نشستن ولید [بن] یزید بن عبدالملک در خلیفتی اندر ربیع الاول سنه خمس و عشرین [و] مأیه
و کنیت او ابوالعبّاس بود، پس ولید بن یزید، عبدالله بن عمر بن عبدالعزیز را به عراق و سیستان و خراسان فرستاد(۱۱)، و عبدالله بن عمر بن عبدالعزیز، حرب بن قطر(۱٢) الهلالی [را] به سیستان فرستاد اندر اول سنهٔ ست و عشرین و مایه، و ابراهیم ابن عاصم فرمان یافت به سیستان، اندر صفر سنهٔ ست و عشرین و مائه. و هم اندرین سال بیرون آمد به عراق بر(۱٣) عبدالله بن عمر بن عبدالعزیز، عبدالله(۱۴) بن معویه بن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
جمع افتاده است.
٨. عزل خالد بن عبدالله القسری از عراق و خراسان در سنه ۱٢۰ واقع شده است (کامل ج ۵ ص ٨۰).
٩. کذا بی نقطه. و الظاهر (نحیف).
۱۰. اصل: قیسرین (قنسرین) به کسر قاف و تشدید و فتح نون. ابن اثیر مرگ هشام را در (رصافه) می داند (ج ۵ ص ٩۶). رصافه به ضم راء قصری بوده است که هشام بن عبدالملک در صحرای شام نزدیک (رقه) بنا کرده بود و رصافه متعدد است (معجم).
۱۱. عبدالله بن عمر عبدالعزیز در سال ۱٢۶ از طرف یزید بن ولید والی عراق شد و قبل از عبدالله بن عمر عبدالعزیز والی عراق منصور بن جمهور بود و پس از عزل منصور جمهور عراق به عبدالله بن عمر داده شد و منصور بن جمهور به قول یعقوبی یزید بن عزّان الکلبی را به سیستان حکومت داده بود (ص ٢٨۴) .
۱٢. کذا... والصحیح (حرب بن قطن بن مخارق الهلالی) و در این کتاب هم جای دیگر (قطن) نگاشته شده است- در تواریخ معتبره ذکری از آمدن این شخص به سیستان نیست جز در فهرست یعقوبی، رجوع شود به حاشیه ۴ ص ٧۶.
۱٣. در اصل به جای (بر) (بن) نوشته شده است.
۱۴. عبدالله بن معویه به قول شهرستانی معتقد به اصول تناسخ بوده و ثواب و عقاب را هم در این نشاه
عبدالله بن جعفربن ابی طالب ذی الجناحین ومردمان رادعوت کردسوی رضا ازآل مصطفی- صلی الله علیه(۱)- و آشکارا گشت وسپاه جمع کرد وعبدالله بن عمر به حرب اوشد، و وقعت ها بسیار بود میانشان،آخر ذی الجناحین به هزیمت به سپاهان آمد وزآنجا به سیستان(٢) آمد، چون ذی الجناحین به حد سیستان اندرآمد حرب بن قطر(٣) نخواست که با اوحرب کند، سیستان سوار بن الاشعر را سپرد وخود برفت، پس چون این خبر سوی عبدالله بن عمر(۴) برسید که حرب بن قَطَن با او حرب نخواست، حرب را از سیستان معزول کرد و محمد ابن عروان(۵) به عمل سیستان آمد اندر شعبان سنهٔ ست و عشرین(۶) و مائه و حرب بن قطن را بگرفت و محبوس کرد وعثمان بن ربیعه را، ومالی بزرگ ازیشان بستد. چون حال چنین بود،حرب بن قطن مردی نیکوسیرت وعادل بود مشایخ وبزرگان سیستان وَفدی سوی عبدالله بن عمر فرستادند به عراق و اندرخواستند تا حرب بن قطن را بگذاشتند و دیگر راه عامل سیستان کرد او را، مردمان بدو شاد بودند و او به مردمان، تا کشته شد ولید بن
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
می پنداشته و خود را وصی ابی هاشم بن محمد بن حنفیه که پیروان او را هاشمیه گویند می شمرده است و خرم دینان و مزدکیهٔ عراق از نتیجهٔ مقالات عبدالله بن معویه نشئت کردند (ملل و نحل نسخهٔ خطی)
۱. خروج عبدالله بن معاویه به قول ابن اثیر در سال ۱٢٧ و بعد از مرگ یزید بن ولید و زمان خلافت ابراهیم بن ولید اتفاق افتاده است و قتلش در ۱٢٩ در خراسان به دست ابو نصر مالک بن هیثم الخزاعی به امر ابی مسلم صاحب الدّعوه بوده است، و باید چنین باشد زیرا در عهد ولید بن یزید والی عراق یوسف ابن عمر بود نه عبدالله بن عمر، و یزید بن ولید در ۱٢۶ عبدالله بن عمر را به ولایت عراق منصوب داشت نه ولید بن یزید، و خروج عبدالله بن معاویه هم در زمان ولایت عبدالله بن عمر رخ داده است. و از این قبیل اختلافات در فصول اخیر که راجع به فساد و خرابی کار بنی امیه است دیده می شود و عجب این است که تواریخ مشهوره نیز از اشخاص که درین فصول اخیر به سیستان به امارت نشسته اند ذکری نکرده اند و حتی بلاذری می گوید بعد از مرگ حجاج زنبیل و اهالی سجستان به ولات عرب جواب حسابی نداده و از تقدیم باج و ساو امتناع جستند و تا عهد منصور عباسی سجستان از دست عرب بیرون و از آنجا مالی عاید بیت المال نمی شد... ولی از شروح و تفاصیلی که در این کتاب نگاشته شده معلوم نی دارد که اخبار این کتاب همه صحیح است و از سایر تواریخ فوت شده است
٢. در کامل شرح حال عبدالله معاویه را در سه نوبت نوشته (ج ۵ ص ۱٢۰- ۱٣٢- ۱٣٨)و ذکری از رفتن او به سیستان نکرده ولی می گوید از راه کرمان به راه افتاد.
٣. کذا... و چنان که قبلا هم اشاره شد (حرب بن قطن) صحیح است- و این روایت در تواریخ دیده نشد.
۴. در این وقت که وقایع روی داده و عبدالله بن معویه از کرمان فرار کرده است عامل عراق عبدالله بن عمر نیست و ابن هبیره است که از جانب مروان عامل عراق شده است و ابن ضباره به امر وی عبدالله بن معویه را از فارس و کرمان رانده به خراسان می گریزاند در سنه ۱٢٩ (کامل ج ۵ ص ۱٣٨- ۱٣٩).
۵. تصور می رود این محمد بن عروان همان است که در حاشیهٔ ۴ ص ٧۶ و ۵ ص ٧٩ به نام (یزید بن عزّان) ذکر شده است، از صفحه ٢٨۴ (کتاب یعقوبی) و طبری ٢ ص ۱٨٣٩ او را: (محمد بن عزّان او عزّان الکلبی) ضبط کرده،و بایستی این محمد بن عروان که در تاریخ سیستان است همان یزید یا محمد بن عزّان کلبی باشد که به قول یعقوبی از طرف منصور بن جمهور به حکومت سیستان در عهد خلافت یزید بن ولید برقرار گردید.
۶. رجوع شود به حاشیه ای (۱۱ ص ۱۵۰ و حاشیهٔ ۴ همین صفحه).
یزید بن عبدالملک روز پنج شنبه دو شب مانده از جمادی الاخر سنة ست و عشرین [و] مائه، ولایت او شش ماه بود و بیست و دو روز، بیعت کردند یزید بن ولید را.