نشستن مروان بن محمد به خلافت اندر سنهٔ سبع و عشرین و مائه

از کتاب: تاریخ سیستان
08 March 1485

کنیت اوی اباعبدالملک بود و او را لقب مروان الحمار گفتند و به روزگار او به خراسان و سیستان و عراقین فتنه بزرگ شد و به همه جای. و بومسلم عبدالرحمن ابن مسلم پدید آمد و دعوت رضا از آل رسول- علیه السّلم- او کرد پیشترین کسی(۶)، 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱. کذا... و ظاهراً ((گشت)).

٢. یزید بن عمر بن هبیره از جانب مروان بن محمد به ولایت عراق و خراسان منصوب شد نه از طرف ابراهیم بن الولید (کامل ج ۵ ص ۱٣۱).

٣. در متن (حمص) علامت تشدید نهاده است و حال این که اصل آن به کسر اول و سکون ثانی ضبط شده است.

۴. این دو پسر ولید در دمشق محبوس بودند و سلیمان بن هشام پس از فرار از حمص آن دو را در حبس با یوسف بن عمر بکشت و مروان پس از ورود به دمشق آن سه کشته را دفن کرد. (ک  ۵: ج ۱٢۰).

۵. اصل: نحلوع...

۶. این عبارت مربوط به جملهٔ قبل است نه جملهٔ بعد، یعنی پیشترین کسی که به رضا آل رسول دعوت کرد او بود. و دعوت کردن به رضا از آل رسول یعنی: دعوت می کند مردم را و آنها بیعت می کنند با صاحب دعوة که بعد از غلبه بر دشمنان هرکس را که عموم شیعیان رضا باشند به خلافت نصب نمایند. 




و از هر لونی مردمان برکنار بیابان(۱)، و چون جمع او بسیار شد به مرو اندر آمد [و] با نصر ابن سیار حرب کرد و نصر بن سیار را هزیمت داد، و نصر به عراق شد تا به ساوه برسید آنجا اجل رسید او را و فرمان یافت، باز بومسلم قحطبة بن شیب(٢) الطائی را با سپاه به عراق فرستاد و مالک بن الهیثم را با هزار مرد به سیستان فرستاد.