وفات خدیجه و ابوطالب
خدیجه دختر خویلد در سن شصت و پنج سالگی , سه سال پیش از هجرت در ماه رمضان وفات کرد, و هنگامی که جان میداد رسول خدا بر او وارد شد و گفت : بالکره منی ماأری و لعل الله ان یجعل فی الکره خیرا کثیرا اذا لقیت ضر اتک فی الجنة یا خدیجة فاقرئیهن السلام « مرا انچه می بینم ناگوار است و شاید خدا درنا گواری خیر بسیار قراردهد , پس هر گاه در بهشت هو و های خودرا دیدار کردی , انان را سلام برسان.» گفت ای رسول خدا انان کیستند ؟ گفت : ان الله زوجنیک فی الجنة و زوجنی مریم بنت عمران و آسیه بن مزاحم و کلثوم اخت موسی « همانا خدای تورا و نیز مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم و کلثوم خواهر موسی را در بهشت همسران من قرار داده است.» پس خدیجه گفت: باسازی و پسران . و چون خدیجه وفات کرد ع فاطمه به رسول خدا می آویخت و میگریست و میگفت ک مادرم کجاست , مادرم کجاست ؟ پس جبرئیل بر او فرود امد و گفت : به فاطمه بگو که خدای متعال برای مادرت در بهشت خانه ای از درو گوهر بنا کرده است که رنج و داد و بیدادی در آن نیست . ابو طالب در سن هشتادو شش سالگی و بقولی نود سالگی سه روز پس از خدیجه وفات کرد و چون خبر مرگ ابوطالب به رسول خدا رسید بردلش گران امد و سخت بیتاب شد سپس وارد شد و پیشانی راست اورا چهار بار و پیشانی چپش را سه بار دست کشید سپس گفت : یا عم ربیت صغیرا و کفلت یتمیا و نصرت کبیرا فجزاک الله عنی خیرا , « ای عمو مرا در کودکی پرورش دادی و در یتیمی کفالت کردی و در بزگری یاری نمودی پس خدایت از من جزای خیرد دهد.» و نیز گفت : اجتمعت علی هذه الامة فی هه الایام مصیبتان لا أری بأیهما انا اشد جزعا « در این روزهای بر این امت دو مصیبت فراهم گشته است که نمیدانم بکدام یک از آن دو بیتاب ترم « و مقصودض مصیبت خدیجه و ابو طالب بود و از آن بزگوار روایت شده است که گفت : ان الله عزوجل وعدنی فی اربعة فی ابی و امی و عمی و اخی کان لی فی الجاهلیه , « همانا خدای عزوجل مرا در بارۀ چهار نفر وعده داده است : در بارۀ پدرم و مادرم و عمویم و برادری که در جاهلیت داشتم ».