت کردن امیر خلف
و امیرخلف به هزیمت شد و به جوین(۶) رفت، و حسین اندر شهر آمد و به
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. دو سطر بالا گفت که خلف به بست ببود تائمان و خمسین که طاهر وفات کرد... و اینجا مرگ طاهر را در تسع و خمسین یعنی یک سال بعد ذکر می کند و باید این دو تاریخ مقدم و موخر شده باشد و یا هر دو یکی باشد.
۲. جمازه شد- یعنی جمازه، رفت و جمازه، به تشدید میم به معنی تند رو است – جمز یجمز فهو جماز و اختصاص به مرد و مرکب خاصی ندارد و در لغت عرب به هر تند روی جماز گویند لیکن در اینجا مراد کسی است که با مرکبی به سرعت رفت و خبری برساند وامروز به شتر های سواری در حدود سیستان و قاینات جمازه می گویند. و به جای جمازه بیهقی((مجمز)) استعمال کرده است.
۳. نشست خویش، مراد نشستن گاه و مقر خویش است .
۴. داشتن محلی بوده است بیرون شارستان زرنگ و ظاهرا از محلات ربض بوده
۵. کُه، با کاف، مخفف کوه است و در سیستان جائی به نام((قوهه)) که معرب ((کوهه)) است بوده شاید مقصود همان کوهه باشد و در اصل نسخه این کلمه معرب نوشته شده است .
۶. این جوین چنانه سابقا هم اشارت شده غیر از جوین خراسان است و از رساتیق سیستان بوده است.
مسجد آدینه شد و نماز کرد و آن روز خطبه برو کردند، چون هفت روز بگذشت حسین سپاه جمع کرد وبیرون شد و به ره بگذاشت(۱) و به رامهرآباد (؟) فرود آمد، و برِ حسین لشگر انبوه بود و چهار پیل داشت؛ چون امیر خلف خبر حسین بشنید، و برِ امیر خلف سوار و پیاده نحوسه هزار مرد بود، به در شهر شد و مردمان شارستان او را در نگذاشتند، امیر خلف به داشن شد فرود آمد، و حسین بیامد و بر حصار شد و درهاء حصار ببستند، و فتنه میان سَمَک و صدق برخاست، و عبدالله صابوئی درهاء حصار به خشت برآورد، پنج روز مانده بود از شعبان سنهٔ احدی و ستنین و ثلثمائه.
پس نامه امیر خراسان رسید سوی امیر خلف- از نوح بن منصور(٢)- که بگذار تا حسین طاهر و عبدالله صابوئی از حصار فرود آیند و نزدیک من آیند تا من سخن ایشان بشنوم، و آنِ تو شنیده ام،تا که را واجب کند که سیستان بدارد. امیرخلف فرمان را پیش رفت، و ایشان را بگذار[د] تا از حصار فرود آمدند روز آدینه ده روز رفته از ربیع الاول سنه اثنی و ستین ثلثمائه، و به بخارا شدند و امیر خراسان را پذیرش ها کردند به مال هاء بزرگ، و عبدالله صابوئی آنجا بایستاد، و حسین طاهر را لشگر داد و امیر خراسان. امیر خلف چون بشنید به گوین(٣) شد پذیرهٔ او، و آنجا حربی صعب کردند تا شب، و از هر دو گروه مردم بسیار کشته شد روز آدینه چهارم از محرم سنه تسع و ستین و ثلثمائه(۴) ، باز به شهر آمد امیر خلف و بر حصار شد، و امیرحسین به درِ فارس فرود آمد و لشکر خراسان بر(۵)، و درِ طعام و شارستان امیر خلف داشت، روز سه شنبه هفتم صفر حصار محکم گرفت و منجنیق ها و مردان بر کارکرد سه سال.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. کذا، و ظاهراً ((زره بگذاشت)) یعنی سپاه را از(پیش زره) یا از حدود زره بگذرانید.
٢. کذا- و باید منصور بن نوح باشد، چه منصور بن نوح به قول گردیزی(ص ۴٧) در سنه ٣۶۵ و به قول ابن اثیر در ٣۶۶ و فات یافته است و در سال ۶٢-۶۱ زنده بوده. به علاوه کامل و غیره نیز از آن واقعات را صریحاٌ به زمان منصور نسبت می دهند، کامل: (ج ٨ ص ۱٨۵).
٣.این همان جوین است که در اول این فصل ذکر آن رفت و به این قاعده بایستی با کاف فارسی خوانده شود.
۴. از سایر تواریخ هم بر می آید که حسین طاهر مدت به بخارا متوقف بوده و در عهد نوح بن منصور(٣۶٩) لشکر گرفته و به حرب خلف آمده است و به قول صاحب تاریخ عتبی این لشکر کشی سامانیان به سیستان به نام حمایت از حسین طاهر و مقاومت های هفت ساله امیر خلف مقدمه ضعف سامانیان شد و دیگران خاصه خانان ترک به آن دولت طمع کردند. ۵.ظ: بر معنی (با) نه به معنی (همراه).