آمدن لیث علی به سیستان وبه شارستان در شدن

از کتاب: تاریخ سیستان
08 March 1485

و یکسر به میدان کوشک یعقوبی آمد و یعقوب اندر کوشک بود، او را کس هاء یعقوب اندر کوشک نگذاشتند [و] از بام ستورگاه لیث را بر سر کلوخی زدند، سرش بشکست، لیث سرشکسته باز گشت و از درشارستان که نو کرده اند به درِ پارس برشد وبه مسجد آدینه شد و آنجا فرود آمد و فرمود تا درهاء شارستان پیش کردند(۶) و او و یاران سخت رنجه و ضعیف و درمانده گشته بودند، که از نیه به شبی امده بود و 


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱ . اصل: المقتدی. 

۲ . زبر بالای (بَه) در اصل کتاب بوده است، واین اعراب صحیح است ودر پهلوی هم (بَه) به فتح متمایل به ضمه خوانده می شود.            ۳‌. چون، یعنی برادیر. 

۴. نیه و نه هردو یکیست واملاء آن یاء مجهول وهاء ملفوظ است.

۵ ‌. یعنی لیث علی از نیه برفت وبه سیستان فرود آمد نه طاهر.

۶ . پیش گردند ظاهراً به همان معنی است که امروز متد اولست بین عوام که گویند: در را پیش کن. 






دیگر روز تا گاه نماز پیشینِ. و مردمان شارستان او را یاری کردند و هواء او خوساتند، و طاهر خبر اویافت بر اثر اوفرارسید و پیرامن شارستان فرو گرفت، یعقوب را برادر خویش را بر درِ طعام فرستاد و احمد بن سمی را به در فارس، و به درِ کرکوی ما زن بن محمد را، و به درِ نیشک علی بن الحسن الدّرهمی را و برهر دری به سر کوره(١) کنده ای بکردند و برلب کنده دیواری کردند؛ علی لیث منجنیق ها بر باره برنهاد وبرکارکرد و طاهر سوی سُبکری نامه کرد که مرا مدد فرست، و سُبکری، عبدالله بن محمّد القتال را بفرستاد و فورجه ابن الحسن را. [و] با سپاهی به سیستان آمدند وحرب فرو گرفتند، و طاهر را هر روز پنج هزار درم نفقات همی شد اندر خاص جدا زانکه بر لشکر تفرقه می بایست کرد بر درهاء شارستان، و درم و دینار از أوانی همی زد که اندر خزائن بود و سُبکری اندکی مال فرستاد او را و از جای دیگر دخل نبود. پس مردمان دل با لیث یکی کردند که او درم و دینار و جواهر داشت بسیار [و] مردمان را همی داد، و مردمان ربض با مردمان شارستان یکی شدند [و] به حقیقتِ دل. بَرِ طاهر از لشکر و از رعیت هیچ کس نماند که بر لیثِ علی روی نگرفت، مگر محمد ابن خلف بن اللّیث، و احمد بن سمی. پس طاهر را معلوم شد این حدیث ها [و] بر علی ابن الحسن الدرهمی اشارت کرد که صلح کنیم برلیث علی بر آنکه او را بگذاریم تا به بُست رود و عمل بُست و رُخد او را دهیم و قتالی(۲) وعلی بن الحسن الدّرهمی، لیث علی را اندرین باب مطابقت(۳) کردند و حدیث لیث بر طاهر بزرگ همی گردانیدند. پس بران خوش شد. چون قتال بدانست اندر شب خود وسرهنگان برفتند که طاهر را از آن خبر شود، و دیگر روز طاهر مانده بود با اندکی سپاه، علی بن الحسن الدّرهمی را بخواند، نزدیک لیث بن علی فرستاد بر آن جمله که تدبیر کرده بودند و لیث اجابت کرد، دیگر روز کندهار راست کردند و درِ شارستان گشاده گشت روز آدینه شش روز گذشته از جمادی الآخر سنهٔ ست و تسعین ومایتی. پس طاهر فرمان داد تا همه سرهنگان به سلام لیث علی رفتند، لیث نگذاشت که هیچ کس از شارستان و از سپاه او نزدیک طاهر شد. و معدل بن علی از سیستان پنهان رفته بود به سپاه جمع کردن و مردان، و طاهر فضل ابن عنبر را به طلب او فرستاد[ه] بود و او را اسیر آورده و بازداشته، آن روز این صلح بکردند و


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱ . کوره چند معنی دارد واینجا مراد پشته هائی است از خاک یا جائی که آب آن را شکسته باشد .

۲ . کذا....واین همان عبدالله بن محمد القتال است.             ۳. مطابقت به معنی همراهی و موافقت .








دری(۱) شارستان بگشادند و طاهر او را بیرون آورد و خلعت داد و با نشاند سوی برادر فرستاد، تا همه اندر شارستان جمع شدند و طاهر حاجبان همی فرستاد که بروند سوی بُست(۲) چنانکه علی حسن برو فرو نهاده بود، و لیث علّت همی آورد که بر نفس خویش ایمن نباشم که بیرون آیم، پس طاهر معلوم شد که مردمان با او یکی شده اند و بیشتری از سپاه، عزم درست کرد که برود از سیستان [و] مال و عیال خویش ببرَد، برادر یعقوب گفت: نباید، چون روز چهار شنبه بود یازده روز مانده از جمادی الاخر سنة ست [و تسعین و مایتی]، یعقوب علی بن الحسن الدرهمی را بنشاند و بسیار جفا گفت، باز قصد حرب کرد با لیث علی، آخر خذلان طاهر و یعقوب را هر دو اندر یافت، تا سوی در طعام از شهر بیرون شدند [و] سرِ کوره و بازارِ در طعام بسوختند و به کرکوی رفتند [و] زآنجا به نِه شدند که به نزدیک سُبکَری روند.